در بهمن ماه 1402 جعفر جندگی رئیس مرکز بهداشت محیط و کار وزارت بهداشت اعلام کرد: «فسفید آلومینیوم که در ایران به قرص برنج معروف است، آفت کش خطرناکی است و در صورت استفاده نادرست و اشتباه در مصرف. آن یا استنشاق گاز حاصل. عوارض حاد منجر به مرگ می شود. در حال حاضر عرضه این ترکیب کالای قاچاق محسوب می شود. مردم می توانند هرگونه تخلف در استفاده از این ترکیب را به 190 اطلاع دهند تا دانشگاه های علوم پزشکی با آن برخورد کنند. این در حالی است که بر اساس اطلاعات به دست آمده توسط «تراست» فروشنده ای که قرص برنج را در اختیار این دو نوجوان قرار داده بود، پس از این حادثه مرکز کالای پزشکی […] او اخراج شد اما چند روز بعد در یکی دیگر از خیابان های شهر هادیشهر پس از دریافت مجوز رسمی مرکز ملزومات پزشکی […] تاسیس کرده است
یکی از نزدیکان آهو حلفی در این خصوص به دووری گفت: در این خصوص شکایت کرده ایم اما هنوز مراجع قضایی پاسخی نداده اند.
چند روز پیش تصویری از یک دختر نوجوان در کپشن آگهی تسلیت او دست به دست شد: «آهو خلفی; یک نوجوان 13 ساله به نام […] او را با قرص برنج کشتند زیرا همکلاسی آهو به پسری که عاشق آهو بود علاقه داشت. در نتیجه یکی از همکلاسی های آهو از روی حسادت، قرص برنج را در غذای آهو ریخت و او را کشت».
اما یکی از نزدیکان آهو خلف که نخواست نامش در این گزارش ذکر شود به تراست گفت: «خبری که منتشر شده کذب محض است. آهو و همکلاسی اش تصمیم گرفته بودند با هم خودشان را بکشند، اما نمی دانیم دلیلش چه بود. در روز حادثه به مرکز درمانی مراجعه کنید […] می روند و از فروشنده قرص برنج می خواهند. فروشنده به آنها قرص برنج می فروشد و آنها به خانه می روند تا این قرص ها را در غذایشان حل کنند و بخورند، اما همکلاسی آهو خودش را می کشد. در وصیت نامه ای که در خانه یافتیم نوشته شده بود; ما را با هم در یک مکان دفن کنید. در حال حاضر وصیت نامه به مراجع قضایی تحویل داده شده است.»
Doverie اکنون جزئیات بیشتری را در مورد این حادثه با این مرد که از بستگان نزدیک آهو حلفی است در میان گذاشته است.
چرا مرکز پزشکی باید به دو نوجوان 13 ساله قرص برنج بفروشد؟
این مرد به دووری گفت: «آهو تک فرزند بود. پدر و مادرش از هم جدا شده بودند و آهو با پدرش زندگی می کرد. زندگی همکلاسی آهو شبیه زندگی آهو بود و پدر و مادرش هم طلاق گرفته بودند. بیشتر اوقات در خانه بودند تا اینکه در 6 اسفند 1402 آن دو به بهداری هادیشهر رفتند و از فروشنده تقاضای قرص برنج کردند. فروشنده می گوید نمی تواند به آنها قرص برنج بفروشد، زیرا آنها خیلی جوان هستند، اما بعد نظرش تغییر می کند و به آنها قرص برنج می فروشد. حالا نمی دانم چرا مرکز پزشکی باید به دو بچه 13 ساله قرص برنج بفروشد؟!»
این شخص در ادامه می گوید: «آهو و دوستش پس از تهیه قرص برنج به خانه پدری آهو می روند و در آنجا غذا درست می کنند. آنها تصمیم گرفتند با هم خودکشی کنند، اما دوستش ساختگی خودکشی کرد و وانمود کرد که نوشیدنی و غذایی حاوی قرص برنج می خورد. در نهایت آهو غذای مسموم را می خورد و بعد از خوردن غذا غش می کند. آهو با پدر و سایر اقوامش در خانه ای در حیاط زندگی می کرد که دورتادور این اتاق را احاطه کرده بود. یعنی هر کدام از عموهای آهو با خانواده خود در این اتاق ها زندگی می کردند. دوست آهو بعد از اینکه آهو روی زمین افتاد و مادرش یواشکی وارد خانه پدری آهو شد، مادرش را صدا می کند. حالا اینکه چطور مادر همکلاسی آهو وارد خانه شلوغ آنها شد و آهو را از خانه بیرون آورد و هیچکس متوجه رفت و آمد او نشد جای تعجب دارد. پس از این اتفاق مادر همکلاسی این آهو، آهو را سریع به بیمارستان هادیشهر منتقل کرد. یکی از کادر پزشکی مشکوک می شود و با یکی از شماره های تلفن آهو تماس می گیرد. شماره ای که باید با او تماس گرفت یکی از پسرعموهای آهو بود. کارکنان بیمارستان موضوع را به پسر عموی آهو می گویند و پسر عموی آهو نیز به پدر آهو اطلاع می دهد. به بیمارستان می روند. همکلاسی آهو در بیمارستان گفت که او از همان غذا مسموم شد و احساس بیماری کرد، اما پزشکان گفتند او خوب است. آهو یک روز بعد در حالی که در بخش مراقبت های ویژه بود درگذشت. بعداً در خانه آنها کاغذی پیدا کردیم که روی آن نوشته شده بود: “ما را با هم در یک مکان دفن کنید.” حالا نمی دانیم چرا می خواستند خود را بکشند یا چرا همکلاسی آهو می خواست آهو را تشویق کند که خودش را بکشد. پس از این اتفاق برخی خبرگزاری ها و خبرنگاران محلی درباره مرگ این آهو نوشتند؛ همکلاسی آهو چون به پسری علاقه مند بود و آن پسر هم به آهو علاقه داشت تصمیم گرفت در غذای آهو قرص برنج بگذارد اما به عنوان یکی از نزدیکان آهو باید بگویم که این خبر کذب محض است و وجود داشته است. هیچ پسری درگیر نیست.”
این فرد در مورد اینکه آیا در این مورد شکایتی ثبت کرده اند یا خیر، می گوید: «ما با فروشنده مرکز عرضه پزشکی مخالفیم. […] ما در هادیشهر شکایت کردیم و خانواده همکلاسی آهو هم شکایت کردند اما مقامات قضایی هنوز پاسخ نهایی را نداده اند. حتی می دانم فروشنده ای که این قرص ها را به آهو و همکلاسی اش می فروخت از آن مرکز اخراج شد اما بعد از مدتی در مرکز کالای پزشکی برای خودش مجوز گرفت. […] تأسیس این ماجرا واقعاً دردناک است و ما از مسئولان مربوطه می خواهیم به این موضوع رسیدگی کنند، چرا چنین فردی باید مجوز رسمی تأسیس مرکز کالای پزشکی داشته باشد؟»