اولین قاتلی که پیش از طلوع آفتاب در روز چهارشنبه 21 اردیبهشت 1401 به چوبه دار رفت، مردی معتاد بود که در زندان کزل حصار مرتکب جنایت شده بود. او با ادعای اینکه پسر عمویش با جادو زندگی او را نابود کرده است، قصد دارد او و اعضای خانواده اش را بکشد. دختر و همسر مقتول با وجود اینکه موفق به کشتن پسر عمویش شد، با مهارت از خانه فرار کردند و دلیل دستگیری قاتل شدند.
ماجرا از این قرار بود که روز حادثه زنی با پلیس تماس گرفت و گفت پسر عموی شوهرش به خانه آنها آمده و شوهرش را کشته است. او یک معتاد به مواد مخدر است و وقتی وارد خانه ما شد با همسرم شروع به دعوا کرد. او عجیب رفتار می کرد و مدام به شوهرم توضیح می داد که چرا او را طلسم کرده است. سپس چاقویی را از کیفش بیرون آورد و بی اختیار چندین ضربه به شوهرم زد.
وی ادامه داد: وی سپس قصد حمله به من و دخترم را داشت که هراسان از خانه بیرون دویدیم و در را به روی قاتل قفل کردیم. سپس از همسایه ها کمک خواستیم تا اینکه یکی از آنها با پلیس تماس گرفت و کمی بعد قاتل دستگیر شد.
قاتل متهم در بازجویی ادعاهای عجیبی کرد و گفت: پسر عمویم زندگی مرا تباه کرد. 10 سال بود که او مرا طلسم کرد و من تصمیم گرفتم با کشتن او و خانواده اش آن طلسم 10 ساله را باطل کنم اما فقط توانستم پسر عمویم را بکشم و همسر و دخترش گم شدند. وی ادامه داد: ده سال پیش کتیبه عجیبی در اطراف خانه ام پیدا کردم. کتیبه را در آب پیدا کردم و به آینه ای در شهر دیگری رفتم. او کاغذ را دید و گفت پسر عمویت تو را جادو کرده است. از آن زمان زندگی من تحت تأثیر جادوی او قرار گرفت و من در هر کاری که او انجام می داد شکست می خوردم.
پس از محاکمه در دادگاه، این مرد به قصاص محکوم شد و پس از قطعی شدن حکم، شمارش معکوس برای قصاص او آغاز شد تا اینکه سحرگاه چهارشنبه گذشته به پایان عمر خود رسید و به دار مجازات آویخته شد.
دعوای مرگبار در پارک
دومین قاتل که روز چهارشنبه طلوع خورشید را ندید مردی بود که در تاریخ 5 شهریور 95 با خطر افتادن در چشم و شکستن قلیان دست به قتل زد.
در تحقیقات میدانی، کارآگاهان مشخص کردند مقتول قبل از قتل با جوانی به نام سعید درگیر شده و پس از پایان اولین درگیری، عموی سعید برای حمایت از خواهرزاده اش وارد درگیری شده است. همانطور که مشخص شد او مرتکب جنایت شد و برای گرفتن هوا از خواهرزاده اش فرار کرد. به گفته شاهدان شب حادثه، سعید (برادرزاده متهم) به همراه دوستانش در پارکی در جنوب پایتخت در حال قلیان کشیدن بود که به دلیل شکستن شیشه قلیان با مقتول درگیر شد. . در چنین شرایطی پلیس به محل سکونت او رفت، اما او به قتل با ضرب و شتم متهم شد. پلیس پدر و برادران متهم اصلی پرونده را به اتهام تلاش برای فرار از قاتل دستگیر کرد. همین کافی بود تا ماموران مخفیگاه او را در گاراژی متروکه در جنوب تهران شناسایی و در ۲۰ مهر ۱۳۹۴ دستگیر کنند.
فرصت یک عمر
سومین قاتل که سحرگاه چهارشنبه به پای چوبه دار رفت، در 19 مهر 1398 مرتکب جنایت شد، با اینکه مانند دو قاتل دیگر پای چوبه دار رفت، گریه می کرد و از والدینش التماس می کرد که به او فرصت زندگی بدهند. التماس های او جواب داد و در آخرین لحظات پدر و مادر به خود آمدند و حکم را اجرا نکردند. تفاوت قاتل و مقتول به خاطر معامله موتورسیکلت بود.
وقتی فروشنده وارد خانه خریدار شد معامله آنها با کشته شدن یکی و مجروح شدن دیگری به پایان رسید.
متهم قاتل پس از به هوش آمدن به قتل اعتراف کرد و گفت: مدتی پیش تصمیم به خرید موتورسیکلت گرفته بودم که یکی از دوستانم مقتول را معرفی کرد. بعد که روی قیمت توافق کردیم و 27000 تومان به او ودیعه دادم. تصمیم گرفتم تا چند روز آینده بقیه پول را پرداخت کنم و به او بپردازم تا از طرف من سند موتور را امضا کند و به من تحویل دهد. وی ادامه داد: روز حادثه قرار گذاشتیم که فروشنده موتورسیکلت به خانه ام آمد. متهم ادامه داد: برای ملاقات با او به آشپزخانه رفتم تا برایش چای بیاورم. ناگهان از پشت به من حمله کرد. همانطور که فهمیدم قصدش کشتن من بود تا اموالم را بدزدد. او با چاقو مرا زد و وقتی دیدم قصد دارد مرا بکشد، از آشپزخانه چاقو برداشتم و چند ضربه به او زدم.
متهم قاتل پس از محاکمه در دادگاه به قصاص محکوم شد و قضات دیوان عالی کشور نیز این حکم را تایید کردند اما موفق به فرار از مجازات اعدام و مهلت یک ماهه اولیای دم برای وی شد.