دانشگاه ها در آستانه سقوط علمی

دانشگاه ها در آستانه سقوط علمی

ابراهیم فاطمی

قبلاً در مورد تطهیر بسیار گفته شده است. اکنون دامنه کار به دانشگاه ها کشیده شده است. دانشگاه‌ها از دیرباز مکانی بوده‌اند که دولت‌ها و مسئولان احساس خطر کرده‌اند و به نوعی می‌خواهند بر اساس الگوی خود آن‌ها را کنترل کنند. اکنون می بینیم که دانشگاه های کشور به طرز عجیبی تصفیه می شوند تا کنترل شوند. از اخراج اساتید و دانشجویان گرفته تا استخدام نیروهای مشترک و ایجاد شرایطی که منجر به مهاجرت نخبگان دانشگاهی می شود. در نهایت جهش علمی ایران را به خطر بزرگی تبدیل می کنند. چیزی که ممکن است متخصصان علم و دانش زیاد به آن توجه نکنند.

***

هشدارهای وزیر سابق

روز دانشجو به تازگی گذشت. چندی پیش مصطفی معین وزیر سابق علوم در دو دولت در جلسه ای شرکت کرد و البته از سقوط علمی صحبت کرد. اما فروپاشی علمی به گفته وزیری که در دو دولت وزیر علوم بود به چه معناست؟ ابتدا از پارادوکس دانشگاه در زمان پهلوی صحبت کرد. چه مشکلاتی برای این دولت ایجاد کرده است؟ زیرا دانشگاه و توجه به علم لازمه توسعه بود و البته حضور در دانشگاه باعث شکل گیری جنبش های دانشجویی شد که مانعی بر سر راه رسیدن به قدرت تلقی می شد.

هنوز احمدی نژاد!

این مقام سابق وزارت علوم سپس در ادامه سخنان خود به وضعیت دانشگاه ها در دوره کنونی نیز اشاره کرد. که آن را ادامه دوره احمدی نژاد در روند پیشروی دانشگاه ها می داند. او می داند که روند اشتباه دولت نهم و دهم همچنان ادامه دارد. مانند برخورد با اساتید معترض و حذف یا اخراج آنها.

فروپاشی علمی ایران؟

مصطفی معین نیز در این جلسه گفت: دانشگاه سازمانی برای تولید و انتقال دانش است و این نهاد باید برای رسیدگی به مشکلات جامعه از آزادی علمی برخوردار باشد و لازم است توسعه نیروی انسانی از فروپاشی علمی کشور که متأسفانه با این روند نادرست کنونی می توان از آن جلوگیری کرد.» سپس مهاجرت دانش آموزان را ناشی از بی توجهی به علم در کشور دانست و آن را جبران ناپذیر دانست. نکته، یکی احترام به علم و دیگری آزادی دانشگاه ها؛ البته منظور ما از آزادی دانشگاهی و استقلال علمی جدا از قدرت و حاکمیت است، زیرا آزادی دانشگاهی و استقلال فکری فضایی است که دانشگاه ها در آن به رشد خود ادامه می دهند. ، و اگر این فضا مسدود شود، کار به تنگناها می انجامد.

دانشگاه به عنوان پادگان

اما حکایت دولت فعلی داستان دیگری است. ظاهراً به ذهن مسئولان رسیده است که دانشگاه ها باید همان پادگان باشد و فضای این دو یکسان نیست. تصور مسئولان این است که دانشگاه، دانشجویان و خروجی علمی این مراکز باید در خدمت دولت باشد. و البته این را به وضوح بیان نمی کنند، اما این نتیجه ای است که به آن اشاره می شود.

نکته اصلی این است که در کشور ما علم و دانشمندان و مراکز علمی مورد احترام نیستند. اگر با دولت موافق باشند می توانند به زندگی خود ادامه دهند اما اگر بخواهند استقلال فکری و آزادی علمی خود را حفظ کنند با مشکلات زیادی مواجه خواهند شد. به بهانه استفاده از نیروهای انقلابی باید هزاران نفر به وزارت علوم تزریق شوند و هیئت علمی شوند. سندی که فاش شده اما به طور قطعی تایید نشده است. اما آیا امکان تایید نهایی چنین اسنادی وجود دارد؟ از سوی دیگر مسئولان از آزادی دانشگاه ها صحبت می کنند که به گفته علی شریفی زارچی از جمله خشمگینان در حالی که در همان روزی که وزیر علوم مدعی شد دانشگاه شریف آزادترین دانشگاه جهان است، در همچنین هشت نفر از دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران به دلیل شرکت در جلسه دفاع از پایان نامه کارشناسی ارشد در مجموع 8 ترم از تحصیل محروم خواهند شد.

این کجای دنیاست؟

از سوی دیگر محسن برهانی، یکی از اعضای هیئت علمی دانشگاه تهران و وکیل دادگستری، در مواجهه با چنین ادعایی سوالاتی را مطرح می کند: «کجای دنیا شرکت کنندگان در تجمعات دانشجویی تحت عنوان شورش ضرب وشتم متوقف شود؟” کجای دنیا معلمی را به خاطر ذکر قانون و شرع تعلیق می کنند؟ چطور اینهمه نگهبان دارن کجای دنیا اساتید اینقدر پول میگیرن؟ کجای دنیا با تغییر جایگاه اساتید تمام زوایای شخصی یک نفر را شخم بزنند کجای دنیا خلاف قانون آیین نامه انضباطی را تغییر دهند تا به دانشجویان فشار بیشتری وارد شود؟ کجای دنیا این همه معلم و دانش آموز بی خانمان وجود دارد؟ چند کشور در جهان اینگونه هستند؟

دانشگاهی که باید کنترل شود

البته یکی دو دهه است که بحث کنترل دانشگاه ها در ایران جدی تر شده است. شاید برای اولین بار ماجراهای دانشگاه و قبل و بعد از آن این احساس را ایجاد کرد که باید چنین مراکزی را کنترل کرد. اما پیش از آن در سال ۱۳۷۲ ایده اسلامی کردن دانشگاه ها و علوم مطرح شد که با شکست کامل مواجه شد. 10 سال بعد یعنی. در حدود سال 2008، احساسات مشابهی با قدرت بیشتری دنبال شد. اعتراضات دانشجویی در یکی دو سال اخیر حتی حفظ ظاهر را غیرممکن کرده است و مانند سال گذشته شاهد ورود نیروهای امنیتی و محاصره دانشگاه شریف توسط نیروهای امنیتی بودیم.

من اینجا احترام قائلم. چه چیزی آنجاست

نتیجه همه این موارد سرخوردگی دانشگاهیان خواهد بود. محمود سریع القلم، استاد دانشگاه شهید بهشتی و محقق توسعه می گوید که به نروژ دعوت شده است. او به دانشگاهی در مرکز آن کشور رفت و اتفاقاً دید که مسئول یکی از بخش های مهم دانشگاه ایرانی است. این ایرانی با اشتیاق کامل داشت این قسمت از دانشگاه و کارهایی که باید بعدا انجام می شد را توضیح می داد. زاریل القلم می گوید من به او گفتم چرا در ایران نمی مانی و به ایران نمی آیی این کارها را انجام دهی؟ و او پاسخ داد که می بینید، من به اینجا آمدم و به عنوان یک مهاجر ایرانی این مسیر را برای رسیدن به این مقام پیش روی من گذاشتند. به من احترام گذاشتند، به من شرایط دادند و به من اعتماد کردند. چرا باید چنین جایی را ترک کنم و به جایی برگردم که معلوم نیست به من اعتماد شود یا احترام؟

چه زمانی دانشگاه ها باید انقلابی شوند؟

چقدر قابل توجه است که یکی مثل محمدمهدی طهرانچی رئیس دانشگاه آزاد می گوید 18 هزار جوان دانشجوی دکترای انقلابی جایگزین استاد شده اند تا فضای این دانشگاه انقلابی شود! یا همان سند لو رفته که برای استخدام 15 هزار معلم منطبق با نظام تایید نشد. که ظاهرا از سوی شورای امنیت ملی ارسال شده است. مشکل اصلی اینجاست که دولت همانطور که محسن رنانی در یادداشت معروف «پاییز» بهمن ماه گذشته خود به آن اشاره کرد، دست به رفتارهای کارتونی می زند. کاریکاتوری از انقلاب فرهنگی و اسلامی شدن دانشگاه ها و این جور چیزها. با این تفاوت که در آن دوره ها چنین فرصتی وجود داشت و مردم می توانستند به دولت اعتماد کنند. اما این اعتماد به حکومت امروز از بین رفته است. و در مجموع، جذب هزاران نفر از اعضای هیأت علمی مرتبط با قدرت و دولت، موضوع را به جایی خواهد رساند که برخی نخبگان آن را کودتای امنیتی نظام سیاسی علیه نظام علمی، آخرین شلیک به مغز می دانند. نظام علمی و انقلاب فرهنگی دوم

این روزها در واقع نوعی امام صادقی سازی دانشگاه ها دنبال می شود. از آنجایی که در حوزه مدیریت و… دنبال شد و وقتی دانشگاه و دانشجو برای علم خود احترام نمی بینند و جایی برای علم خود نمی یابند، چه چاره ای دارند جز مهاجرت یا ترک علم و دانشگاه؟ و در حالی که ادعای آزادی دانشگاه های ایران مطرح شده است. در نهایت احترام به علم به جایی می رسد که سیداحمد علم الهادی، نماینده ولی فقیه در خراسان رضوی، در مورد مهاجرت نخبگان می گوید: «به صرف اینکه در کشور همسایه خاصی آسایش بیشتری را فراهم می کنند. چشمشان را بر رنج ملت خود می بندند، نه ماشین، مجلل تر رانندگی کنند و در خانه بزرگتری زندگی کنند. آیا این انگیزه مهاجرت را تقدیس می کنید؟ به نظر شما یک دولت یا دولت برای محافظت از این افراد چه باید بکند؟ آیا این بدان معناست که به بهای تقویت اختلاف طبقاتی و سلب بسیاری از حداقل های آسایش، امیال نفسانی و میل فرد به کسب ثروت نامحدود را برآورده می کند تا تنها او از کشور خارج نشود؟

محدودیت های خفگی

وقتی نگاه به مهاجرت و آسیب شناسی آن چنین باشد و برخوردهای قهری و اخراج و اخراج تا این حد انجام شود; بنابراین بی جهت نیست که محسن رنانی، اقتصاددان مشهور ایرانی، بگوید: «فشاری که در دو سال اخیر به دانشگاه وارد شده، دانشگاه را به مرز خفقان رسانده و دو سال است که شاهد آن بوده ایم. خزش و خزنده بی صدا استادان جوان بی بند و باری که قراردادشان تمدید نشده است یا ج) در حالت فرسودگی و بدون افزایش حقوق سالانه نگهداری می شوند.

پیمایش به بالا