سلام بر الیگارش های ایران! | روز جدید

سلام بر الیگارش های ایران!  |  روز جدید

هر چقدر هم که تصمیم «ایجاد دارایی های دولتی» مبهم و پر از «اما» و «اگر» باشد. انگیزه حمایت او روشن و آشکار است. بی پولی و کسری بودجه

داستان در مَثَل مانند داستان پسری است که ارثی عظیم از پدرش دریافت کرد، اما نه دارای هنر تجارت و نه سیاست تجاری بود. پس آنچه را که به ارث برده است برای مخارج روزانه می فروشد; با املاکی که ارزش و مشتری زیادی دارند از جمله کارخانه های سودآور و صاحب نامی مثل هپکو و ارج شروع شد و حالا به زمین و املاکی رسیده که به گوشه ای افتاده و بلااستفاده مانده است.

البته اقتصاد فروش اموال مازاد دولتی و اصل خصوصی‌سازی را رد نمی‌کند و حتی ممکن است در شرایط خاص آن را توصیه کند، اما در شرایط آشفته اقتصادی حاکم بر کشور و کسری‌های هنگفت بودجه، سوال بدون اصلاح خارجی است. سیاست ها و اصلاحات اصلی در اقتصاد و جامعه، این راه حل کسری بودجه را برای مدت طولانی جبران می کند یا تنها بر اساس سیاست «از این رکن به رکن دیگر» طراحی شده است؟

فروش این ملک تا کجا پیش خواهد رفت؟ آنقدر که دولت فرش زیر پای خود را می فروشد؟ بعد از اینکه فرش فروخته شد و چیزی برای فروش نمانده بود، درمان کسری بودجه چیست؟! و بالاتر از همه، عواقب بلندمدت چنین تصمیمی چه خواهد بود؟

اجتناب ناپذیر، اما وحشتناک

آنچه در چند ماه گذشته در صحنه داخلی و خارجی ایران رخ داده شرایط تحریم ها را برای دولت سخت تر از گذشته کرده است. با اتفاقاتی مانند محدود شدن انتقال ارز از عراق به ایران که کانال اصلی ورود دلار به کشور محسوب می شد، برخی معتقدند بهترین کار فروش اموال دولتی است و دولت نیز موظف است آن را انجام خواهد داد

استدلال این گروه این است که استقراض بانک مرکزی باعث ایجاد تورم می شود، تامین کسری بودجه با افزایش مالیات امکان پذیر نیست زیرا شرایط اقتصادی اجازه دریافت مالیات های سنگین را نمی دهد. همچنین به آتش نارضایتی عمومی دامن می زند و نفت به دلیل تحریم ها قابل فروش نیست، بنابراین بهتر است دولت دارایی های خود را روی میز بگذارد و آنها را بفروشد.

طهماسب مظاهری یک سال پیش و در فصلی که مثل این روزها داغ بودجه و کسری بودجه بود، در یک برنامه تلویزیونی گفت: فروش اموال دولتی یکی از سالم ترین راه ها برای تامین کسری بودجه است.

حال آنچه که او این روزها سالم ترین راه جبران کسری بودجه نامید، توسط نهادی نه «مجلس مقننه» که «شورای عالی هماهنگی اقتصادی سران دولت ها» تایید شده و بر انبوه دغدغه های اقتصادی افزوده شده است. تا جایی که حسن سبحانی، اقتصاددان می گوید این مصوبه در اوج ترس اوست!

سبحانی روز گذشته در صفحه توئیتر خود نوشت: بارها در زندگی حرفه ای ام پیش آمده که حتی از شنیدن برخی تصمیمات اقتصادی مسئولان هراس داشته باشم و از آسیب های وارد شده به جامعه به دلیل عدم آگاهی از سازوکار و سازوکار به لرزه در آمده باشم. پیامدهای تصمیمات. تصمیم اخیر «ایجاد دارایی دولت» در راس این موارد است.

قدرت های گسترده بدون شفافیت

دلیل این ترس چیست؟ دیروز آنچه در واکنش های منفی به این قطعنامه بیشتر به چشم می خورد، مربوط به سه بند کلیدی آن بود. محمد فضلی، جامعه شناس در واکنش به این سه بند اشاره کرد که به شرح زیر است:

– اعضای هیئت مدیره نسبت به تصمیمات خود در خصوص این مصوبه از هرگونه پیگرد قانونی محفوظ هستند.

– تعیین مبنا یا قیمت نهایی برای واگذاری دارایی های موضوع این مصوبه توسط هیئت مدیره.

– هیأت موظف است هر شش ماه یکبار گزارش اقدامات خود را به شورای عالی هماهنگی اقتصادی سران کشورها ارائه کند.

فضلی تاکید کرد: یک کلمه از مردم، شفافیت، گزارش به مردم و… ندیدم. در سراسر قطعنامه.”

عدم شفافیت و اختیارات بی‌سابقه‌ای که به هیئت چند نفره برای فروش اموال دولتی داده شده است و فسادی که در سایه آن است، بیشترین نگرانی را ایجاد کرده است. اموالی که رئیس سازمان خصوصی سازی کشور آن را 18 هزار میلیارد تومان برآورد کرد.

دولت هزینه های کشور را نه از محل تولید، تجارت با دنیا، توسعه و پیشرفت کشور، بلکه از محل وجوهی که برای زندگی و آینده است، پرداخت می کند و فردا با بحرانی مواجه خواهد شد که به گفته حسین راغوفر، با بحران حمله مغول قابل مقایسه است!

دست های کثیف

علاوه بر این، اولین منفی چنین تصمیمی تجربه تلخ خصوصی سازی در چهار دهه اخیر است. پنج سال پیش آغل گوسفندی در لرستان خبرساز شد. خبر این بود که کارخانه پارسیلون در لرستان است که بزرگترین کارخانه نخ و الیاف نایلون و نخ خاورمیانه است که در سال 1953 تأسیس شد.

پارسیلون در دوران رونق خود دو هزار کارمند مستقیم داشت، اما در سال 1363 در دولت محمد خاتمی به بخش خصوصی واگذار شد و بخش خصوصی پس از مدتی ناتوانی در اداره کارخانه، کارخانه را تعطیل کرد. پس از چندین سال رها شدن، خبر رسید که پارسیلون به سه چوپان اجاره داده شده است تا گوسفندان خود را در آنجا پرورش دهند!

سال گذشته سایت رجانیوز نوشت اسحاق جهانگیری در سال 82 و در زمان معاونت وزارت صنایع و معادن دولت خاتمی، 72 درصد از سهام شرکت برق رشت را به بهانه خصوصی سازی و به صورت اقساطی واگذار کرد. 12 هکتار زمین و کلیه تجهیزات و نیروی کار قیمت ناچیز یک میلیارد و 860 میلیون تومان به نام های خیرالنسا عسگریان همسر غلامحسین کرباسچی، فاطمه صدیکیان همسر عبدالله نوری، گیتا شهنواز همسر غلامرضا قبا و سوده جبلی دختر باجناق کرباسچی.

اخبار رجانیوز بوی راه حل سیاسی می داد، اما این راه حل در درگیری های جناحی چندان جواب نمی دهد، زیرا دولت محمود احمدی نژاد که پس از خاتمی روی کار آمد، رکورددار این نوع خصوصی سازی نامیده می شود، اما در واقع همه دولت ها دارای شرایط خاص هستند. دست های کثیف با این یکی یک سوال

پدرام سلطانی، نایب رئیس اسبق اتاق بازرگانی ایران نیز روز گذشته به همین مشکل اشاره کرد و در پاسخ به مصوبه «مولد سازی دارایی های دولت» نوشت: در دوره احمدی نژاد همه دارایی های مولد و باکیفیت دولت مانند کارخانه های پتروشیمی، فولاد، سیمان، مس و آلومینیوم و… با رمز خصوصی سازی به مؤسسات بهره برداری اهدا شد. در دوران ریاست جمهوری، دارایی های دولتی (تعداد افراد) را با اسم رمز بهره وری پیش روی خود قرار دادند.

عدم شفافیت و اختیارات بی‌سابقه‌ای که توسط تصمیم جنجالی سران دولت در کمیسیونی چند نفره برای فروش اموال دولتی و فسادی که در سایه آن است، بیشترین نگرانی را ایجاد کرده است. اموالی که رئیس سازمان خصوصی سازی کشور آن را 18 هزار هزار میلیارد تومان برآورد کرد

چرا چنین طرح هایی در ایران با شکست مواجه می شوند؟

آمارها و ارقام موجود در گزارش ها حاکی از آن است که ارزش نقل و انتقالات دلاری طی سال های 1380 تا 1400 بدون احتساب نقل و انتقال سهام، حدود 69 میلیارد و 778 میلیون دلار بوده است. از این رقم، حدود 4 درصد معادل 2 میلیارد و 791 میلیون دلار برای دولت محمد خاتمی، 83.4 درصد معادل بیش از 58 میلیارد دلار برای دولت محمود احمدی نژاد و 12.5 درصد برای دولت محمود احمدی نژاد در نظر گرفته شده است. معادل 8 میلیارد و 736 میلیون دلار به دولت حسن روحانی.

از این گزارش ها می توان فهمید که هر دولتی که بیاید مقداری از اموال دولت را هدر می دهد و می رود، اما چرا با وجود اینکه کشورهایی مانند آلمان، فرانسه یا حتی کشورهای آسیایی مانند مالزی تجربیات موفقی با برنامه های مشابه دارند، در ایران چنین برنامه هایی وجود دارد. برنامه ها طبق تعریف برابر با شکست است. بودن؟

یکی از مهم ترین دلایل آن این است که بهترین زمان برای اجرای چنین طرح هایی دوران رونق اقتصادی است نه فلاکت اقتصادی و مروری بر تجربه ایران نشان می دهد که واگذاری اموال دولتی همواره در دوره های رکود اقتصادی اتفاق افتاده است. در عصری که ثبات اقتصادی وجود ندارد، فضای کسب و کار و بازار مساعد نیست و در نتیجه آنچه منتقل می‌شود نیز در آشفتگی اقتصادی کنونی از بین می‌رود.

عدم شفافیت و فساد باعث شده است که بخش عمده ای از خصوصی سازی و فروش اموال دولتی در دهه های اخیر به پرونده های قضایی و رسوایی های مالی و سیاسی تبدیل شود و این امر در نظر گرفته شده است تا اعضای این هیئت بدون نگرانی از عواقب قانونی اموال دولتی را بفروشند.

خاطره اتحاد شوروی فروپاشیده و الیگارش های روسیه

سوال دیگری که با انتشار خبر مصوبه اخیر در شک و شبهه زیادی به وجود آمده این است که در این شرایط اقتصادی دقیقا خریداران املاک دولتی چه کسانی خواهند بود؟

برخی این سوال را مطرح می کنند که آیا دولت سازوکار برگزاری مزایده را در سامانه های مربوطه به گونه ای تدوین کرده است که شهروندان و حتی روستاییان بتوانند به آن دسترسی داشته باشند؟!

با توجه به محدودیت های اقتصادی در بیشتر جامعه، این سوال در واقع طنز تلخی است و پاسخ آن مهم نیست، زیرا چه دولت چنین سازوکاری را ایجاد کند یا نه، افراد به معنای اعضای جامعه نمی توانند در آن مشارکت کنند. در این فرآیند

تحلیلگران و اقتصاددانان بر این باورند که این وضعیت بیشتر شبیه وضعیت روسیه در دهه 1990 است، زمانی که اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید، بسیاری از دارایی های دولتی، شرکت ها و موسسات مالی وجود داشتند که توسط افراد با نفوذ و سرمایه آنها در حین فروش تصرف شد. آنها در نهایت به سرمایه داران معروف به الیگارش روسیه تبدیل شدند.

با این حساب در مورد فروش دارایی های دولتی باید منتظر شخصیت های واقعی و مشروع سرمایه داری بود که با خرید دارایی های دولتی، طبقه الیگارش های ایرانی را ایجاد می کنند!

در عین حال، دولت و جامعه فقیر می شوند. دولت هزینه های کشور را نه از محل تولید، تجارت با دنیا، توسعه و پیشرفت کشور، بلکه از محل اعتباراتی که برای زنده ها و نسل های آینده است، پرداخت می کند و فردا با بحرانی مواجه خواهد شد که به گفته حسین راغوفر. ، قابل مقایسه با بحران حمله به مغول است!

دیدگاهتان را بنویسید