هنر توریست پسند مردم جنوب


ساعت: 11:51
تاریخ انتشار: 1301/03/24
کد خبر: 1855915

بسیاری از گردشگران و برخی از ترک ها برای صنایع دستی ایرانی مانند سبد، کلاه، گلدان های حصیری، روسری زیبا به نام جلبیل و برقع یا نقاب در داخل غرفه یا نزدیک ساحل و داخل نمایشگاه عکس گرفته و زیبایی صنایع دستی جنوب را تحسین کردند.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از هرمز; اوایل تیرماه 1399 بود و هوای آنکارا ترکیه خوب بود و من که تازه از نمایشگاه شان آنل و فا ترکیه برگشته بودم مصمم به حضور در جشنواره تابستانی و ساحلی ترکیه شدم. از این رو با مشاوره و کمک دوست خوبم فرشید توانستم راه را برای حضور در این نمایشگاه دیرینه هموار کنم.

دو هفته قبل از شروع نمایشگاه، هر روز به باشگاه می رفتم و ورزش می کردم و با اشتیاق فراوان آماده حضور در این رویداد مهیج صنایع دستی شدم. البته بلافاصله خواستم اقلام دست ساز را از ایران بفرستم که به سرعت از میناب به بندر و تهران ارسال شد و دوستانم مرا از تهران به آنکارا بردند و من وسایل را جمع و جور کردم و بلیط استان مرسین در جنوب ترکیه و گرفتم. شهر سلیفکه. .

فاصله آنکارا تا سلیفکه حدود 8 ساعت بود که صبح زود رسیدم و هوا تقریبا گرم و تند بود که منو یاد هوای شهرم انداخت و برای دیدن مناظر ساحلی و شهر رفتم. .

در ابتدای نمایشگاه مدیر نمایشگاه به نام محمد آقا راهنمایی های لازم را در مورد چیدمان و تزیین غرفه و نحوه کار در نمایشگاه ارائه کرد، من تنها ایرانی و خارجی در این جشنواره بودم. این نمایشگاه از ساعت 18 تا 1 بامداد به مدت 3 ماه ادامه داشت و 150 شرکت کننده از سراسر ترکیه در آن حضور داشتند که صنایع دستی ترکیه را ارائه کردند.

همسایه مقابلم نویسنده ای فرهیخته به نام های استاد رشید و استاد یاسمین بودند که 34 کتاب نوشته بودند و علاقه زیادی به کشور مورد علاقه من ایران داشتند. مدت زیادی نگذشته بود که دوستان خوبی پیدا کردم زیرا به همسایه هایم کمک کردم تا غرفه هایشان را باز و بسته کنند. من منظم و وقت شناس بودم و توانستم رضایت مدیر نمایشگاه را جلب کنم.مشتریانی از آلمان، ایتالیا، سوئیس، فرانسه و سایر نقاط اروپا داشتم که اغلب آنها ترک تبار بودند. یکی از این مراجعین علی آقا بود که شهروند سوئیس اما ترک تبار بود و یک همسر سوئیسی و یک پسر به نام دنیس داشت که مریض بود و هر بار که برای خرید می آمدند زن سوئیسی با من انگلیسی و بدون او صحبت می کرد. چانه زد اما علی آقا به ترکی یا به قول ترک ها ایندریم امتیاز می خواهد.

از لحظات جالب توجه حضور پلیس و رعایت دقیق نکات بهداشتی به دلیل وجود تاج بود. من از علاقه ترک ها و به ویژه گردشگران به بافت و گلدوزی سنتی ایرانی لذت بردم. صبح که از خواب بیدار شدم دو ساعت به دویدن و ورزش و کمی تکنیک و سپس شنا پرداختم و برایم جالب بود که از هفته دوم یک سگ قوی با من شروع به دویدن کرد و وقتی از گرما خسته شده بود. تشنه به کلبه رفت و با چشمانش مرا دنبال کرد.

در این نمایشگاه صنایع دستی از حصیربافی و گلدوزی سنتی و پوشاک محلی را ارائه کردیم اما حصیربافی و حصیر دوزی سنتی بیشتر مورد توجه قرار گرفت و داشتن کد هس (کد بهداشتی) یک ضرورت برای حضور در نمایشگاه و یکی دیگر از فرصت های عمومی در ترکیه بود. شهر سلیفکه تا قبرس حدود دو ساعت با ماشین فاصله دارد که به دلیل تاج پذیرایی گردشگران زیادی از قبرس نداشته است.

بسیاری از گردشگران و برخی از ترک ها با صنایع دستی ما مانند سبد، کلاه و گلدان های حصیری و یک روسری زیبا به نام جلبیل و برقع یا مقنعه داخل غرفه من یا نزدیک ساحل و داخل نمایشگاه صنایع دستی و زیبایی عکس گرفتند. آنها مردم جنوب را تحسین می کردند.

این نمایشگاه در نزدیکی ساحل قرار داشت و به راحتی می توان صدای موج دریا را شنید. یکی از مشتریان من خانمی با حجاب و نماینده مجلس ترکیه بود که روسری و صنایع دستی و حصیری می خرید و ما را به یاد تاریخ کشورمان می انداخت.
آب و هوای سلیفکه کمی گرم و مرطوب بود و مردم گرم و مهربان بودند. یک ماه از نمایشگاه می گذرد و با اجازه مدیر نمایشگاه به آنکارا رفتم و هم صنایع دستی و هم کارهای اداری را که انجام داده بودم آوردم و سریع به سلیفکه برگشتم. این بار دانشجوی اتوبوس با اکراه گفت: «تجهیزاتت زیاد است و فضای زیادی را اشغال می‌کند و تا جایی که می‌توانی نفر را حمل می‌کنی، اما هنوز کارمان تمام نشده است. مرد خوش تیپی که راننده اتوبوس بود آمد. و گفتم من خارجی هستم و می‌خواهم در نمایشگاه صنایع دستی شرکت کنم و او فوراً پرسید کجا هستی و من به ترکی گفتم که من ایرانی هستم و او فوراً به دانش‌آموز دستور داد که وسایل مرا ببرند. بی دلیل.

صبح زود به مقصد رسیدم و از راننده آگاه تشکر کردم، سوار تاکسی شدم و به نمایشگاه رفتم و با هماهنگی علی آقا که نگهبان آنجا بود، وسایلم را به غرفه بردم و شروع به مرتب کردن کردم. آن شب، مردی به نام یونس مشتری من شد، اهل لی آنل و ارفا، و همشهری من، ات ابراهیم تاتلیسس، خواننده معروف ترک که می توانست کمی فارسی صحبت کند.

همسایگان من از مرسین، آدنا، استانبول، سلیفکه و کایسری بودند. هاشم که اهل آدنا بود و هر سال در جشنواره شرکت می کرد به من گفت از هفته آینده گردشگران زیادی می آیند و اتفاقاً به خاطر گردشگران تقریبا بیست روز بازار پر رونقی داشتیم.

ساحل تقریبا زیبا و تمیز و امکانات خوب شهر کوچک سلیفکه را به مقصدی توریستی و ترکیه ای تبدیل کرد. با افزایش تعداد قربانیان تاج در ترکیه، تعداد گردشگران و رونق نمایشگاه نیز افزایش یافت. این نمایشگاه تا روزهای گذشته طبق روال خود ادامه داشت تا اینکه پس از تبادل هدایای دست ساز با دوستانم خداحافظی کردم و به سمت زادگاهم آنکارا رفتم.

ناصر رهسپار; لژیونر صنعتگر ایرانی در لیگ ترکیه

انتهای پیام/

دیدگاهتان را بنویسید