در حالی که بار دیگر سکوت در مورد فضای مذاکرات ایران و آمریکا بر برخی شایعات و شبهات سایه افکنده است، خبرهایی از پشت پرده رخ می دهد که ممکن است با کنار هم قرار دادن این اتفاقات برخی از ابهامات را برطرف کند. هادی خسروشاهین، تحلیلگر مسائل بین الملل در این رابطه می گوید: در شرایطی هستیم که کارشناسان آمریکایی طرح های مختلفی را مطرح می کنند. اولین طرحی که در آمریکا پیشنهاد شد، طرح B بود.
این طرح شامل فشار سیاسی (خروج سریع)، اقتصادی (افزایش تحریم ها به ویژه در حوزه نفت) و نظامی (حملات نظامی سایبری و متعارف به تاسیسات هسته ای ایران) بود.
اما در همان زمان طرح دیگری از سوی کارشناسان مطرح شد و تیترهای زیادی به آن دادند. طرح C، پلان دیپلماتیک B، نیو دیل. در این زمینه سوال مهم دیگری مطرح می شود که طرح اول یعنی. احیای برجام، امروز با هزینه های سیاسی مواجه است.
اما پلان B نیز یک برنامه ایده آل نیست و هزینه های زیادی را در بر می گیرد. زیرا در صورت شروع نبرد سنگین یا فشار سیاسی و اقتصادی، ایران نیز می تواند غنی سازی 90 درصدی را آغاز کند، از NPT خارج شود و با استراتژی تغییر فضای بازی، با اجرای تحریم های ثانویه سخت گیرانه تر با هزینه های هنگفت مواجه شود.
حتی یک نبرد سنگین می تواند به فعال شدن شبکه بازدارندگی منطقه ای ایران منجر شود و بنابراین هرگونه اقدام نظامی علیه تأسیسات نظامی ایران به طور خودکار آمریکا و اسرائیل را در معرض یک جنگ بزرگ منطقه ای قرار می دهد. به همین دلیل است که باید در این شرایط به دنبال گزینه سوم باشید.
خسروشاهین گفت: باید توجه داشت که برجام برخلاف انتظار دولت اوباما به توافق بعدی منتهی نشد. البته در اواخر سال 2014 و پس از اجرای برجام، اوباما نیز طی نامه ای از ایران خواست تا مسائل دیگری را حل و فصل کند که البته به هدف مورد نظر خود نرسید.
مقاله اخیر خانم سوزان ملونی در شماره مارس-آوریل 2023 فارن افرز تاکید کرد که شکست برجام نه تنها شکست خود توافق است، بلکه نشان دهنده شکست دهه ها تلاش غرب و ایالات متحده برای رسیدن به هدف است. عادی سازی روابط و همکاری و تعامل (نه روابط استراتژیک) با ایران. ضمناً در سال 2015، خانم ملونی به عنوان محقق در موسسه بروکینگز از حامیان امضای برنامه جامع اقدام مشترک بود، اما در این مقاله با احیای برجام مخالفت می کند.
بر این اساس باید تاکید کنم که قصد من از حل معمای ایران از دیدگاه آمریکا، برقراری رابطه راهبردی نیست، بلکه ارتقای روابط به سطح همکاری و تعامل است. این امر به منظور آزادسازی برخی از دارایی ها، امکانات، امکانات و تجهیزات آمریکا از منطقه خاورمیانه و فراهم کردن شرایط برای رقابت مرکزی و متمرکز با چین است. این در واقع هدف نهایی سه دولت آمریکاست. اوباما، ترامپ و بایدن علیه ایران بودند.
وی در ادامه درباره مشخصات و ویژگی های طرح جدید آمریکا در قبال ایران گفت: هدف نهایی طرح دیپلماتیک C یا پلن B تنش زدایی است و همانطور که قبلا اشاره کردم ردپای این تنش زدایی وجود ندارد. به ماه گذشته برگردید، اما به همان گزارش گلدنبرگ در آگوست 2020؛ بنابراین ما با پدیده خلق زمان مواجه نیستیم.
اما در این زمینه می توان کمی جلوتر رفت و به تاریخ 29 نوامبر 2021 (9 روز قبل از شروع مذاکرات در دولت رئیس جمهور) رسید. در این تاریخ ریچارد هاس در پروژه سندیکا مقاله ای با عنوان توافق ضمنی یا کنترل تسلیحات بدون توافق نوشت.
البته وی در این مقاله اشاره ای نمی کند که سابقه چنین توافق ضمنی یا نانوشته ای چیست، اما به نظر می رسد یکی از مهمترین موارد در این زمینه در تاریخ روابط بین الملل، بحران موشکی کوبا در سال 1962 باشد.
در این بحران، اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده به توافقی ضمنی دست یافتند که به موجب آن مسکو موشک های هسته ای خود را از کوبا و واشنگتن موشک های هسته ای خود را از ترکیه خارج کرد. بنابراین در مرحله دوم، ردپای توافقنامه سوم به همان ماده هاس بازمی گردد. اما این طرح ممکن است شامل طیف وسیعی از توافقها باشد و لزوماً شامل یک توافق کمبهمدت نیست.
وی افزود: با این حال، از اوایل مارس 2023، اندیشکده های آمریکایی مانند مرکز استیمسون، شورای آتلانتیک، انجمن کنترل تسلیحات و غیره. توافق موقت را مورد بحث قرار دادند.
فراموش نکنیم که تصمیم گیری در آمریکا از پایین به بالا انجام می شود. یعنی ابتدا طرحی در اتاق های فکر مطرح می شود و بعد از کاخ سفید بیرون می آید.
بنابراین در همان زمان و حتی قبل از آن مقالاتی نوشتم که احتمالاً به سراغ پلان سی می رویم. البته کلمه پلان سی اخیرا توسط آقای هنری روم در مقاله بسیار جامعی در فارن افرز ذکر شده است.
این پژوهشگر مسائل بین الملل در ادامه به انتقال پرونده ایران به شورای امنیت ملی آمریکا پرداخت و گفت: پس از جلسه همفکری که در اوایل اسفندماه توسط اندیشکده های آمریکایی برگزار شد، همزمان شاهد تحولات مهمی در واشنگتن هستیم.
به نظر می رسد پرونده ایران از وزارت خارجه آمریکا به شورای امنیت ملی منتقل شده است. در واقع، امروز پرونده ایران دیگر در دست رابرت مالی به عنوان نماینده وزارت امور خارجه در امور ایران نیست و او صرفاً به یک مذاکره کننده حرفه ای تبدیل شده است. مهمترین شاهد در این زمینه به اولین جلسه توجیهی محرمانه دولت بایدن در سنا درباره پرونده ایران در ماه مه برمی گردد.
وی افزود: در آن جلسه نمایندگانی از همه وزارتخانه ها و نهادها به جز آقای مالی (مالی غایب بزرگ آن جلسه بود) حضور داشتند و بهانه کاخ سفید برای آن غیبت که یک شوخی خنده دار هم بود، تعطیلات چند نفری ایشان بود. روز .
دومین نشانه، مذاکرات غیرمستقیم مک گورک و علی باقری در 6 می در عمان بود. این مذاکرات پیش از این با حضور مالی و باقری انجام شده بود. همه اینها نشان می دهد که پرونده ایران اکنون در دست مک گورک، هماهنگ کننده شورای امنیت ملی در امور خاورمیانه و شمال آفریقا است. این موضوع را می توان نمادی از تغییر فاز در سیاست آمریکا در قبال ایران دانست.
خسروشاهین درباره توافق موقت احتمالی نیز گفت: در این چارچوب جدید می توان چند توافق را در نظر گرفت. یعنی توافق موقت در قالب سه گزینه قابل بازنگری است. اول چشم در برابر چشم این بدان معناست که ایران با آژانس همکاری می کند و در ازای آن امتیازاتی دریافت می کند. این توافق موقت را می توان در قالب یک توافق ضمنی و غیر رسمی پیگیری کرد. ترتیب دوم فریز در برابر فریز است. این بدان معناست که ایران بیش از 60 درصد غنی سازی نمی کند و آمریکا نیز از اعمال تحریم های بیشتر خودداری می کند.
در این چارچوب می توان امتیازاتی را بین طرفین رد و بدل کرد. این نسخه از توافق موقت نیز این امکان را دارد که به طور ضمنی و غیررسمی دنبال شود.
وی ادامه داد: اما نسخه سوم همان کمتر برای توافق کمتر است که طی آن ایران 60 درصد متوقف می شود. انبارها و سانتریفیوژها در داخل باقی خواهند ماند، در حالی که آمریکا نیز کاهش تحریم ها را در نظر خواهد گرفت. این توافق در قالب های رسمی قابل پیگیری است. بنابراین در قالب طرح ج می توان هر سه نسخه توافق موقت را ادامه داد.