چرا ابراهیم رئیسی برای خدمت به مردم دولت را ترک می کند؟

امیر آکتانای; یکی از اعضای شورای مرکزی و معاون اجرایی و هماهنگ کننده دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی ایران در یادداشتی که در روزنامه سازندگی منتشر شد، نوشت: از اواخر قاجاریه و تحت تأثیر سفر و تجارت و تحصیل. از یک سو و استفاده از مشاوران غربی، از سوی دیگر، آشنایی ایرانیان با اروپا وارد عصر جدیدی شد، بوروکراسی در ایران به تدریج نظم جدیدی پیدا کرد. با روی کار آمدن پهلوی در ایران، بنیان‌های سازمان‌هایی مانند ارتش، شهربانی، بانک، گمرک، قوه قضائیه و امثال آن به گونه‌ای پایه‌گذاری شد که تا به امروز هر چه در نحوه اداره کشور می‌بینیم. ساختار اداری و بوروکراتیک اساساً بر همین اساس استوار است که شما تمایل به چاق شدن دارید. متاسفانه؛ در اواسط این فرآیند پرواربندی، کیفیت فنی دستگاه های بوروکراتیک – به دلیل پیشرفت تکنولوژی – افزایش یافت، اما بهبود مورد انتظار در بهره وری مطابق با این پیشرفت مشاهده نشد. تا به امروز، حتی شاهد نقص‌های فزاینده در ساختار گسترده و طولانی بوروکراسی کشور هستیم.

بی شک؛ نقایص ناشی از سیاست گذاری و کاستی های ناشی از ضعف ساختار بوروکراسی در جامعه ایران بلافاصله با روی کار آمدن ابراهیم رئیسی ظاهر نشد و با خروج او بلافاصله ناپدید شد. اما چرا استعفای او از جایی که مسئولیت اداره زندگی روزمره مردم را بر عهده دارد می تواند سهم بسزایی در کیفیت زندگی شهروندان ایرانی تلقی شود؟

1. تجربه یک سال و نیم اخیر نشان می دهد که او شناخت کافی از الزامات بوروکراسی و پیچیدگی های آن در جامعه ایران ندارد و مدام با این تصور که تنها شأن رئیس قوه مجریه است. اقتدار کشور، اقتدار محدود به صدور بخشنامه یا دستور ساده، بدون توجه به اینکه دستورات اجرا می شود یا نه، فکر می کنند که با صحبت از مشکلات و کاستی ها، بار مسئولیت از روی دوش آنها برداشته می شود!

2. با توجه به این وضعیت، مدیران و مشاورانی که وی برای اداره کشور انتخاب کرده، عمدتاً متاثر از همین عدم آگاهی از سازمان اداری کشور بوده و طبیعتاً با مسئولیت ها و انتظارات ناسازگار هستند. بنابراین، این میزان از سوء مدیریت و ناکارآمدی ناشی از آن در محیط پیچیده امروزی در این چارچوب قابل تبیین و توجیه است.

3. عدم استخدام افراد مناسب برای هر مسئولیت – اعم از تجربه و مهارت – و تلاش پیگیر برای نادیده گرفتن تجربیات قبلی با تکیه بر دوگانگی های دروغین و شعارهای انقلابی-غیر انقلابی در بین افراد حاضر در عرصه های اداری و اجتماعی. ساختارها، یکی دیگر از بیگانگی رئیس جمهور از سازوکارهای بوروکراسی است که به ابزاری برای تطهیر خبرگان و تلخکامی نخبگان در تمامی عرصه های حاکمیتی کشور از جمله تبدیل شده است. اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاست داخلی، سیاست خارجی و…

4. مصائب فراوان و مستمر در سال گذشته و فشار روزافزون بر مردم، وضعیت را به حدی رسانده است که بروز هر مشکلی در کشور قابلیت تبدیل به بحران را دارد! تا جایی که می بینیم؛ بیشتر وقت، انرژی و منابع کشور (دولتی و خصوصی) صرف یافتن راه حل برای این بحران ها می شود. به حدی که تناوب و انباشت بحران ها چنان پیوسته شده است که نقطه شروع هر بحران، بحران قبلی است و پیدایش بحران جدید به حل یا عدم حل بحران قبلی ربطی ندارد! در اینجا باید گفت: «آه از اندوهی که خود را با غمی دیگر تازه می کند…».

5. شاید مهم ترین موضوعی که قبل و قبل از همه این مسائل باید به آن پرداخته شود، عدم شناخت مصدری است که آقای رئیسی بر آن تکیه می کند و عدم اعتقاد ایشان به اهمیت آن جایگاه در زندگی و سرنوشت یک ملت. به دلیل همین نقص، برنامه‌ها و اقدامات او می‌تواند همه‌چیز چشم‌اندازی به‌جز توسعه ایران و رفاه ایرانیان ببیند. مخصوصاً وقتی – در میان رکود در عرصه های مختلف زندگی مردم و به موازات فرسایش منابع مادی و انسانی جامعه – مدام از قطار پیشرفت می گوید. شما گفتید ایران محل زندگی او و ایران که شهروندان عادی ایران در آن زمان زندگی می کنند دارایی های جداگانه هستند.

متاسفانه؛ به گفته مردم دلسوز تداوم این شرایط ایران را در شرایط خطرناکی قرار خواهد داد که «راهبرد زمین سوخته» بدون نیاز به دخالت دشمنان این کره خاکی به دست خود ما اجرا می شود. بنابراین آقای رئیس جمهور باید این اصل را بپذیرد که «مشکل ایران است» و همه مردم و اطرافیان حتی خودشان مشمول این اصل هستند. پس اگر واقعاً دنبال عروج و سربلندی ایران هستند، یا باید مسیرشان را اصلاح کنند – که در این شرایط بعید به نظر می‌رسد – یا از صحنه دست بکشند…

دیدگاهتان را بنویسید