هم میهن نوشت: صداوسیما برای حل مشکلات محمدرضا گلزار تماس می گیرد تا دوباره مورد تجلیل قرار گیرد.
همه می دانند که فاصله ظاهری این سلبریتی با ایدئولوژی اندیشه حاکم، فاصله ای است کهکشانی. مثل این است که آنها از دو دنیای متفاوت هستند که به نظر می رسد هیچ وجه اشتراکی با هم ندارند. یک سلبریتی معروف مانند یک نماد افراطی و غربی در ایران است. نماد مصرف گرایی و زیبایی شناسی در انتهای طیف رادیکال در هالیوود.
از سبک زندگی مجلل او گرفته تا نوع پوشش، این همان چیزی است که اندیشه حاکم دهه هاست با آن مبارزه می کند. حداقل او به وضوح می خواست. از طریق این اراده برای مبارزه با چنین نگرشی نسبت به زندگی، او به قدرت سیاسی دست یافت. به همین دلیل است که این سؤال در برابر افکار عمومی مطرح می شود; پخش کننده ای که قیافه، چهره و فرم محبوبش همان هایی بودند که در برنامه سیدخندان هجو «یار دوبستانی» را اجرا کردند، چگونه سلبریتی مثل محمدرضا گلزار نور چشمانش بود؟
یا یک سوال اساسی تر؛ چگونه است که همه سوتزنان علیه اقدام شرمآور یک دولتمرد – اگر ادعاهای اخلاقی و مذهبی حکومت درست بود، همه با آبروریزی استعفا میدادند – و در همان شهر، پیر ماهیفروش را متهم میکردند که صرفاً دستش را تکان داده است. سر؟
از زمانی که صفحه این پیرمرد بسته شد و مقامات قضایی رشت از بسته شدن 12 صفحه اینستاگرام فعال در این شهر به دلیل این حادثه خبر دادند، دهها فیلم از مردم پخش شد که در آن در مراسم دولتی در پارکها، تحرکات بسیار بیشتر شده است. ریتمیک از حرکات پیرمرد نسبت به دویدن مردان و حتی زنان. معاونت های فرهنگی شهرداری ها و دولت این حرکات موزون را تدارک دیده بودند و این دقیقاً معنای داستان و پاسخ به این سوال است که چرا گلزار با شخصیت و شمایل خود در راس صدا و سیما قرار دارد که آن را نداشت. شتاب یکی مثل رضا رشیدپور اما جلوی قله و آیا صدک بوگی کف بازار رشت می پرد؟
در پاسخ به این سوال که چرا این کارمند رشت توسط هیچ یک از مراجع پیگیری نمی شود و برای سادیک بوگی که بالا و پایین می پرد بیش از 10 نفر دستگیر شده اند. اين سياست فرهنگي همچنان سياست كلي اين واحد است و معناي آن اين است; ما انحصار تفسیر را داریم. ما تشخیص می دهیم که کدام یک از افراد مشهور از هر تصویری مجاز است در تلویزیون ظاهر شود، که باید ملی بود، نه یک سلبریتی دیگر. ما تشخیص میدهیم که پریدن چه چیزی عفت عمومی را نقض میکند و چه چیزی را نقض نمیکند.
در واقع نکته ای که در مورد تفکر مسلط وجود دارد این است که داشتن توانایی اعمال قدرت و عقیده در درون آن مطلوب است و زمانی که این فرصت از من سلب شود – حتی اگر با سخت ترین تفاسیر ایدئولوژی من مغایرتی نداشته باشد – این کار را انجام می دهم. به همین دلیل یک سلبریتی خوب برای این تفکر گلزار است که نمی پرسد یا در واقع توانایی پرسیدن دارد و رقص مربع ایده آل رقصی است که در پارک آب و آتش زیر نظر انجام می شود. برخی از نهادها؛ نه صادق بوقی و امثال او که انتخاب می کردند کی و کجا برقصند. کل این واحد به همه پیام می فرستد، “پس باید همانطور که من می گویم برقصی.” و به مردمی که بارها نشان داده اند که این میزان حضور را در همه ابعاد زندگی خود نشان نخواهند داد.