یائسگی نفرین نیست، ربطی به پروستات ندارد!

یائسگی نفرین نیست، ربطی به پروستات ندارد!

خب ظاهراً کشمکش بین ابلهان و اهل فرهنگ تمام نشده است. این کاملا قابل درک است که عده ای در اتاق فکر خود تصمیم گرفته اند اقتدار روشنفکران، رسانه ها و هنر را از بین ببرند و در عوض آن را به افراد ناآگاه بسپارند.

سید عبدالجواد موسوی در خبرآنلاین نوشت: خب ظاهراً درگیری بین ابلهان و مردم فرهنگ تمام نشده است. این کاملا قابل درک است که عده ای در اتاق فکر خود تصمیم گرفته اند اقتدار روشنفکران، رسانه ها و هنر را از بین ببرند و در عوض آن را به افراد ناآگاه بسپارند.

در این پروژه بلندمدت که این روزها به سرعت در حال گذراندن فاز پایانی خود است، به ندرت در رسانه های تلویزیونی و فرهنگسراهای رسمی اثری به چشم می خورد. قلعه‌ها را کسانی می‌برند که می‌توانند محدودیت‌های گستاخی و پرده در را کنار بزنند و از همتایان خود در ژاژخای پیشی بگیرند. هر کس با عیب جویی از دیگران و نسبت دادن هر ظلمی به مردم نجیب این کره خاکی موفق شود وقاحت بیشتری به نمایش بگذارد و کم هنری خود را نشان دهد، امتیاز بیشتری خواهد گرفت. این مسابقه دیوانه وار سال هاست که ادامه دارد اما این روزها سرعت بیشتری گرفته است زیرا هم بازی به مراحل پایانی خود نزدیک می شود و هم بودجه های کلان به شدت طمع احمق ها را برانگیخته و رقابت به اوج دنیا رسیده است. ظاهراً دست از حد گذشته است و بزرگترها می ترسند که این جوانانی که در بی ادبی خود حد و مرزی ندارند و به بزرگترها توهین می کنند و اگر این کار را بکنند نگذارند پروردگار و پیامبر به تنهایی جای آنها را بگیرند و این چنین است. که کارگردان مذکور دوباره در قاب آینه جادو نشان داده می شود تا به دیگران ثابت شود که هنوز از کنده دود بلند می شود و جوان باید اکنون و اکنون در برابر پیران لنگ بزند.

با این موجودات چه زبانی باید گفت؟ وقتی آنها را با زبان احادیث و آیات متقاعد می کنی، به شریعت پایبند نیستند، وقتی آنها را به اخلاق دعوت می کنی، به آداب و رسوم پایبند نیستند، وقتی چیزی را به زبان رایج برایشان توضیح می دهی، چیزی از روابط انسانی نمی شناسند. از مردم. سخت ترین کار دنیا برقراری گفتگو با این جماعت است. جماعتی که به قول سعدی:

عقیده را حرام و خون خلقت را حلال کردند

با این حال، شما نمی توانید سکوت کنید. همه کسانی که از تو توقع دارند و تو را عادل و ضد ظلم می پندارند، توقع دارند که در چنین زمانی به کسی که به فکر بریدن افتاد، یک فریاد، یک کلمه، یک سیلی بزنی، حالا که سنگ را بسته اند و رفته اند. اون موجود بی گناه هیچ صدایی از کسی نمیاد اما داره میاد خوب پیش میاد حداقل تا زمانی که صدا و سیما و برخی از مجریان آن مقدس شمرده شوند و قانونی تصویب نشود که انتقاد از این گونه موجودات در حکم فساد زمین و اعلام جنگ با خداست.

از این به بعد در چهره ابوالقاسم طالبی می نویسم. و به زبانی که می تواند بفهمد:

ببین برادر من، یائسگی نه نفرین است و نه مایه ذلت. ربطی به پروستات نداره! شاید درک این سوال ساده و بدیهی برای شما سخت باشد، اما کسی که روبروی شما نشسته است و بد خنده می کند، این را به خوبی می فهمد. او زن و بچه ای مثل من و تو و بقیه مردهای دنیا دارد. مادری او را به دنیا آورد. یک خواهر دارد از قضا چهار کتاب خوانده و تا حدودی کارگردان است و درست است که به دلیل شرایط خاص کاملاً از کوچه علی خارج شده است اما می فهمد که همه زنان دنیا هم پریود هستند و هم یائسگی. وقتی می گویم ممکن است درک آن برای شما سخت باشد، منظورم این نیست که شما را پایین بیاورم. این را به خاطر داستانی که در ذهنم از شما دارم می گویم و مطمئنم معنی حرفی که می زنید را نمی دانید. به عبارت دیگر، شما نتایج و کارکردهای گفتار خود را درک نمی کنید. شما از روی سادگی یا ساده لوحی چیزی می گویید و بعد تمام تلاش خود را برای توجیه آن کلمه می گذارید. یاد آوردن؟ شما سالها پیش برای پاسداری از انقلاب و اسلام (انقلاب بیچاره! اسلام بیچاره!) به خیال خود وارد عرصه شدید، اما در حقیقت منافع شما و همکارانتان محفوظ بود. حرف شما را فراموش نمی کنم. گفتی: بعضی ها آنقدر بدبخت شده اند که به هنرمند سرطانی متوسل شده اند. منظورت شجریان بود. به نظر من این اتلاف وقت است که بگوییم شجریان کیست و چه کرده است. من به شما حق می دهم توقع ندارم شجریان را هم بفهمی. فعلا زانکو و تتلو برای شما و دوستانتان کافی است. لطفا گوش کنید و لذت ببرید، اما جدای از سوالات فرهنگی و هنری، این سوال را در نظر بگیرید: آیا ابتلا به سرطان شرم آور است؟ آیا بیمار سرطانی مستحق سرزنش است؟ آیا فردی تصمیم می گیرد که سرطانی شود؟ من شما را مسخره نمی کنم. به طور جدی، من می خواهم شما در مورد این سوالات فکر کنید. میدونم برات خیلی سخته ولی تمام تلاشت رو بکن. یک لحظه فکر واقعا می تواند کل زندگی شما را تغییر دهد. انتظار این که شخصی مثل شما برای یک فرد سرطانی متاسف شود و با او به عنوان یک انسان احساس همدردی و همدردی کند. اما اینکه بدانیم ابتلا به سرطان یک انتخاب نیست و حتی بسیاری از کسانی که به نظر شما افراد قابل احترامی هستند بر اثر این بیماری فوت کرده اند، آیا کار بسیار دشواری است؟ آیا می دانید در این سال ها چند عالم دینی مرتبط با حکومت جمهوری اسلامی بر اثر سرطان جان خود را از دست دادند؟ یا کارشان آنها را به بیمارستان و شیمی درمانی کشانده است؟ آیا می توانید آنها را به دلیل ابتلا یا ابتلا به سرطان مسخره کنید؟

واقعا چی باید بهت بگم؟ ای کاش تو جای لات بودی، شاید آن موقع می توانستم به تو بگویم همه زنانی که در سینما کار می کنند به عنوان بخشی از خانواده ات فکر کن. می‌توانستم از زبان آدم‌های کوچه و خیابان به تو بگویم، فکر کن این مادر و خواهرت هستند، اما هیچ نشانی از دل‌پسند در تو نمی‌بینم. خیلی بد. و آن که روبه روی تو می نشیند از تو رقت بارتر است و دو روز توهم که زندگی است در برابر هر ذلت و کسالتی تسلیم می شود. و رقت انگیزتر از هر دوی شما کسانی هستند که فکر می کنند با گذاشتن تریبون می توانند کاری انجام دهند و با توهین و تمسخر هر معترض مشکل را حل کنند و فراموش کنند که هر بار که انجام دادند دفعه بعد وحشتناک تر و غیرقابل حل تر بود.

شما و همکارانتان چند بار با اطلاعات مرتبط و نامربوط به خانم بنی اعتماد حمله کرده اید؟ زنی که یک صحنه از فیلم هایش ارزش تمام زندگی شما را دارد. اینکه شما بلد نیستید فیلم بسازید و با این همه وسایلی که در اختیار دارید، چه ربطی به اعتبار خانم بنی دارد؟ چه حقوقی را زیر پا گذاشته اید؟ چرا می خواهید تمام ضعف های شخصیتی خود را اینگونه بپوشانید؟ پس برو دکتر آیا خوب است کسی تصویر شما را در تلویزیون نشان دهد و این همه زشتی، کینه، حسادت و نفرت را با ظاهر زشت شما مرتبط کند؟ کوچه خلوت بودن هنر نیست. برای حفظ ظاهر، حریف را هدایت می کنید تا پاسخ شما را بدهد. این چه فضیلتی است که دو نفر را مثلاً هم شکل و هم فکر کنند و دیگران را مسخره کنند و به سخنان احمقانه و مبتذل و سطحی و سرد بخندند؟

دیدگاهتان را بنویسید