آیا انقلاب رنگی در راه است؟

آیا انقلاب رنگی در راه است؟

روز جدید صلاح الدین هادیو در یادداشتی خطاب به دیپلماسی ایران نوشت: شکی نیست که بحران قزاقستان ریشه های عمیق داخلی دارد، اما نوع دخالت نیروهای خارجی در تعیین سرنوشت آن مهم است. انقلاب‌های اروپای شرقی در دهه 1980 و انقلاب‌های بهار عربی در دهه دوم این قرن مدیون خروج روس‌ها از شرق اروپا و خروج نسبی ایالات متحده از خاورمیانه بود.

ناآرامی های بی سابقه و خونین در قزاقستان، یکی از بزرگترین و ثروتمندترین جمهوری های اتحاد جماهیر شوروی سابق، وارد پنجمین روز خود شده است و هنوز چشم انداز روشنی از پایان آن وجود ندارد.

قزاقستان یکی از بزرگترین کشورهای جهان با جمعیت قابل توجه و ذخایر فراوان نفت، گاز و فلزات گرانبها مانند اورانیوم است. در دوران اتحاد جماهیر شوروی، ایستگاه فضایی بایکونور که اکنون توسط روسیه اداره می شود، محل اصلی پرتاب فضاپیماها بود و بیشتر آزمایش های هسته ای در بیابان های این کشور انجام می شد. طولانی ترین مرز خارجی روسیه با قزاقستان است، یکی دیگر از صادرکنندگان عمده نفت به چین و یکی دیگر از همسایگان قدرتمند آن. بنابراین، حفظ ثبات آن برای هر دو طرف حیاتی است. به لطف ذخایر عظیم نفت و گاز، این کشور ثروتمندتر از سایر کشورهای آسیای مرکزی است و دارای طبقه متوسط ​​قوی و طبقه سرمایه دار فوق العاده ثروتمند است. اما سال‌ها استبداد سیاسی و فقدان نهادهای مؤثر سیاسی و اقتصادی و فساد ساختاری مانع از رسیدن درآمد سرانه به سطوح قابل قبول و دفع عادلانه ثروت موجود شده است.

پایان تند اعتراضات اخیر که با اعتراض به افزایش قیمت گاز طبیعی مایع آغاز شد، علیه نورسلطان نظربایف رئیس جمهور سابق است که ظاهراً در سال 2019 پس از اعتراضات مشابه از قدرت کنار رفت و کاسم توکایف، یکی از متحدان خود را به عنوان رئیس جمهور منصوب کرد.

نطربایف، که کیش شخصیت افراطی را ترویج می کرد، از ریاست جمهوری استعفا داد، فرزندان و بستگان خود را در مناصب ارشد منصوب کرد و رئیس شورای عالی امنیت ملی شد که ریاست ارتش و سرویس های امنیتی را بر عهده دارد. مانند مدلی که در بسیاری از کشورهای غیر غربی دنبال می شود، مدیریت به یک تجارت خانوادگی تبدیل شده است.

پس از حمله مستقیم مردم در روزهای اخیر به عنوان استاندار با شعار «برو پیرمرد»، وی توسط رئیس جمهور از سمت خود برکنار و دولت منحل شد. این حرکت و سرعت حیرت آور اعتراضات این گمانه زنی را برانگیخته است که قاسم توکایف، مرد و متحد چینی ها، نظربایف، شخصیت اصلی پوتین را برکنار کرده است.

اگرچه چین و روسیه در برخی زمینه ها رقابت ها و رقابت های ظریفی دارند، اما بعید است که با کنار گذاشتن سیاست های استراتژیک برای حمایت از ثبات رژیم های استبدادی همسایه وارد چنین بازی هایی شوند.

قزاقستان روابط چندجانبه و متوازن با ایالات متحده، چین و روسیه دارد و به دنبال استفاده از چندجانبه گرایی برای بقا و تقویت نظام سیاسی خود است.

لازم به ذکر است که ایالات متحده در دهه 1990 اولین کشوری بود که خلع سلاح هسته ای قزاقستان را که به عنوان بخشی از تسلیحات خود به ارث برده بود، به رسمیت شناخت و علیرغم برخی انتقادها از حقوق بشر، اهمیت ویژه ای برای روابط با آن قائل بود. واشنگتن همچنین اخیراً سیاست محتاطانه سردرگمی را در پیش گرفته و از دولت و معترضان خواسته است تا خویشتن داری کنند. با این حال، تحلیلگران نزدیک به کرملین او را به دامن زدن به ناآرامی های اخیر با هدف تخلیه روسیه از پس زمینه آن در بحبوحه تشدید تنش ها با اوکراین و متحدان غربی آن متهم می کنند. بنابراین، ابتکار روسیه برای اعزام نیروهای حافظ صلح به کشور در قالب پیمان امنیت جمعی را می توان اقدامی برای جلوگیری از تکرار انقلاب 1914 اوکراین و ادامه سیاست حمایت از دیکتاتور بلاروس دانست.

شکی نیست که بحران قزاقستان ریشه های داخلی عمیقی دارد، اما نوع دخالت نیروهای خارجی در تعیین سرنوشت آن مهم است. انقلاب‌های اروپای شرقی در دهه 1980 و انقلاب‌های بهار عربی در دهه دوم این قرن مدیون خروج روس‌ها از شرق اروپا و خروج نسبی ایالات متحده از خاورمیانه بود.

مداخله روسیه برای حفظ بشار اسد در قدرت، نقطه پایانی برای اطمینان و نظارت بر مسکو بود. در این راستا، مداخله غرب در لیبی برای سرنگونی معمر قذافی، آخرین پروژه فعال «تغییر رژیم» آنها بود و آمریکا به سیاست قدیمی ترجیح دادن ثبات و استبداد به دموکراسی و حقوق بشر بازگشت. طبیعتاً برای مسکو در مجاورت آن، اجرای این سیاست اهمیت دو چندان دارد. بنابراین، پیش بینی اینکه رژیم قزاقستان از بحران اخیر جان سالم به در خواهد برد، دشوار نیست. با این حال باید انتظار داشت که در ساختار و ساختار آن بدون تغییر اساسی در ماهیت رژیم تغییراتی ایجاد شود. همانطور که در دوران جنگ سرد، زمانی که تغییر رژیم به معادله ای حاصل جمع صفر در روابط دوقطبی و در نتیجه نوعی ثبات اجباری و ساختاری در داخل و خارج تبدیل شد، برای چین و روسیه در رقابت استراتژیک با غرب، حمایت از دولت های سرمایه داری با اساس سیاسی اقتدارگرایی و اقتصاد بازار بیش از هر زمان دیگری ضروری است.

دیدگاهتان را بنویسید