آیا ایالات متحده در جنگ سرد جدید از چین عقب ماند؟

آیا ایالات متحده در جنگ سرد جدید از چین عقب ماند؟

روز جدید : اروپا و ایالات متحده در صحبت از اخلاق و عقلانیت اقتصادی از دیگران پیشی می گیرند. اما پیامی که معمولا منتقل می شود این است: «آنچه را که می گویم انجام بده، نه کاری را که انجام می دهم». به خصوص بعد از سال های ترامپ، آمریکا دیگر ادعای روحیه بالایی ندارد.

جوزف استیگلیتز در Project Syndicate نوشت: به نظر می رسد که ایالات متحده وارد جنگ سرد جدیدی با چین و روسیه شده است. تلاش‌های رهبران آمریکایی برای نشان دادن جنگ به‌عنوان رویارویی بین دموکراسی و استبداد نیز شکست خورده است، به‌ویژه که همین رهبران به طور فعال با ناقضان سیستماتیک حقوق بشر مانند عربستان سعودی درگیر شده‌اند. چنین ریاکاری نشان می دهد که حداقل تا حدی هژمونی جهانی در خطر است نه ارزش ها.

به مدت دو دهه پس از سقوط پرده آهنین، ایالات متحده یک قدرت پیشرو بود. اما پس از جنگ‌های فاجعه‌بار در خاورمیانه، فروپاشی مالی سال 2008، نابرابری فزاینده، اپیدمی سلطنتی و سایر بحران‌هایی که به نظر می‌رسد بر مدل اقتصادی آمریکا مسلط شده‌اند. از سوی دیگر، پیروزی دونالد ترامپ، کودتا در ساختمان کنگره آمریکا، تیراندازی های متعدد، تمایل جمهوری خواهان برای سرکوب رای دهندگان و ظهور تئوری های توطئه ای مانند کوانون نشان داده است که برخی از جنبه های زندگی سیاسی و اجتماعی آمریکا نیاز به عمق دارد. آسيب شناسي.

اگرچه ایالات متحده تمایلی به کنار گذاشتن سلطه خود ندارد، اما چین به طور اجتناب ناپذیری از نظر اقتصادی در هر معیار رسمی از ایالات متحده جلوتر است. چین نه تنها چهار برابر جمعیت ایالات متحده است، بلکه اقتصاد این کشور طی چند سال سه برابر سریعتر رشد می کند (در واقع در سال 2015 از نظر برابری قدرت خرید از ایالات متحده پیشی گرفت).

اگرچه چین برای معرفی خود به عنوان یک تهدید استراتژیک برای ایالات متحده کاری انجام نداده است، اما این باور به طور گسترده در ایالات متحده پذیرفته شده است. در واشنگتن یک اجماع دو حزبی وجود دارد که چین می‌تواند یک تهدید استراتژیک باشد و حداقل کاری که ایالات متحده برای کاهش این خطر باید انجام دهد، توقف کمک به رشد اقتصاد چین است. در این دیدگاه، اقدامات پیشگیرانه لازم است، حتی اگر به معنای نقض قوانین سازمان تجارت جهانی باشد که خود ایالات متحده برای نوشتن و ترویج آن تلاش زیادی کرده است.

این جبهه در جنگ سرد جدید بسیار قبل از حمله روسیه به اوکراین باز شد و از آن زمان مقامات ارشد ایالات متحده هشدار داده اند که جنگ نباید توجه را از تهدید واقعی درازمدت، یعنی چین منحرف کند. با توجه به این که اقتصاد روسیه به اندازه اسپانیا است، مشارکت “نامحدود” آن با چین از نظر اقتصادی مهم به نظر نمی رسد (اگرچه تمایل روسیه برای شرکت در فعالیت های مخرب در سراسر جهان ممکن است برای همسایه جنوبی بزرگترش مفید باشد).

اما کشوری که درگیر «جنگ» است نیاز به یک استراتژی دارد و ایالات متحده نمی تواند به تنهایی در رقابت جدیدی بین قدرت های بزرگ پیروز شود. آمریکا برای پیروزی به یک دوست نیاز دارد متحدان طبیعی آن اروپا و سایر دموکراسی های توسعه یافته در سراسر جهان هستند. اما ترامپ تمام تلاش خود را برای برکناری این کشورها انجام داده است و جمهوری خواهان – که هنوز کاملاً به او وابسته هستند – تردیدهای جدی در مورد اعتماد به ایالات متحده به عنوان یک شریک ایجاد کرده اند. علاوه بر این، ایالات متحده باید قلب و ذهن میلیاردها نفر را در کشورهای در حال توسعه و بازارهای نوظهور در سراسر جهان به دست آورد – نه تنها برای بهبود آمارهای اقتصادی، بلکه برای تضمین امنیت دسترسی به منابع حیاتی.

ایالات متحده باید بسیاری از اشتباهات را جبران کند تا بتواند دوباره توجه جهان را به خود جلب کند. تاریخ طولانی استثمار سایر کشورها عمیقاً ریشه در نژادپرستی دارد، نیرویی که ترامپ ماهرانه و بدبینانه آن را رهبری کرده است. اخیراً، سیاستمداران آمریکایی به واکسن آپارتاید جهانی کمک کرده اند، که به کشورهای ثروتمند اجازه می دهد تمام واکسن های مورد نیاز خود را دریافت کنند، در حالی که مردم در کشورهای فقیرتر به حال خود رها شده اند. در عین حال، رقبای جدید آمریکا در جنگ سرد واکسن های خود را به راحتی در دسترس یا ارزان تر می کنند و در عین حال به کشورها کمک می کنند قابلیت های تولید واکسن خود را گسترش دهند.

این شکاف در تغییرات اقلیمی تا آنجا بیشتر است که به طور نامتناسبی بر افرادی که کمترین توانایی را در جهان دارند تأثیر می گذارد. در همین حال، بازارهای نوظهور امروزه به منابع اصلی انتشار گازهای گلخانه ای تبدیل شده اند، در حالی که انتشار گازهای گلخانه ای ایالات متحده بزرگترین تهدید است. کشورهای توسعه یافته همچنان به افزایش انتشار گازهای گلخانه ای خود ادامه می دهند و حتی بدتر از آن، حتی به وعده های ناچیز خود برای کمک به کشورهای فقیر برای مقابله با اثرات بحران آب و هوایی ایجاد شده توسط جهان ثروتمند عمل نکرده اند. در عوض، بانک‌های ایالات متحده در بحران‌های نوظهور در بسیاری از کشورها نقش دارند و اغلب نسبت به رنجی که ایجاد می‌کنند، بی‌تفاوتی فاسد نشان می‌دهند.

اروپا و ایالات متحده در صحبت از اخلاق و عقلانیت اقتصادی از دیگران پیشی می گیرند. اما پیامی که معمولا منتقل می شود این است: «آنچه را که می گویم انجام بده، نه کاری را که انجام می دهم». به خصوص بعد از سال های ترامپ، آمریکا دیگر ادعای روحیه بالایی ندارد.

در عین حال، چین نه در کلام بلکه در تجهیز کشورهای فقیر به زیرساخت های دشوار برتر است. بله، این کشورها اغلب بدهکار هستند. با این حال، با توجه به رفتار بانک های غربی به عنوان طلبکار در کشورهای در حال توسعه، ایالات متحده و سایرین به هیچ وجه نمی توانند این ادعا را داشته باشند.

می‌توانم ادامه دهم، اما نکته باید روشن باشد: اگر ایالات متحده می‌خواهد جنگ سرد جدیدی را آغاز کند، بهتر است بداند برای پیروزی چه چیزی لازم است. جنگ سرد در نهایت با قدرت نرم جذب و اقناع به پیروزی منجر شد. برای اینکه در صدر قرار بگیریم، باید بقیه جهان را متقاعد کنیم که نه تنها محصولات ما، بلکه سیستم اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را که می فروشیم بخرند. ممکن است ایالات متحده بداند که چگونه بهترین بمب افکن ها و سیستم های موشکی جهان را بسازد، اما آنها کمکی نمی کنند. در عوض، ما باید به دنبال کمک ملموس برای کشورهای در حال توسعه و بازارهای نوظهور باشیم، مانند اجازه دادن به آن‌ها برای تولید واکسن‌ها و درمان‌های خود، و کنار گذاشتن تمام حقوق مالکیت مرتبط با حق چاپ.

غرب باید تلاش کند تا جهان دوباره نسبت به نظام اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ما غبطه بخورد. در ایالات متحده، این امر با کاهش خشونت مسلحانه، بهبود مقررات زیست محیطی، مبارزه با نابرابری و نژادپرستی، و حمایت از حقوق زنان آغاز می شود. تا زمانی که خود را شایسته رهبری ندانیم، نمی توانیم انتظار داشته باشیم که دیگران از دستورات ما پیروی کنند.

دیدگاهتان را بنویسید