این عکس های فرشته حسینی او را به گریه انداخت

این عکس های فرشته حسینی او را به گریه انداخت

اردوگاه پناهندگان صربستان 20 مرداد دو هزار و بیست و یک. در حومه. سکوت بلوک های بزرگ چند اتاقه. هر اتاق خانواده خانواده چهار نفره خانواده پنج نفره. بیشتر. کمتر

پنج سال زندگی در این کمپ خانواده های کم و بیش افغانی، ایرانی، سوری و… غذاخوری. حمام و توالت مشترک. عفونت زنانه غذای بد. حق کار نداره

کشور را ترک کنند. ترک خانواده. با آرزوی زندگی بهتر اینجا. کمپ. بی پول. قلب مرگ افسردگی. گریان. خستگی.

ناامیدی. اندوه. ناامیدی. ناامیدی..

من با بچه های وسط بازی می کنم. با هم می خندیم، با هم شلیک می کنیم. فرزندان. تعداد زیادی از آنها وجود دارد.

حالا بیایید صحبت کنیم. جدید. یکی یکی. در اتاقی که یکی از تنها کلاس هایی است که تلویزیون دارد.

بین مکالمات، از هر یک از ما یک سوال رایج پرسیدم: “چه می خواهید؟”

کودک 1: بیایید از این اردوگاه خارج شویم. داره گریه میکنه من میرم بیرون بازی کنم ازش متنفرم من به مدرسه می روم او می خواهد مانند من بازیگر شود. «آنها در پنج سالگی به این اردوگاه آمدند. او در حال حاضر 10 سال دارد. او به زبان انگلیسی و صربی صحبت می کند. افغان ها

کودک 2: می خواهم از اینجا بروم. برو مدرسه من عاشق درس خواندن هستم. “” او برای مدت طولانی گریه می کند. “خسته ام. تا کی باید اینجا بمونیم؟” او گریه می کند.

«او 16 سال دارد. 11 ساله بود که به این کمپ آمدند. او خیلی باهوش است. و به دلیل سن بالاتر و درک بهتر شرایط نسبت به سایر کودکان افسرده و غمگین تر است. او به زبان انگلیسی و صربی صحبت می کند، او افغان است.

کودک 3: او می خواهد کمپ را ترک کند، او پارک ندارد، او فاقد یادگیری است. او زیاد صربی صحبت نمی کند و در مطالعه آنلاین مشکل دارد.

یاد پدرش می افتد پدرش از آنها جدا می شود گریه می کند. او دوست دارد فوتبالیست باشد انگلیسی و کمی صربی می داند ایرانی.

کودک 4: می خواهم از اینجا بروم، اینجا چیزی نیست. حوصله ام سر رفته است می خواهم درس بخوانم. برو مدرسه بیا بریم بیرون و با دوستانم بازی کنیم. من دوست دارم خواننده شوم.

اما اول می خواهم از اینجا بروم.

او 10 سال دارد پنج سال است که در این کمپ هستند. صدایش عجیب و زیباست. او به زبان انگلیسی و صربی صحبت می کند. او ایرانی است.

و خیلی بچه های دیگر:

“ما می خواهیم از اینجا برویم”

ما می خواهیم به مدرسه برویم.

چرا اومدیم اینجا؟

ما از این زندگی خسته شده ایم.

اینجا هر روز یکسان است.

خسته

هیچکس در دنیا به اندازه آنها خسته نیست.

این مقاله از گروه وبگردی است و فقط برای اهداف سرگرمی است.

دیدگاهتان را بنویسید