بانویی که با همسرش با کیمیای عشق رفتار می کند

پرستاری حرفه ای مقدس است زیرا با روح و روان مردم پیوند دارد. پرستار هم روح بیمار را شفا می دهد و هم روح او را. همین سفیدپوستان امروز با اراده و روحیه مثال زدنی در مقابل ویروس بدنام تاج می ایستند و آن را تحقیر می کنند.

علاوه بر ارج نهادن به مقام والای پرستارانی که در خط مقدم سلامت جامعه قرار دارند، این بار به سراغ پرستاری گمنام و بی ادعا رفتیم که بر بالین همسر جانباز سی ساله خود می خوابد و شادی ها و غم ها را در پای او تجربه می کند. شادی عشق و دوستی با همسر عزیزش حاج سیف الله و ناراحتی که با شنیدن صدای خس خس سینه های زخمی شوهر عزیزش احساس می کند.

حلیمه نجفی متولد 1356 همسر سیف الله آقاجانی مجروح و جانباز 70 درصد شیمیایی فرزند شهید است.

او در کودکی طعم تلخ یتیمی را چشید که پدرش شهید عسگر نجفی جانشین گردان امام رضا (ع) که در عملیات والفجر 8 در سال 64 به شهادت رسیده بود، پرستار شد.

گفتگوی صمیمانه ما را با این بانوی بی ادعا که دارای مدرک فوق لیسانس معماری و دبیر هنرستان و مادر امیر عباس 17 ساله و همسر و پرستار جانباز سرشناس حاج سیفولا و فرزند شهید عسگر نجفی است را می خوانید. :

خانم نجفی چطور با همسرتان آشنا شدید؟ چند تا بچه داری؟

در سال 1359 که کلاس سوم دبیرستان بودم، در سنین جوانی با آقای سیف الله ازدواج کردم و حاصل زندگی مشترکمان پسری به نام امیرعباس بود که سالها بعد از خداوند به ما هدیه داد. با سوگندها و نیازهای بزرگ و اکنون 17 ساله است.

سال 70 پایان جنگ بود، یعنی همسرتان قبل از ازدواج با شما جانباز بوده است؟

بله، همسرم در سال 67 در عملیات والفجر 10 در حلبچه شیمیایی شد و در سال 70 ازدواج کردیم و با رضایت خودم با یک جانباز 70 درصد ازدواج کردم.

چگونه با ازدواج با یک جانباز شیمیایی کنار آمدید؟

بارها از من پرسیده اند که چرا با یک جانباز ازدواج کردی، شما که طعم تلخ جنگ را با شهادت پدرتان در کودکی چشیدید، اما معتقدم که ما در قبال جسم و روح و حتی جسم خود مسئول و مسئول نیستیم. ای جان ما مورد اعتماد خداوند هستیم و چند صباحی به ما فرصت داده می شود تا بارورتر کنیم.

پس چه انتخاب و افتخاری بهتر از این که زندگی ام را با جانباز عزیزی که از شیرین ترین داشته هایش گذشته و به او خدمت می کنم تقسیم کنم.

ffee250a e98b 44a2 8db5 884f10f33c11 خبر خاکستری

چه نسبتی با حاج سیفولا دارید؟ آیا از زندگی با او راضی هستید؟

زیباترین تصمیم زندگی من ازدواج با اوست. نمی دانم خداوند چه محبت و مهربانی در وجودمان قرار داده است که باعث می شود هر روز بیشتر همدیگر را دوست داشته باشیم. افتخار می کنم که فرزند شهید و همسر یک جانباز هستم، در کنار همسرم احساس رضایت کامل دارم.

آیا از شیر دادن و مراقبت از همسرتان در این سی سال خسته شده اید؟

نه، خسته نیستم، اما هر روز بیشتر به همسرم افتخار می کنم. اما در برابر صبر حضرت زینب و سختی ها و مصائب این بانو هرگز نمی توانم خودم را با ایشان مقایسه کنم و عنوان پرستار را دریافت کنم.

حضرت زینب چنان در دامان عصمت تربیت شد که در سختی روزگار نه تنها ابرویی برنمی‌داشت، بلکه مصیبت‌ها و مشکلات را در آستین وصیت خود چون کوهی مستحکم و نامش به خاک تبدیل کرد. یعنی صبر و استقامت صبر و استقامت ما در برابر صبر آنها چیزی نیست، فقط می توانیم از آنها تقلید کنیم.

چه زمانی تحصیلات خود را ادامه دادید؟

زمانی که می خواستم ازدواج کنم کلاس سوم دبیرستان بودم با اینکه به دلیل تنگنای وقت ترک تحصیل کردم اما چند سال بعد از ازدواجم با تشویق مادرم و کمک همسر عزیزم بتوانم ادامه تحصیل دهم من هستم و در هنرستان تدریس می کنم.

شما یک معلم هستید، چگونه زندگی خود را برای مراقبت از شریک زندگی خود در خارج و خارج از خانه مدیریت می کنید؟

بله، من علاوه بر مراقبت و مراقبت از همسر جانباز، خدمت در جامعه را نیز دوست دارم و به گونه ای موفق شده ام که بحمدالله زندگی ام را تباه نکرده است.

پرسیدی چطور با این وضعیت کنار می آیم! زن ها توانایی های زیادی دارند، ما زن ها باید خودمان را باور کنیم، درست است که نرم خلق شده ایم، اما ضعیف نیستیم. پس می توانیم از تمام توانایی ها و توانایی های خود استفاده کنیم و با توکل به خدا هر کاری را به خوبی انجام دهیم.

آیا توصیه ای به دختران و زنان جوان دارید؟

دختران و زنان عزیز ما باید بدانند که کالا نیستند. زن نه فرش است و نه تابلو و مجسمه، مادر زن است و چه جایگاهی بالاتر، آینده ملت را دستان توانای مادران می سازد، پس قدر خود را بدانند.

برگردیم به سی سال پیش، حلیمه 14 ساله حاضر است با حاج سیفولا جانباز 70 درصد شیمیایی ازدواج کند؟

بله، اگر به سی سال پیش برگردم، قطعاً دوباره همسرم را انتخاب می کنم.

گفتم بیا غم دلت را بگو، چه بگویم که غم از تو برود که می آیی

چوبیایی من تو را کشتم تو را کشتم تو مرا نکشتی

و کلام آخر

شهدا، جانبازان و ایثارگران با نثار جان شیرین خود برای حفظ آرامش و امنیت کشور، درس ایثار را به ما آموختند. شهدا برای ما رفتند، نهال انقلاب را با خون خود بارور کردند و اکنون وظیفه ما پاسداری از آرمان های انقلاب و شهدا، زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهید، حفظ حجاب و در خط ولایت است. الفکیه.

روز پرستار را به همه همسران جانباز کشورم که سالهاست بدون کوچکترین اخمی به همسرانشان شیر می دهند تبریک می گویم.

عشق بود، آن روز جهان نبود، داستان خلقت آدم نبود.

عشق یعنی انتظار در دردسر

خدای ناکرده عاقبت کار شما خوش بگذرد و ما موفق باشیم…

انتهای پیام/

دیدگاهتان را بنویسید