تیر ضد انقلاب چگونه به سنگ بازار تبریز اصابت کرد؟ / کتک زدن به خاطر بستن قفس و توهین به خاطر نبستن آن


ساعت: 20:06
تاریخ انتشار: 09/03/1401
کد خبر: 1913410

شاید برخی از کسبه های بازار چند روزی است که فعالیت خود را تعطیل یا نیمه کاره بسته اند، اما به هر حال قدرت دکان باز آنها را چاق می کند! برای شنیدن حرف های مغازه دار به بازار سرپوشیده تبریز رفتیم.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به گزارش تبریز بیدار، کسانی که نمی خواهند صدای حقیقت را بشنوند، نظاره گر اعتصاب بازار بوده اند!

چند روزی بود که بومیان که به هر دری می زدند و ناامید شده بودند، به اعتصاب بازار امیدوار بودند و با فراخوان ها و تهدید به تعطیلی برخی مغازه ها، فکر می کردند به هدف خود رسیده اند!

اما نمی دانند این بازاری که قصد دارند آن را غیرقابل اعتماد کنند، همان بازاری است که در نهضت انقلاب اسلامی نقش مهمی داشته و حضور چشمگیری داشته است.

شاید برخی از کسبه های بازار چند روزی است که فعالیت خود را تعطیل یا نیمه کاره بسته اند، اما به هر حال قدرت دکان باز آنها را چاق می کند! برای شنیدن حرف های مغازه دار به بازار سرپوشیده تبریز رفتیم.

تاجری با ماجرایی که بازار کفش را خراب کرده است، می گوید: صبح سه شنبه غریبه ها آمدند و ما را تهدید کردند که باید مغازه ات را ببندی. برخی از اصناف می ترسیدند اموالشان آسیب ببیند، مغازه را بستند و رفتند! بازاریابان از این بی ثباتی و عدم برخورد با مفسدان اقتصادی ناراحت هستند.

آقای جوادی بازاری، یکی دیگر از خیرین و پیشکسوتان بازار کفش که خود مدعی است از مبارزان نهضت انقلابی و از دوستان شهید قاضی است، می گوید: «از زمانی که روی منبر شهید قاضی بزرگ شدم. بچه بود.”

وی به عکس قدیمی امام خمینی (ره) روی دیوار مغازه اشاره کرد و گفت: این عکس از سال 1342 اینجاست.

پیرمرد بازار معتقد است که شایعات برخی در داخل بازار به حاشیه ها دامن می زند.

باز می کند و از آشفتگی می گوید: بعداً برخی اصناف به بازار سرپوشیده آمدند و تاجران مذهبی را به شک انداختند. در جریان نهضت انقلابی به دستور شهید کازی مغازه را بستم و از ضدانقلاب فحش شنیدم و کتک خوردم، امروز برای حمایت از انقلاب مغازه را نبستم و از شورشیان فحش شنیدم.

می افزاید: مغازه دار بالاخره چک دارد و باید مغازه باز کند، اما شیطونی که این چیزها را نمی فهمد!

این نیکوکار از مشکلات و کسادی بازار، مسئولانی که اصلا به بازار نمی روند، جهش چند برابری قیمت مواد اولیه و بسیاری مشکلات دیگر گلایه دارد.

در بین حرف هایش به مشکل جدی تری اشاره کرد و گفت: بازار نه انجمنی دارد، نه ریش سفیدی دارد و نه کسی که حرفش در مقابل اصناف شنیده شود. اگر بازار ریش سفیدی داشت در مقابل ندای ضدانقلابیون محکم می ایستاد و هیچکس از آسیب دیدن اموالش نمی ترسید.

به بازار زرگران می رویم، بازاری که بیشتر تعطیل یا نیمه تعطیل با آنها همراه بود.

یکی از مغازه داران با ناراحتی می گوید: هفته گذشته عده ای آمدند و به ما گفتند اگر مغازه را نبندید ما هم آن را آتش می زنیم که عده ای آن را بستند. پس چه کسی باید امنیت ما را تضمین کند؟

و می افزاید: ترس از سرمایه و دارایی ما طبیعی است. بهتر است در ورودی بازار چند نماینده داشته باشیم تا خیالمان از امنیت راحت باشد.

ما به سمت دیگری از بازار می رویم. اگرچه دردها مشترک و آرزوها یکی است، اما خاطراتشان جالب و شنیدنی است.

یکی از اصناف چای فروشان که ظاهراً از تعطیلی مغازه ها راضی نیست، از وضعیت موجود گلایه دارد و از عدم برخورد قاطع دولت با این یاغیان ناراحت است!

با تاسف سرش را تکان می دهد و می گوید باید مهربانی ات را کنار بگذاری. این چند روز فضای مختلطی در بازار حاکم بود، عده ای از ترس از دست دادن مال مغازه های خود را بستند و برخی متأسفانه فریب خوردند! چند روز پیش یکی به من توهین کرد چون مغازه را نبستم! تاجران از دولت می خواهند که از آنها حمایت کند تا بتوانند با خیال راحت امرار معاش کنند و نترسند.

از کنار بقالی برمی گردیم. حرف های این تاجران کارکشته هنوز در گوشم زنگ می زند و فکر می کنم تعطیلی بازار و مغازه ها واقعاً فایده ای جز ضرر و زیان و کاهش توده مردم دارد؟!

گزارش صابر عیسی پور و نگار رشیدی

انتهای پیام/

دیدگاهتان را بنویسید