خشم رسانه های اصلاح طلب از نمایندگان مردم؛ از همه می ترسی/ نگران شکوه آدم هایی مثل فردوسی پور هستی/ کشور سرنوشتش را به دست عادی ترین مردم سپرده است.

خشم رسانه های اصلاح طلب از نمایندگان مردم؛  از همه می ترسی/ نگران شکوه آدم هایی مثل فردوسی پور هستی/ کشور سرنوشتش را به دست عادی ترین مردم سپرده است.

روزنامه شرق با انتقاد از طرح جدید مجلس برای محدودسازی آزادی بیان نوشت: «به نظر می رسد عمدی برای تشویق تبلیغاتی صورت گرفته تا بتوانند از آن سوء استفاده کنند.

این روزنامه نوشت:

وحشت سرچشمه سیاست است. اگر عمیق‌تر نگاه کنیم، می‌توان گفت که این تفکر در یک چاه روان‌شناختی تاریک است که همه از آن می‌ترسند. از هنرمند، نویسنده، ورزشکار و معلم و هر کسی که در حلقه او نمی گنجد. اساساً برای برقراری ارتباط و تعامل اجتماعی با دیگران نابارور هستند. آنها از آبروی دیگران می ترسند. نحوه برخورد با عادل فردوسی پور نمونه ای از نمونه بود. آنها نمی توانند دیگران را ببینند. زیرا همیشه نگرانند که خود و دیگران منحرف نشوند.

نارضایتی رسانه های دولتی از میرحسین موسوی به دلیل ارائه چندین پیشنهاد

اصل بر انحراف فکری دیگران است. البته به درستی تشخیص می دهند. اکثر مردم از طرز فکر خود منحرف می شوند. طبیعت برای آنها اساساً بی معنی است. در چنین شرایطی از دل ترس نوعی بی پروایی بیرون می آید که با شجاعت متفاوت است. انگار همه چیزش را از دست داده و «به سیم آخر می زند».

مشکل این است که چنین روندهایی در کشور صورتی ساختار یافته اند و از استثنا به قاعده تبدیل شده اند. به نظر می رسد قصدی برای تشویق ترفیع وجود دارد تا بتوانند از آن بهره مند شوند.

قاعدتاً از کسانی که طرح یا برنامه ای در مقیاس ملی می نویسند، انتظار می رود ادبیات عالی داشته باشند. این امر به ویژه برای یک متن قانونی مهم است.

ادبیاتی که در مقدمه توضیحی این پروژه به کار رفته بسیار عامیانه و پرطرفدار است: «در سال های گذشته بارها بازیگری را می بینید… حالا خدای ناکرده شهید یا مجروح شده اند. کی باید باج این افراد را بدهد؟… همه می گویند دولت، اما چرا دولت؟… همان فردی که آمد آمبولانس را آتش زد… طرح زیر ارائه می شود به… بنابراین طرح زیر ارائه شده است.

این ادبیات سطح دانش عمومی ارائه دهندگان این طرح را نشان می دهد. دانش تخصصی حقوقی و سیاسی که دیگر جای خود را ندارد. رواج فکری به نوشتن عامه پسند می انجامد. اعلام نظام گامی دیگر در جهت خودباختگی آن است. در شرایطی که میانگین آگاهی عمومی مردم از سطح سواد مدرسه و حتی «سواد تحصیلی» فراتر رفته است، کشور سرنوشت خود را به دست عادی ترین مردم می سپارد.

دیدگاهتان را بنویسید