خوش تیپ ترین مرد ایران با ۲۶ همسر و ۱۹۵ فرزند + عکس

خبرنگار و عکاس سرناک برای اطلاع از وضعیت این خانواده پرجمعیت پس از فوت حاج علی; در همان روزی که اعضای این خانواده برای ضیافت جمع شدند. روسری و کلاه گذاشتند و به روستای جوجاده رفتند.

اگر از روستای جوجاده بین قائم شهر و ساری دیدن کنید. اولین چیزی که توجه شما را جلب می کند تعداد بیشماری از افراد با نام خانوادگی هاکی پناه است. از همگی مردی به نام حاج علی حق پناه به یادگار ماند که به دلیل کثرت زنان و کودکان نامش به روزنامه ها رسید.

آشنایی با اولین حق پناهندگی

«من خودم یک پناهجو هستم. با کی کار می کنی؟! اینها صحبت های راننده تاکسی است که از خانواده این پناهجو می پرسیم. اکثر اهالی روستای جوجاده را فرزندان، نوه ها، فرزندان و نوادگان حاج علی حک پناه تشکیل می دهند که با جمعیت زیاد این روستا را به نام خود نامگذاری کرده است.

راننده می گوید: «حتی مسجد واقع در مرکز جوجاده زمینی بود که حاج علی به اهالی اهدا کرد تا مراسم خود را در آنجا برگزار کنند. در این مسجد که هنوز قسمت هایی از آن ناتمام مانده است، نام حاج علی را بر سر می بینید.

اینجا همه حاج علی را به خاطر همسران و فرزندان زیادش می شناسند و همچنین به خاطر نفوذ و ثروتش. حاج علی در خانواده ای فقیر به دنیا آمد اما با تلاش در سن 24 سالگی صاحب املاک بسیاری شد.

هاکپناچ بزرگ در سن 95 سالگی بر اثر کهولت سن و مرگ طبیعی درگذشت. در آن زمان فرزند کوچک حاج علی که از همسر بیست و ششمش بود. سه سال بیشتر نداشت.

حالا با اینکه همه حاج علی و همسرانش به رحمت خدا رفته اند، چرخ روستای جوجاده همچنان به کمک پسر و دختر و نوه و نتیجه و غیب می چرخد.

از آمل تا بابل

«ما خودمان آمار دقیقی از تعداد فرزندان پدرمان نداریم. تا به حال فرصت نداشتیم شجره نامه ای از خانواده خود تهیه کنیم». این را حسن یکی از پسران ششمین همسر حاج علی می گوید.

او 65 سال دارد و وقتی صحبت از تعداد همسرانش می شود، مدام می خندد. من دیگر زن ندارم، در عوض خدا به من 9 دختر و یک پسر داد، راستش را بخواهید همسرم طاقت ندارد.

خدای ناکرده از کار زنان تعریف کنم، امشب باید بیرون از خانه بخوابم.» در میان پسران حاجی تعداد کمی از آنها هستند که به اندازه پدرشان زن گرفته اند، اما هیچ کدام نتوانسته رکورد پدرشان را بشکند. در این منطقه.

اما نکته جالب اینجاست که نه خود حاجی و نه پسرانش طلاق گرفته اند و همسرانشان در کنار هم به خوشی زندگی می کنند. حسن می گوید: «زن اول پدرم عروس نام داشت. پدرم وقتی 24 ساله بود با این زن که در آن زمان 18 سال داشت. من ازدواج کردم.”

تمام مازندران در خارگ حاج علی

به گفته حسن، پدرش در بیشتر شهرهای مازندران زن داشته و تا جایی که می داند پدرش شش خانه برای همسرانش خریده است. از آمل گرفته تا بابل، قائم شهر، نکا، ساری، زرین کالا و… پدرم زن گرفته بود».

پسران حاج علی در مورد سبک زندگی پدرشان حرفی برای گفتن دارند. «پدر در خیلی چیزها درگیر بود. حدود 20 هکتار مزرعه گندم، جو، برنج و پنبه داشت و همسرانش دوش به دوش در مزارع کار می کردند.

پناهگاه بزرگ مردی سخت کوش و پرکار بود. او به غیر از کشاورزی، در خرید و فروش دام نیز دستی دارد. بنابراین مجبور شد به شهرهای مختلف سفر کند و گاو و گوسفند خود را بفروشد.

شاید یکی از دلایلی که حاج علی را وادار به ازدواج 26 زن کرد؛ رفت و آمد زیاد بود. «ما فکر می‌کنیم یکی از دلایلی که پدرمان با زنان زیادی ازدواج کرد، سفرهای زیادی بود که او انجام داد. مثلاً مادر حسن آقا که نامش محرم بود و مادرم و یک زن دیگر از زنانی بودند که پدرم در آمل با او آشنا شد و ازدواج کرد.

گلمرضا کوچکترین فرزند حاج علی است. او 35 سال دارد و به افتخار مادر خدا نام دخترش را که کوچکترین نوه حاج علی است، گذاشته است. مهتاب آخرین همسر حاجی بود. 14 ساله بود که با حاج علی 70 ساله ازدواج کرد. مردم روستا مدعی بودند که حاج علی او را بیشتر از سایر همسرانش دوست دارد.

خوش تیپ ترین مرد ایران با ۲۶ همسر و ۱۹۵ فرزند + عکس

خانه برای 12 خانه

خانه حاج علی در جوجاده تا سال 1352 بی حرکت ماند، اما در آن سال که زنان خانواده گرد هم آمدند تا به دلیل شیطنت فرزندان خانواده برای غلامرضا، کوچکترین پسر خانواده آش، پای سربازی بسازند. خانه آتش گرفت و بیشتر سوغاتی ها رها شدند. او در شعله های آتش حاج علی می سوزد.

آخرین فرزند حاج علی در این باره می گوید: «زیر خانه پدرش کاه زیادی جمع کرده بودیم. آن روز بچه های کوچک شیطنت کردند و با روشن کردن نی خانه را آتش زدند. خوشبختانه در این حادثه کسی آسیب ندید، اما خانه پدری ما با تمام یادگاری هایش سوخت».

خانه اصلی حاج علی در بلندترین نقطه روستا و روی تپه بلندی قرار داشت. مکانی به قول حسن مشرف به ساری و قائم شهر. پس از این آتش سوزی، پس از پاکسازی بقایای خانه سوخته، آن را به باغ تبدیل کردند و در آنجا درختان نارنگی، پرتقال و انار فراوان کاشتند.

پدرم خانه اش را دوست داشت و تا آنجایی که من به یاد دارم. او با 12 همسر و همه فرزندانش در این خانه به خوشی زندگی می کرد. علامرضا اینها را در خانه حاج علی اضافه می کند، 12 هوو و فرزندانشان به خوبی و خوشی زندگی می کردند.

همسران حق پناه کار را به خوبی بین خود تقسیم کرده بودند و یکدیگر را درک می کردند. حسن از زندگی در خانه پدری می گوید:

«در آن زمان مادران ما یک سبد کامل از پارچه در حیاط درست می کردند و بچه ها را در آن می خواباندند. کارهای خانه بین زنان تقسیم شد. یکی از آنها فقط وظیفه نگهداری از بچه ها را بر عهده داشت».

تاپ و تشر حاجعلی

حاج علی برای برقراری انضباط در خانواده پرجمعیتش; گاهی مجبور می شد ابروهایش را در هم ببندد و با توپ و تیر اوضاع را به شیوه خودش مرتب کند.

او مرد خانواده بود و سعی می کرد تا جایی که می توانست خانواده اش را کنار هم نگه دارد. غلامرضا که از فرزندان تحصیل کرده حاج علی بود. می گوید:

«پدرم به اتحاد و همبستگی در خانواده اهمیت زیادی می داد. حتی موقع ناهار و شام با اینکه خانواده پرجمعیت بود، چند بار غذا خورد تا دل همه را به دست آورد و با همه اعضای خانواده کنار هم بنشیند.

جیره بندی پادگان

سالها پیش که حاج علی به دلیل تعداد زیاد زنان و کودکان سوژه روزنامه ها و مجلات شد. او درباره زندگی خود به خبرنگاران گفت: «چندین بار با خانواده‌ام شام و ناهار می‌خورم. اول با یکی از همسرانم و بچه هایمان غذا می خورم و بعد با بقیه نوبت می گیرم. برای همین زیاد خوردم!”

پناهگاه بزرگ مرد ماهری بود و به دلیل کار و تلاش فراوانی که انجام داد. وضعیت مالی خوبی داشت. او دوست نداشت خانواده اش را آزار دهد.

رشید یکی دیگر از بچه های حاج علی می گوید: «غذایمان زیاد بود. وقتی با هم بودیم؛ هر روز دو گوسفند، بیش از 10 مرغ، 50 کیلوگرم برنج، 20 کیلوگرم آرد، هفت کیلوگرم لوبیا، چهار کیلوگرم روغن، دو کیلوگرم کره، هشت کیلوگرم پنیر، یک کیلوگرم چای و 10 کیلوگرم استفاده می کردیم. . از شکر.”

حال خوب حاج علی

گلمرضا با خنده حرف های برادرش را ادامه می دهد: «در خانه قبلیمان جایی داشتیم به نام بالاخانه. لاشه یک گوسفند همیشه در آنجا آویزان بود و به محض اینکه تقریباً آماده شد. پدرم آن را برمی داشت و جسد گوشتی دیگری را آویزان می کرد.»

به هر حال معلوم است که قیمت خانه ای که در آن 12 فرزند، 195 پسر و دختر و بیش از 200 نوه و نتیجه در آن زندگی می کردند، بالا بود، اما حاج علی به دلیل داشتن زمین زیاد و خوبی توانسته بود خانواده اش را تامین کند. کشاورزی

البته این مربوط به زمانی بود که حاج علی فقط 12 زن داشت، اما تعداد همسرانش به 26 نفر رسید. حق پناه بزرگ مجبور بود برای سایر همسرانش در شهرها و روستاهای اطراف جوجاده خانه بخرد و حداقل روزی یک بار برای اعتراض به وضعیت آنها به شهرها و روستاهای مازندران سفر کند.

او همچنین برای سفرهای خود آداب و رسومی داشت که بچه ها باید از آنها پیروی می کردند.

«پدر ما اسبی داشت به نام سهند. وقتی می خواست برای دیدن زن و بچه اش به شهر دیگری برود، با سهند به کنار جاده می رفت و از آنجا سوار بنز 190 خود می شد.

. وقتی می خواست برگردد؛ یکی از دختران یا پسرانش باید با اسب کنار جاده می رفت و منتظر می ماند تا حاجی برسد و سوار سهند به روستا برگردد.

خواستگاری برای هو

پسران حاج علی تمام خاطرات پدرشان و کارهایی که او انجام می داد دارند، اما دختران حکپناه هم حتما حرف های پدرشان را شنیده اند. به همین دلیل به حرف هایشان گوش می دهیم.

روزی که برای تهیه گزارش به روستای جوجاده رفتیم. بهترین فرصت ممکن برای دیدن بازماندگان حاج علی بود. زیرا ولیمه هوران از فرزندان حاج علی بود که برای زیارت خانه خدا آماده می شد.

حاجی صنم سومین دختر حاجی علی از همسر اولش عروس است. او که اکنون 85 سال سن دارد، می گوید: حاجی در ابتدا با 12 همسرش در یک خانه زندگی می کرد. همه روابطشان خوب بود. وقتی حاجی می خواست دوباره ازدواج کند، مادرم چتری به کمر می گرفت و به درب خانه آن زن می رفت تا او را به حاجی از خانواده اش تقدیم کند.

به گزارش صنم، زندگی در خانه حاج علی بسیار جالب بود زیرا گاهی در عرض یک هفته چند زن همزمان زایمان می کردند. حاجعلی در بین 26 همسرش، سه تای آنها را بیشتر دوست داشت.

اولی عروس مادرم بود که او هم زائر بود. دومی محرم خانم و سومی آخرین همسر پدرم متابه. صنم وقتی می پرسند آیا حاجعلی دست داد یا نه.

به طوری که دندان های طلایی او نمایان می شود. حاجی سیاست داشت. اگر عصبانی نمی شد و از همسرانش زهر نمی گرفت، نمی توانستند به راحتی با هم زندگی کنند. گاهی مرا سرزنش می کرد اما بعد آرام می گرفت. خلاصه حاجی خیلی خانواده دوست بود.»

آهنگ سطل مسی را بشنوید

«پدربزرگم را حاج علی گدا می‌نامیدند که عاشق حضرت علی (ع) بود و ارادت خاصی به آن حضرت داشت. به همین دلیل به او لقب علی گدا داده شد. حتی شعری هم که روی سنگ قبرش نوشتیم بی ربط به اسمش نیست.» مرز پناه اینها را می گوید؛ او اولین نوه حاج علی است که در سال 51 موفق به اخذ مدرک شد.

فارمرس مدتی خانواده خود را مطالعه کرد تا آمار دقیقی از تعداد آنها جمع آوری کند، اما چون تعداد آنها بسیار زیاد بود، منصرف شد. «در آماری که در سال 51 دریافت کردم متوجه شدم که حاج علی حدود 540 پسر و دختر، نوه و فرزند دارد. شاید الان حدود 2300 نفر باشیم، شاید هم بیشتر. فرامرز خاطرات زیادی از حاج علی دارد.

او می گوید: «خوب به خاطر دارم که در کودکی حاجی دختر و پسر و نوه و فرزندانش را صدا می کرد و می گفت: آهای. او بسیاری از فرزندان خود را به نام نمی شناخت و همه آنها را “آهای” می نامید.

حاج علی حتی رسم خاصی داشت که بچه هایش را از مزرعه صدا می زد. آن زمان تلفن همراه وجود نداشت. به همین دلیل پناهگاه بزرگ سطلی مسی بر یکی از ستون‌های خانه‌اش آویزان کرده بود و هرگاه می‌خواست پسرانش را از مزرعه به خانه بخواند، با چکش به سطل می‌کوبید تا اعضای خانواده را دور هم جمع کند.

«یکی از نشانه های حاج علی، داسی بود که همیشه همراهش بود. او هرگز بدون آن مو جایی نمی رفت و معتقد بود که ابزارش باید همیشه همراهش باشد. پیرمرد جز شکر چیزی نمی خرد. تمام محصولاتی را که استفاده می کرد، خودش با کمک همسرانش درست می کرد. از پشم و پنبه گرفته تا شیر، کره و پنیر.

سفره عقد سه عروس

یکی دیگر از خاطرات خنده دار که همه بچه های حاج علی و اطرافیانش به خوبی از آن یاد می کنند مربوط به روزی است که حاج علی در یک شب با سه همسرش ازدواج کرد. حسن حک پناه از این ماجرا به خوبی یاد می کند.

عروس، هوا، مریم، ننه خانم، ننهجان، محرم خانم، فضه، فاطمه، صغری و متابه یا مهتاب تنها تعدادی از حجاج ها هستند.» مدتی که حاج علی برای فروش احشام به آمل سفر کرد، پیشنهاد ازدواج داد. به دو دختر از روستای گتاب.

یکی از آنها ماتابه بود که در آن زمان 14 سال بیشتر نداشت. «وقتی پدرمان خواست این دو زن را بگیرد، دختر دیگری از روستا از او خواست که او را به همسری بگیرد. پدر ما هم قبول می کند. بنابراین او در آن شب با سه زن ازدواج می کند.»

با وجود اینکه حاج علی در طول زندگی خود با زنان زیادی ازدواج کرد، اما تنها رضا یکی از پسران حاج علی که اکنون 70 سال دارد به اندازه پدرش همسر دارد. او تاکنون پنج همسر داشته است.

پدرم قبل از مرگش قصد داشت با دختر دیگری ازدواج کند، اما دیگر صبر نکرد. هر کاری کرد نتوانست رضایت خانواده این دختر را جلب کند. بعد از این اتفاق حاج علی گفت دخترهای امروزی توقع زیادی دارند و به هیچ شرطی بسنده نمی کنند.

دیدگاهتان را بنویسید