خیابانی مثل شانگهای در جنوب تهران!

بازارها در مراکز کلیدی شهرها قرار دارند، مکان هایی که رونق اقتصادی دارند و مکان هایی هستند که مردم در آن رفت و آمد می کنند. میدان نقش جهان اصفهان نمونه بارز این امر است. در منطقه 18 ما اما بازاری وجود دارد که طبق قاعده فوق شکل نگرفته است، اما به هر شکلی که فکرش را بکنید ویژگی های یک بازار را دارد.

این بازار بزرگ جایی نیست جز ضلع شمالی و جنوبی خیابان برادران بهرامی که نمونه کوچکی از بازار بزرگ تهران است. با همان مشخصات، شکل و شمایل و تنوع کالا. اعتراف می کنم که در قیاس بالا، یعنی شباهت بازار تهران و خیابان برادران بهرامی، اغراق وجود دارد، اما نباید فراموش کرد که این بازار همان بازار تهران برای مردم جنوب غربی پایتخت است. حداقل در عرضه لباس و کیف و کفش. گزارش زیر پس از چند ساعت پیاده روی در این راستا از بازار نوشته شده و سعی شده سوالاتی از دل این بازار استخراج شود که برای یک گزارش اجتماعی مفید باشد. مشکلاتی که گاهی به دلیل آشکار بودن از چشم مردم این شهر پنهان می ماند.

ماشین را در هر سوراخی پارک کنید!

تهران شهر بزرگی است و موضوعات زیادی برای نوشتن گزارش اجتماعی یا شهری فراهم می کند. در پرانتز باید بگویم که منطقه 18 نیز کشوری با همان شکل هندسی بزرگ است که از قوانین کشورهای دیگر پیروی می کند. نگوییم که این شهر بزرگ چندین مضمون تکراری دارد که به دلیل ذکر بیش از حد آنها مانند موضوعاتی به نظر می رسد. یکی از این مشکلات کمبود جای پارک است و طبیعتا منطقه ما نیز در محدوده این معضل قرار می گیرد. به عنوان مثال یکی از دغدغه های اصلی مشتریان و فروشندگان در خیابان برادران بهرامی، یافتن جای پارک برای خودروهایی است که به سختی پارک می شوند در هر چاله و جرقه ای که پیدا می شود.

اکثر مردم تهران می‌دانند که مهم‌ترین ویژگی حاشیه‌ای یک بازار خوب پارکینگ آن است، زیرا کمبود پارکینگ در فضای عمومی چیزی نیست که بتوان به راحتی با آن مقابله کرد. ما شوخی نمی کنیم، ماشین اسبی نیست که بتوان آن را به درخت بست یا تا کرد و مانند انبوهی از لباس در گنجه یا گنجه پنهان کرد. شهر خیابان دارد و خیابان ها برای ماشین ساخته شده است. در عین حال افزایش تعداد خودروها در یک شهر مستلزم وجود پارکینگ های فراوان است. این نیازی است که در بازاری که ما در مورد آن صحبت می کنیم گم شده است.

جذب مشتریان با جادو

گاهی اوقات چیزهای جالب در زندگی یا در بازار تجارت ما مد می شوند. مثلاً مد شده است که فروشنده ها روی ویترین مغازه خود بنویسند: «حراج واقعی به دلیل تغییر شغل» یا بنویسند: «حراج نکردیم، ارزان می فروشیم». این شعارها در ابتدا جذاب بودند و مشتریان به آنها اعتماد داشتند، اما بعدها مشخص شد که برای فروش بیشتر یا تسخیر بازار و جلب مشتری از شعار تبلیغاتی کلیشه ای فراتر نرفته اند. در اعیاد و مناسبت ها می توانید این کتیبه ها را روی ویترین اکثر مغازه ها ببینید.

جالب است که فروشندگان اصرار دارند که به دیگران اعتراف کنند که کاملا صادقانه چنین کاری را انجام داده اند، اما حالا که هیاهوی خرید کمی فروکش کرده است و دیگر کسی برای این حقه ها هزینه نمی کند، مشخص نیست چرا برخی از فروشندگان همچنان اصرار دارند. در کسب درآمد با سحر و جادو. هر چیزی قوانینی دارد که افراد عادی نمی دانند، اما وقتی آن قوانین پنهان برای همه روشن شد، دیگر نیازی به اصرار بر استفاده از همان روش های قدیمی ندارید. باید بدانیم که نوآوری در کار هیچ کس را پشیمان نمی کند.

رد پای چینی ها در رکود بازار کیف و کفش

من خیابان اصلی شانگهای چین را ندیده‌ام، در عوض چیزهایی در مورد آن خیابان شنیده‌ام که فکر می‌کنم نظم بازاری که در مورد آن صحبت می‌کنیم تجسم انتزاعی آن خیابان در مقیاس کوچک‌تر است، اگرچه از نظر شلوغی و شلوغی مردم. مردم خیابان برادران بهرامی 18 آن را مکانی برای پیاده روی، خرید و گذراندن یک بعد از ظهر پاییزی می دانند. مکانی برای گذراندن اوقات فراغت خود در حین خرید.

اما نکته دیگری هم در این خیابان دیده می شود که شباهت اصلی این خیابان با خیابان های مرتفع چین است، اینکه اکثر کیف و کفش های خیابان برادران بهرامی چینی و از این کشور هستند. فراموش نکنیم که هجوم روزافزون این کالاها منجر به کاهش سرعت و در نهایت بسته شدن بازار محصولات داخلی شده است. اما بازدید از این بازار را از دست ندهید.

دیدگاهتان را بنویسید