سرنوشت دیکتاتور روسیه چگونه خواهد بود؟

سرنوشت دیکتاتور روسیه چگونه خواهد بود؟

روز جدید جنگ روسیه علیه اوکراین امروز 21 ساله می شود. برخلاف روزهای اول که پوتین معتقد بود در جنگ دست بالا را دارد و غرب و اوکراین دست پایین دارند، اکنون به دلیل فشار غرب و مقاومت ملی در اوکراین، پوتین هم در غرب و هم در اوکراین دست پایینی دارد. برتری وجود دارد. وضعیت به حدی خطرناک شده است که دبیر کل سازمان ملل متحد هشدار داده است که جنگ هسته ای ممکن است قریب الوقوع باشد. از روند وقایع سه هفته اول حمله به اوکراین، سه نتیجه می توان گرفت: 1. ارتش روسیه تصور می کرد که قدرت آتش و انهدام آن بلافاصله مؤثر خواهد بود، اما این ایده ای بود که در عمل اشتباه شد. 2. مقاومت مردم و دولت اوکراین فراتر از انتظار بود. ارتش اوکراین یکی از گران ترین ارتش های جهان 3 را متوقف کرد. این جنگ ماه ها ادامه خواهد داشت. پس از مشاهده وقایع این سه هفته، برداشت روس ها و غیرروس ها که چشمان خود را نبسته اند، در مورد پوتین، روسیه و اوکراین واقعی تر خواهد بود. شواهد نشان می دهد که روسیه، حتی اگر بتواند اوکراین را اشغال کند، نمی تواند در جنگ پیروز شود، به همین دلیل است که کرملین در روزهای اخیر مسیر خود را تغییر داده و خواستار اجرای توافق مینسک شده است. توافقی که پوتین قبلا آن را نپذیرفته بود. دو روز پس از حمله روسیه به اوکراین، سردبیر روزنامه استار در یادداشتی با عنوان «پوتین در دام غرب گرفتار شده است. قیمت تحریم ها بیشتر است یا قیمت جنگ». گزارش زیر به این موضوع پرداخته است که در ادامه می خوانید:

هر جنگی نبردی برای افکار عمومی است و جنگ پوتین در اوکراین – در دوران پوشش رسانه ای – روسیه را به حمله غیرقانونی به همسایه صلح آمیز، رنج گسترده انسانی و جنایات جنگی متعدد مرتبط می کند. در هر مرحله، خشم ناشی از آن مانعی بر سر راه سیاست خارجی روسیه در آینده خواهد بود. اهمیت اشتباهات تاکتیکی ارتش روسیه کمتر از اشتباه استراتژیک پوتین نیست. با توجه به چالش های ارزیابی در مراحل اولیه جنگ، به جرات می توان گفت که برنامه ریزی و تدارکات روسیه ناکافی بود و عدم ارائه اطلاعات به سربازان و حتی افسران عالی رتبه برای روحیه ارتش مضر بود. قرار بود جنگ به سرعت به پایان برسد، با یک حمله برق آسا برای سرنگونی یا تسلیم دولت اوکراین، و مسکو برای تحمیل حکومت روسیه بر کشور. حداقل خشونت می تواند به حداقل تحریم ها تبدیل شود. اگر دولت به سرعت سقوط کند، پوتین می‌تواند بگوید که حق با اوست: زیرا اوکراین نمی‌خواست یا نمی‌توانست از خود دفاع کند و همانطور که او گفت، واقعاً یک کشور واقعی نیست.

پوتین باید انتخاب کند که چگونه شکست بخورد

پوتین نمی تواند با شرایط خودش در این جنگ پیروز شود. در واقع، راه‌های مختلفی وجود دارد که او ممکن است در نهایت شکست بخورد. او می تواند ارتش خود را در اشغال پرهزینه و بی فایده اوکراین غرق کند، روحیه نیروهای روسی را تضعیف کند، منابع را خرج کند و در ازای آن چیزی جز یک دایره توخالی از عظمت به روسیه و کشور همسایه غرق در فقر و هرج و مرج ارائه ندهد. او می‌توانست کنترل بخش‌هایی از شرق و جنوب اوکراین و احتمالاً کیف را در حالی که با شورشیان اوکراینی که از غرب عمل می‌کنند و درگیر جنگ‌های چریکی در سراسر کشور هستند، به دست آورد. سناریویی که یادآور جنگ چریکی در اوکراین در طول جنگ جهانی دوم است. در عین حال، او یک رکود تدریجی اقتصادی، انزوای روسیه و ناتوانی فزاینده روسیه در تأمین ثروتی را که ابرقدرت ها بر آن تکیه می کنند، رهبری می کند.

در نتیجه، پوتین ممکن است حمایت مردم و نخبگان روسیه را که به دنبال جنگ و حفظ قدرت هستند، از دست بدهد، حتی اگر روسیه دموکراسی نباشد. به نظر می رسد پوتین در تلاش است تا نوعی از امپریالیسم روسیه را احیا کند. اما با این قمار خارق العاده، به نظر می رسد که او نمی تواند وقایعی را که پایان امپراتوری روسیه را رقم زد، به خاطر بیاورد. آخرین تزار روسیه نیکلاس دوم در سال 1905 در جنگ علیه ژاپن شکست خورد. او بعداً قربانی انقلاب بلشویکی شد و نه تنها تاج و تخت بلکه جان خود را نیز قربانی کرد. درس: حاکمان مستبد نمی توانند در جنگ ها شکست بخورند و خودکامه بمانند.

تفاوت ارتش شوروی و فدراسیون روسیه در حمله به افغانستان و اوکراین
دو تفاوت عمده بین حمله شوروی به افغانستان و حمله روسیه به اوکراین وجود دارد. در مورد اول، اروپای غربی از وجود خود احساس خطر نمی کرد تا زمانی که حمله روسیه تمام اروپای غربی و شرقی را در اروپای پس از شوروی متحد کرد. علاوه بر این، در سال 1980، اقتصاد اروپا و شوروی به اندازه امروز در هم تنیده نبودند. روسیه از جنگ کنونی آسیب بسیار بیشتری از حمله شوروی به افغانستان متحمل خواهد شد. صدها هزار نفر در روسیه تنها با ترک شرکت های آمریکایی و اروپایی بیکار مانده اند و خواهند ماند.

ارتش روسیه با حمله به اوکراین نشان داد که از نظر تجهیزات ارتشی فرسوده است. فقط ویدئوهای خبری را تماشا کنید که تانک ها و نفربرهای زرهی روسی را نشان می دهد. تانک ها بیشتر مربوط به دهه شصت و هفتاد هستند. این ارتش از نظر فرماندهی نیز آشفته است. در دو هفته اول حضور در میدان جنگ، سه ژنرال و چند تن از مقامات عالی رتبه کشته شدند. از نظر لجستیکی، دو عامل فساد و فقدان برنامه ریزی تعمیر و نگهداری تجهیزات، ارتش روسیه را زمینگیر کرده است. نتیجه طولانی شدن جنگ است. جنگ طولانی هزینه های انسانی و مالی را افزایش داده و تحمل مردم روسیه را به شدت کاهش داده است. در جنگ، آنچه برای مردم یک کشور مهمتر از تلفات انسانی و خسارات مالی است، شکست است. پوتین نتوانست به یک پیروزی سریع دست یابد و مردم را با موفقیت خود راضی کند.

پوتین به دنبال این است که شهرهای اوکراین را به ویرانه تبدیل کند تا به میل خود یک اوکراینی را شکل دهد (اوکراین آزاد شده)، اما این روسیه را به یک قدرت کوچک در جهان تبدیل می کند. دولت چین که ممکن است پوتین را برای توقف آتش فشار دهد، علاقه چندانی به پایان دادن به جنگ ندارد، بنابراین جنگ تا حد امکان منابع روسیه را تخلیه می کند. تقریباً تمام شرکت های غربی روسیه را ترک کردند و تجارت با روسیه را متوقف کردند. این وضعیت تا قبل از سال 1990 وضعیت صنعتی روسیه را بدتر می کرد. وضعیت بازار سهام در روسیه اسفناک بود و برخی از سهام بالای 200 دلار به صفر رسید. روسیه مانند چین زیرساخت صنعتی مورد نیاز غرب را ندارد. اما روسیه به غرب نیاز دارد و پس از خروج از شرکت ها و کالاهای غربی، روسیه نیز مانند ایران بیشتر وارد کننده کالاهای چینی خواهد شد. پوتین در حال هدر دادن ذخایر روسیه است.

شکست هژمونی پوتین

همانطور که جنگ طولانی در افغانستان هژمونی امپراتوری شیطانی را مختل کرد، جنگ طولانی در اوکراین نیز روسیه پوتین را تضعیف خواهد کرد. پوتین می خواهد قدرت را به امپراتوری شوروی بازگرداند (با اهتزاز پرچم شوروی بر فراز تانک های مستقر در اوکراین)، که روسیه را تا آستانه فروپاشی شوروی پیش خواهد برد.
دو هفته بعد، سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه اذعان کرد که جنگ می تواند سال ها ادامه داشته باشد. جنگ اوکراین همه کاستی ها و ضعف های ارتش روسیه را در زمینه لجستیک، اطلاعات و تاکتیک در این سال ها آشکار می کند. به گفته یک مقام اطلاعاتی آمریکا، روسیه در دو هفته اول تجاوز، حدود 10 درصد از توانایی های رزمی خود را از دست داده است. طرح دروغین اجازه دادن به اوکراین برای استفاده از تسلیحات شیمیایی و بیولوژیکی روسیه برای آماده کردن ذهن پوتین برای استفاده از این سلاح ها است. این روند نشان می دهد که هیولاهای پوتین متوجه شده اند که نمی توانند به راحتی کیف را فتح کنند.

ارتش اوکراین مدعی است که نیروهای روسیه در اوکراین به مدت دو هفته 81 بالگرد، 317 تانک، نزدیک به هزار خودروی زرهی، خودروی توپخانه، خودروهای پدافند هوایی هو، 56 موشک انداز، 60 کامیون سوخت‌رسان، پهپاد عملیاتی و عملیاتی و ناوهای جنگی جنگی گم شده‌اند. منابع مستقل می گویند 151 تانک روسی، حدود 6 خودروی زرهی، 6 هواپیمای جنگی و سه هلیکوپتر، و همچنین 46 تانک اوکراینی، حدود 100 خودروی زرهی، پنج هواپیمای جنگی و دو کشتی نیروی دریایی منهدم شده است. در نتیجه پوتین 8 فرمانده ارتش را اخراج کرد. اگر اوکراین بتواند شش هفته مقاومت کند و پوتین به جنون خود ادامه دهد، انتظار می رود 30 درصد دیگر از توانایی های رزمی روسیه از بین برود.

در طول سه دهه گذشته، روابط اقتصادی آمریکا و اروپا با روسیه رشد چشمگیری داشته است. این امر باعث شده تا روسیه بهای گزافی را برای دموکراسی و امنیت در اروپا بپردازد. تحریم ها سال آینده بسیاری از کانال های اقتصادی روسیه را می بندد. درآمدهای نفت و گاز روسیه در سال آینده یک سوم و در سه سال آینده به شدت کاهش خواهد یافت. دوران سرمایه گذاری بر روی یخ شکن ها، سلاح های جدید و پروژه های اشتها آور مانند پل بزرگ روسیه به کریمه به پایان خواهد رسید.

آیا پوتین سرنوشتی مشابه هیتلر و صدام خواهد داشت؟

وضعیت پوتین پس از نابودی اوکراین مانند وضعیت صدام حسین پس از حمله به کویت خواهد بود. او رهبر کشوری منزوی و تحریم شده خواهد بود که تنها به این دلیل در قدرت باقی خواهد ماند که جایگزینی وجود ندارد، آنقدر ضعیف که سرنگونی آن برای رقبای داخلی آن دشوار نخواهد بود. دوستانی که با پوتین خواهند ماند بلاروس، ایران، سوریه و حوثی ها خواهند بود. البته جامعه جهانی و روسیه هزینه زیادی برای تضعیف دیکتاتور روسیه و ماشین نظامی آن پرداخته اند و خواهند پرداخت.

دیدگاهتان را بنویسید