عکس های شوهر خوش تیپ مجری سابق رادیو

نیلوفر امینی فر یکی از مجریان سابق رادیو است. نیلوفر امینی فر سخنرانی خود را با برنامه نیمورخ آغاز می کند. نیلوفر امینی فر مجری برنامه تلویزیونی خانواده است. نیلوفر امینی فر نیز به اجرای برنامه های رادو پرداخت.

عکس های شوهر خوش تیپ مجری سابق رادیو

با نیلوفر امینی فر مجری تلویزیون در محل کار همسرش درباره نحوه آشنایی و ازدواج او با همسرش گفت و گو کردیم که در ادامه می خوانید:

بیایید با داستان دوستیابی شروع کنیم.

– نیلوفر: شش سال پیش با هم آشنا شدیم. یکی از همکارانم از من خواست که برای مدیریت یک برنامه به این شرکت بیایم. من آمدم و با آنها کنار نیامدم، اما ایمان زندگی من را دید و با من کنار آمد.

قبول نکردی کار کنی، قبول کردی ازدواج کنی؟

– نیلوفر: بله. البته مراحل آشنایی و ازدواج خیلی طول کشید. ایمان خواستگاری کرد و من بعد از یک سال و نیم، دو سال قبول کردم و با هم ازدواج کردیم.

اولین هدیه ای که برایت گرفت؟

– نیلوفر: این خودش است (به انگشترش اشاره می کند) این همان انگشتر است و باور نمی کنید بعد از این همه کادویی که از ایمان گرفتم هنوز این یکی را می پوشم چون اولین هدیه بود و بسیار زیباست. من فقط آن را دوست دارم.

آقای احمدی از خواستگاری بگو.

– ایمان: پیشنهاد دادم در مورد ازدواج با هم صحبت کنیم و زیر نظر خانواده ها با هم آشنا شدیم.

– نیلوفر: یعنی مامانم و خانواده اش از اول خبرها بودند و این خیلی به ما کمک کرد. من همیشه می گویم که جلسات باید زیر نظر خانواده ها باشد زیرا روند آن بسیار متفاوت است.

اتفاق جالبی که در ابتدای آشنایی ما افتاد این بود که یک روز ایمان به من گفت من خیلی مصمم هستم با تو ازدواج کنم، من هم گفتم با پدرم صحبت کن ببینم چه می کند. چند روز بعد پدرم از دانشگاه با من تماس گرفت و گفت: «کی باعث شد ایمان احمدی به دانشگاه بیاید و دنبال من بگردد؟» که باید تمام ماجرا را بگویم. دو سه ساعت بعد بابا اومد خونه گفت اگه واقعا قراره ازدواج کنی حتما با آقای احمدی ازدواج کن خیلی پسر خوبیه.

آقای احمدی راز موفقیت شما در اولین قرار چه بود؟

– ایمان: بازی کردم. یعنی آنچه در دلم بود را با زبانم تطبیق دادم و از همان برخورد اول سعی کردم صادق باشم.

اولین رستورانی که با هم رفتید؟

– ایمان: یکی از خاطرات زیبای ما از اولین باری است که با هم به رستوران رفتیم. وقتی رابطه ما رسمی شد و با هم به رستوران رفتیم، یکی از چیزهایی که خیلی دوست داشتم، معصومیت نیلوفر بود. برخلاف بعضی ها که معمولا سر کلاس می روند و بعد معلوم می شود واقعیت درونشان چیز دیگری است، به نیلوفر گفتم چه می خواهی؟ گفت چلوکباب کتک خورده. غذا را گرفتیم، شروع کرد به بریدن گوجه فرنگی با برنج و کباب را تکه تکه کرد و…

و حتما سعی کرده اید جلوی برنج کباب کم نشود؟

– نیلوفر: (می خندد) بله.

– ایمان: خیلی برام جالب بود که چند سالشه.

– نیلوفر: این می تواند برای دخترانی که قصد ازدواج دارند چاره کار باشد: چلوکباب کوبیده!

عکس های شوهر خوش تیپ مجری سابق رادیو

دیدگاهتان را بنویسید