«فارین پالیسی»: چرا دولت عربستان خواهان سقوط جمهوری اسلامی نیست؟

«فارین پالیسی»: چرا دولت عربستان خواهان سقوط جمهوری اسلامی نیست؟

سعودی ها می خواهند تهران با اعتراضات داخلی آنقدر ضعیف شود که بدون فروپاشی و سقوط جمهوری اسلامی مجبور به گرفتن امتیازات مهم و استراتژیک شود.

مجله آمریکایی «فارین پالیسی» با انتشار مقاله ای از «طلال محمد» پژوهشگر مطالعات غرب آسیا (خاورمیانه) از دانشگاه آکسفورد و مشاور امور دولتی، ژئوپلیتیک و اطلاعات استراتژیک نوشت: دولت عربستان سعودی. عربستان به طور مخفیانه از اعتراضات داخلی ایران حمایت کرد تا او به دنبال فروپاشی جمهوری اسلامی ایران نیست، بلکه می خواهد موقعیت تهران را تضعیف کند و در زمینه مسائل هسته ای و رقابت منطقه ای از آن امتیازات ژئوپلیتیکی و استراتژیک بگیرد.

این کارشناس عرب روابط تهران-ریاض در مقاله خود مدعی این فرض بعید و باورنکردنی است که سقوط حکومت جمهوری اسلامی ایران به دلیل اعتراضات داخلی عواقبی خواهد داشت که تا چندین سال به نفع دولت عربستان سعودی نخواهد بود. و بنابراین، دولت ریاض به دنبال استفاده از اعتراضات و بی ثباتی داخلی ایران برای کسب امتیازات ژئوپلیتیکی از تهران با تضعیف موقعیت ایران است.

ترجمه مقاله این کارشناس عرب که کتابی نیز در رابطه با روابط ایران و عربستان به رشته تحریر درآورده است، در زیر آمده است:

در ۲۵ شهریور ۱۳۹۱، دختر جوان ایرانی به نام مهسا امینی به دلیل داشتن حجاب نامناسب توسط پلیس اخلاق ایران دستگیر شد. از آن زمان، اعتراضات داخلی کشور را تکان داده است. این اعتراضات که در ابتدا بر مطالبات پایان دادن به حجاب اجباری و انحلال پلیس اخلاق متمرکز بود، در ماه های اخیر دامنه خود را به مطالباتی فراتر از موضوع اصلی گسترش داده است.

مرگ مهسا امینی بستری مشترک برای نارضایتی های دیرینه اقوام مختلف و اپوزیسیون ایرانی ایجاد کرد و برخی از گروه های اپوزیسیون ایرانی را وادار کرد تا خواستار تغییر رژیم شوند.

در برخی مناطق کردنشین ایران درگیری‌های مسلحانه بین سپاه پاسداران و گروه‌های جدایی‌طلب کرد رخ داده است. تهران به پایگاه های جدایی طلبان کرد در همسایه عراق حمله کرده است. دولت ایران همچنین عربستان سعودی را به نفوذ، تامین مالی و برنامه ریزی برای فعالیت های جدایی طلبانه در ایران متهم کرده است.

عربستان سعودی و ایران از زمان انقلاب اسلامی 1979 که رژیم سلطنتی ایران را سرنگون کرد، رقیب اصلی یکدیگر بوده اند. در آن زمان آیت‌الله روح‌الله خمینی خواهان انقلاب شد و رعشه‌ای بر تن خانواده سلطنتی عربستان انداخت.

از آن زمان، مجموعه ای از تقابل های مستقیم و غیرمستقیم بین تهران و ریاض، چشم انداز ژئوپلیتیکی خاورمیانه و به ویژه خلیج فارس را شکل داده است. امروزه هر دو قدرت بزرگ در منطقه (ایران و عربستان سعودی) دارای گروه های نیابتی متعددی هستند که حوزه های نفوذ منطقه ای را تشکیل می دهند. اکثر (و نه همه) گروه های مرتبط با ایران شیعه هستند، در حالی که گروه های مرتبط با عربستان سعودی سنی هستند.

رقابت ایران و عربستان سعودی بیشتر تاریخ اخیر خاورمیانه را شکل داده است. ریاض از صدام حسین، رهبر سابق عراق در جنگ هشت ساله خود با ایران در دهه 1980 حمایت کرد. در سال 1982، تهران به ایجاد، تأمین مالی و آموزش شبه‌نظامیان نوپای حزب‌الله لبنان کمک کرد، که از آن زمان کنترل فزاینده‌ای بر سیاست لبنان اعمال کرده است. حمله آمریکا به عراق در سال 2003 و سقوط صدام باعث شد که ایران به دنبال نفوذ شیعیان بر این کشور در نبردی باشد که از بسیاری جهات تا امروز ادامه دارد. بن بست روابط عربستان و ایران، منازعات سوریه و یمن را پس از بهار عربی تعریف کرد. حمایت ایران از بشار اسد و حوثی های یمن سنگ بنای رقابت امروز تهران و ریاض است.

اگرچه دو کشور در دهه 1990 دوره های تنش زدایی و نزدیکی را تجربه کردند، دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد در سال های 13-2005، ظهور محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، و انتخاب ابراهیم رئیسی، محافظه کار فوق العاده. رئیس جمهور ایران در سال 2021، احتمال هرگونه پیشرفت در این زمینه، جبهه را نابود کرده است. – و در عوض باعث شد هر دو دولت لفاظی خود را نسبت به دیگری تشدید کنند. اعدام روحانی شیعه نمر النمر توسط عربستان سعودی در سال 2016، معترضان ایرانی را به هجوم به سفارت عربستان در تهران برانگیخت و از آن زمان به بعد روابط سیاسی و دیپلماتیک بین دو کشور به پایین ترین سطح و تیره ترین سطح خود در تاریخ رسیده است.

اگرچه ایران و عربستان سعودی از سال 2021 در عراق در حال مذاکره هستند، اما بیشتر روابط آنها خصمانه است. در سال 2017، محمد بن سلمان آشکارا تهدید به مقابله با ایران با بردن جنگ به تهران کرد: «ما منتظر نبرد در عربستان نخواهیم بود. در عوض، ما در حال انجام کاری هستیم تا جنگ در ایران را به پایان برسانیم. دو سال بعد، در سال 2019، حوثی‌های وابسته به ایران در یمن مسئولیت حمله گسترده به تاسیسات نفتی آرامکوی سعودی در عربستان سعودی را بر عهده گرفتند. تهران اکنون عربستان سعودی را به جنگ علنی تهدید می کند و فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هشدار داد که ریاض به دلیل ادعایی حمایت از فعالیت های جدایی طلبانه «بهای آن را خواهد پرداخت».

ریاض تاکنون با سکوت محتاطانه به اتهامات ایران مبنی بر دخالت در اعتراضات پاسخ داده است. این در حالی است که بازوی رسانه ای تحت کنترل دولت عربستان همچنان بر فعالیت های رسانه ای و تبلیغاتی در خصوص اعتراضات داخلی در ایران متمرکز است. ایران اینترنشنال مستقر در لندن، که توسط عربستان سعودی حمایت می شود، ویدئوها و تصاویری را از داخل ایران نشان می دهد و همچنین میزبان چهره های مخالف، اعضای شبه نظامیان ضد دولتی و رهبران جدایی طلب و شخصیت های کلیدی است.

در این زمینه می توان فرض کرد که عربستان در نهایت به دنبال نابودی حکومت ایران است. از این گذشته، ملک عبدالله، پادشاه عربستان سعودی، قبل از مرگش در سال 2015، ظاهراً با اشاره به برنامه هسته ای ایران از ایالات متحده خواسته بود که “سر مار را قطع کند”.

اما همه اینها ممکن است سیاست اعلامی باشد: زیرا شواهد زیادی وجود دارد که نشان می دهد دولت فعلی عربستان سعودی در واقع نمی خواهد جمهوری اسلامی سقوط کند. در عوض، ریاض به دنبال تضعیف تهران به اندازه کافی برای گرفتن امتیازات ژئوپلیتیکی کلیدی است. این امتیازات می تواند شامل سازش ایران در مورد برنامه هسته ای، عدم مداخله در امور عربی و پایان دادن به حمایت از متحدان منطقه ای خود مانند حزب الله، حوثی ها و حماس باشد.

دلایل متعددی وجود دارد که چرا فروپاشی کامل حکومت ایران به نفع ریاض نیست. اولی مربوط به هویت سعودی است. قدرت عربستان سعودی تنها به دلیل حضور ایران در نقشی متفاوت (و رقیب) معنا پیدا می کند. همانطور که جمهوری اسلامی پرچم رهبری جهان تشیع را در دست دارد، ریاض نیز به عنوان نماد رهبری برای جهان سنی تلقی می شود. بدون ایران در راس تشیع، هویت فرضی عربستان سعودی به عنوان محافظ سنی‌های جهان نیز از بین خواهد رفت.

نکته دیگر این است که خطر دومینو وجود دارد. اگر اعتراضات ایران موفقیت آمیز باشد و منجر به سقوط جمهوری اسلامی شود، می تواند پیامدهای منطقه ای مشابه بهار عربی در برخی از کشورهای عربی به ویژه در حوزه خلیج فارس داشته باشد. این موضوع سابقه ای هم دارد: اعتراضات جنبش سبز ایران در سال 2009 مقدمه ای برای بهار عربی دو سال بعد بود. در آن زمان، کشورهای حوزه خلیج فارس – به ویژه عربستان سعودی – برای سرکوب اعتراضات در کشورهای خود به شدت مبارزه کردند. ریاض با ترکیبی از اقدامات اقتصادی، سیاسی و امنیتی به اعتراضات در استان شیعه نشین شرق کشور پاسخ داد. در بحرین، تهدید بیشتر بود: گروهی از کشورهای خلیج فارس به رهبری عربستان سعودی برای سرکوب اعتراضات شیعیان به بحرین سرباز فرستادند. امروز، اعتراضات ایران ممکن است به طور مشابه زنان در عربستان سعودی و اقلیت های شیعه در شرق را به اعتراض وادار کند.

نکته دیگر این است که اگرچه این احتمال نادر و بعید است، اما در صورت سقوط جمهوری اسلامی ایران، احتمالاً سیستم جایگزین توسط رهبران نظامی اداره می شود یا ایران به سرنوشت سوریه یا لیبی دچار خواهد شد. و این کشور احتمالاً درگیر یک جنگ داخلی و تجزیه خواهد شد.

این تکه تکه شدن می تواند اشکال مختلفی داشته باشد، تشکیل دولت های رقیب (مانند مورد طرابلس و بنغازی در لیبی) یا تقسیم اراضی بر اساس خطوط قومی. اولی می‌تواند شاهد درگیری بین گروه‌هایی باشد که طرفدار ایران جمهوری‌خواه هستند و گروه‌هایی که خواهان بازگشت سلطنت هستند که در سال 1979 سرنگون شد. دومی می‌تواند شامل دولت‌های سرزمینی قومی باشد.

هر یک از این موارد پیامدهای جدی برای امنیت ریاض و منطقه خلیج فارس خواهد داشت. ایران تحت رهبری نظامی می تواند دشمنی جدی برای ریاض باشد. چند روز پس از اینکه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اکتبر گذشته عربستان سعودی را تهدید کرد، ریاض به واشنگتن اطلاع داد که اطلاعاتی دریافت کرده است که ایران در حال آماده شدن برای حمله به این پادشاهی است. اگرچه چنین حمله ای هنوز محقق نشده است، اما اگر اتفاق می افتاد، این فاجعه یادآور حملات به تاسیسات نفتی آرامکو عربستان در سال 2019 خواهد بود.

بهار عربی کشورهای عمده خاورمیانه مانند سوریه و لیبی را در هم شکست و به گروه های تروریستی مانند دولت اسلامی (داعش) کمک کرد تا منطقه را بی ثبات کنند. اگر تهران تضعیف شود، ممکن است اتفاقی مشابه برای جناح های تجزیه طلب ایران بیفتد. این می تواند خطر و آشفتگی را در زمانی ایجاد کند که کشورهای خلیج فارس در حال توسعه پروژه های بزرگ برای تنوع بخشیدن به اقتصاد خود به دور از سوخت های فسیلی هستند. این تلاش ها به سرمایه گذاری خارجی بستگی دارد که مستلزم انسجام و ثبات دولت ها و منطقه است.

دولت تهران با وجود روابطش با گروه‌های مسلح منطقه‌ای مانند حزب‌الله و حوثی‌ها، به دنبال متعادل کردن نفوذ منطقه‌ای خود در برابر کشورهای عرب خلیج فارس و ارتش آمریکا بوده است. این امر به جمهوری اسلامی اجازه می دهد تا وجهه خود را به عنوان یک قدرت منطقه ای حفظ کند و ضمن گرفتن امتیاز از همسایگان، از منافع خود محافظت کند.

فروپاشی کامل جمهوری اسلامی می‌تواند گروه‌های نیابتی تهران را تضعیف کند، اما همچنین می‌تواند فعالیت‌های آنها را تشدید کند و خطر بزرگ‌تری برای ریاض و همسایگانش ایجاد کند. بدون فرماندهی مرکزی، اعضای این گروه ها می توانند به گرگ های تنها تبدیل شوند که می تواند منطقه را بیشتر بی ثبات کند. این نوع افزایش بی‌ثباتی می‌تواند تحرکات تحت رهبری شیعیان را در سراسر منطقه، مانند جنوب عراق – در مرز با عربستان سعودی – و در میان حوثی‌های یمن تقویت کند.

عربستان سعودی ترجیح می دهد به جای تحریک فروپاشی، ایران را به آرامی و بدون وارد شدن به یک رویارویی نظامی مستقیم خنثی کند. در حالی که تهران در ماه های اخیر به دلیل اتهاماتی مانند سرکوب اعتراضات داخلی، همکاری با روسیه در جنگ اوکراین و بن بست مذاکرات برای احیای برجام با فشارهای بین المللی مواجه شده است، به نظر می رسد رویکرد ریاض در این زمینه کارساز باشد. محمد بن سلمان می‌خواهد ایران به اندازه‌ای ضعیف باشد که مجبور شود در مورد برنامه هسته‌ای و نفوذ منطقه‌ای خود امتیاز بدهد، در حالی که ایران فروپاشیده می‌تواند بیشتر از اینکه به نفع پادشاهی باشد، ضرر داشته باشد.

دیدگاهتان را بنویسید