پیر داماد پولدار پای عروس جوان تهرانی را برید!

پیر داماد پولدار پای عروس جوان تهرانی را برید!

روز جدید پیرمردی که همسر دومش را به طرز فجیعی کتک زد و یکی از پاهایش را قطع کرد برای اثبات بی گناهی خود شاهدانی را در دادگاه ارائه کرد.

این محاکمه یک سال پیش پس از شکایت مرد مسنی که به کلانتری تجریش از داماد 60 ساله اش احمد مراجعه کرده بود آغاز شد.

وی گفت: دامادم که 30 سال از دخترم بناز بزرگتر است، پس از جدایی از همسر اول و ازدواج دو سال پیش، به خواستگاری دخترم آمد. داماد مرد ثروتمندی است و زندگی خوبی داشتند تا اینکه چند روز پیش دخترم هراسان به من زنگ زد و چیزی گفت که از شنیدن آن شوکه شدم. بناز گفت که شوهرش با او ظلم کرده و او را به مدت دو هفته در خانه خود در تجریش حبس کرده است. دخترم با من تماس گرفت تا کمکش کنم.

با عمو بناز به خانه آنها رفتم و دیدم دخترم گیج شده است. بناز به شدت کتک خورده و مجروح شده بود و نمی توانست حرکت کند. من و برادر همسرم دخترم را به بیمارستان بردیم و دخترم تحت عمل جراحی قرار گرفت، اما یکی از پاهای او قطع شد و پزشکان گفتند که اعصاب پای دیگرش به شدت آسیب دیده است و او و او دیگر نمی توانند حرکت کنند و مجبور شدند. یک ویلچر تا آخر عمرش نشستن. حالا آمده ام از دامادم شکایت کنم.

با اظهارات این مرد، پلیس به بررسی این پرونده پرداخت و متوجه شد که زن جوان پس از درگیری با همسر پیرش به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته و مجروح شده است. پس از افشاگری، احمد دستگیر شد و به درگیری با همسرش اعتراف کرد.

مرد ثروتمندی در شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه ایستاد. در ابتدای جلسه، زن جوان ویلچری به قضات گفت: دو سال پیش که احمد به دلیل اینکه مردی ثروتمند بود از من خواستگاری کرد، با او ازدواج کردم. ما در تجریش ویلایی زندگی می کردیم و خوب زندگی می کردیم. او مرد ساکتی بود، اما آخرین باری که به رفت و آمد فرزندانش اعتراض کردم، دیوانه شد و با چوب شومینه به من زد و ضربه محکمی به من زد.

او درباره علت درگیری با شوهرش به قضات گفت: شوهرم از همسر سابقش چند فرزند دارد که همه آنها هم سن و سال من هستند. هر بار که به خانه ما می آمدند با من رفتار تحقیر آمیزی می کردند و مثل یک قلدر با من رفتار می کردند. این آخرین باری بود که مقابل همسرم اعتراض کردم اما او با شومینه به سر، صورت، دهان و پاهایم زد و دندان هایم شکست و پاهایم به شدت آسیب دید. اما او اجازه نداد به بیمارستان بروم. شوهرم مرا دو هفته در خانه حبس کرد و در این مدت اجازه تماس با خانواده ام را نداشتم. صورتم ورم کرده بود و حتی نمی توانستم حرف بزنم. تا آخرین باری که همسرم برای خرید از خانه خارج شد، می توانستم با پدرم تماس بگیرم. پدر و عمویم به خانه ما آمدند و مرا به بیمارستان بردند. در بیمارستان تحت عمل جراحی قرار گرفتم اما یکی از پاهایم به دلیل عفونت قطع شد و اعصاب پای دیگرم به شدت آسیب دید و اکنون باید تا آخر عمر روی ویلچر باشم.

او با اشاره به همسرش می گوید: «احمد می خواست مرا بکشد، اما من به طور معجزه آسایی زنده ماندم. من از شوهرم شکایت دارم و دیه می خواهم.

من بناز را نبردم

سپس پیرمرد در جای خاصی ایستاد و سخنان عجیبی گفت.

او گفت: من و همسرم بر سر پول با هم دعوا کردیم. او از من خواست که کارتم را به او بدهم، اما وقتی مقاومت کردم، دودکش را بالا برد و به من حمله کرد. سپس پدر و عمویش را صدا زد و به دنبال بناز رفتند و او را با خود بردند. نمی دانم در آن مدت چه اتفاقی افتاد که همسرم پاهایش را از دست داد. من او را کتک نزده ام و اتهامم را نمی پذیرم.

در پایان اظهارات این مرد، قضات دیوانه شدند و ادامه جلسه را برای ارائه شهود به تعویق انداختند.
حضور شهود در دادگاه/بناز سالم خانه را ترک کرد

در جلسه روز گذشته مرد سالخورده دو باغبان را به عنوان شاهد برای اثبات بی گناهی خود به دادگاه معرفی کرد.

این دو باغبان گفتند آخرین باری که زن جوانی را دیدیم، زمانی بود که به سلامت از خانه شوهرش خارج شد.

در همین حال زن جوان شوهر مسن خود را دروغگو خواند و پدر و عموی خود را به عنوان شاهد معرفی کرد.

گفتند: وقتی بناز با ما تماس گرفت و برای کمک به خانه اش رفتیم، حالش خیلی بد بود و شوهرش او را کتک زده بود.

در پایان اظهارات شاهدان، قضات دیوانه رأی دادن شدند.

دیدگاهتان را بنویسید