چرا مردم مرگ «عبدالبکی» صاحب کلانشهر را باور نمی کنند؟

عبدالبکی باور نمی کند که چرا مردم می میرند

روز جدید مقامات اصرار دارند که او زیر آوار رها شده و فوت کرده است. و در عرصه عمومی خیلی ها بدبین هستند و معتقدند که او زنده است و فرار کرده است.

عباس عبدی در یادداشتی می نویسد: ریزش یکی از دو ستون ساختمان پایتخت در آبادان اگرچه یک اتفاق است اما با دقت به جنبه ساختاری و سیستمی آن پی می بریم. در اینجا سعی می کنم به ابعادی اشاره کنم که به نظرم اهمیت بیشتری دارند. این اندازه ها از کار افتاده است. می خواستم این قسمت را در انتهای یادداشت بنویسم، اما به دلایلی قسمت اول را انتخاب کردم.

خبر مالک یا فوت مالک ساختمان در نزد مردم بحث برانگیز است. مقامات اصرار دارند که او زیر آوار رها شده و فوت کرده است. و در عرصه عمومی خیلی ها بدبین هستند و معتقدند که او زنده است و فرار کرده است. ماجرا از اینجا شروع شد، روز اول خبر به نقل از دادستان آبادان، مالک آن آقای حسین عبدالبکی دستگیر شده است. این خبر تکذیب نشد، فردای آن روز گزارش شد وی بر اثر ریزش ساختمان زیر آوار جان خود را از دست داده و توسط خانواده اش شناسایی شده است و در جیب لباسش اسنادی وجود دارد که صحت این شناسایی را تایید می کند.

بعد گفتند دیروز این خبر تحریف شده است چون برای او قرار بازداشت صادر شده و بازداشتی نیست. این جنجال در اخبار باعث شده است که بسیاری بگویند او زنده و سالم است. در خبرها نوشتم که زنده ام و می میرم، فکر می کنم خبر مرگ دقیق تر است. البته قصد ندارم توضیحی بدهم که چرا خبر فوت خود را بر خبر فرار یا زنده ماندن ترجیح داده است، زیرا موضوع مهمتر وجود این بی اعتمادی شدید است که درک و رفع آن از اصل موضوع مهمتر است. اخبار . .

به هر حال عده ای علیه من حرف هایی زدند و شاید فکر می کردند از ساختار رسمی دفاع می کنم یا به آن اعتقاد داشتم. هرچند من فقط بر اساس تحلیل خودم چنین خبری را صحت می دانستم. اما بدبینی افرادی که حق هم دارند باعث می شود اخبار رسمی را رد کنند.

سپس عکس مردی بر روی تلی از آوار به نام عبدالبکی منتشر شد. این مرد تکذیب کرد. یک خبرنگار گفت مردم به او گفتند که او زنده است. او فایل صوتی زنی را منتشر کرد که خود را همسایه آنها معرفی کرد و مدعی شد پس از این ماجرا او را دیده است. هیچ کدام از اینها قطعی نیست.

از طرفی در سردخانه اجساد با برادران عبدالبکی مصاحبه شد که جسد را شناسایی کردند که البته به دل مخاطب بی طرفی مثل من نرسید! ناگفته نماند دیگران. بدتر از همه این‌که گفتند آزمایش‌های ژنتیکی نشان داده است جسد متعلق به حسین عبدالبکی است، ادعایی که در کمتر از سه روز در آبادان ایران غیرمنطقی بود. شاید مهمترین سند انتشار یک ضبط نظارت تصویری از حضور وی در ساختمان باشد که گفته می شود لحظاتی قبل از فروریختن ساختمان را نشان می دهد که می توان دلایلی نیز برای آن ذکر کرد.

من هنوز معتقدم که او مرده است، اما این را نه به خاطر اخبار رسمی، بلکه به دلیل تحلیل فکری خودم می گویم. بستگان من به درستی از تفسیر من انتقاد کردند و گفتند تحلیل شما با این فرض که آنها منطقی رفتار می کنند درست است، اما ثابت کرد که حزب عموماً چنین ملاحظات عقلانی را در رفتار خود لحاظ می کند. دیدم حق با اوست. پس دلیلی برای پذیرش این خبر وجود ندارد.

در اینجا دو دلیل اصلی وجود دارد. اول دروغ های قبلی متاسفانه در اخبار رسمی دروغ های زیادی وجود دارد که از حداقل های عقلانیت پیروی نمی کند. دروغ هایی که به سرعت فاش می شوند. بدترین آنها تاریخ هواپیمای اوکراینی بود. قبلاً افرادی با روحیه بالا بودند که مثل آب خوردن دروغ می گفتند و به طور کلی دروغ ارزان یا ارزان و حتی سودآور بود، بنابراین اگر مرگ عبدالباکی حقیقت داشته باشد، تعجبی ندارد که مردم باور نمی کنند، حتی دادستان تل کل. که او قطعا مرده است! چنین لهجه هایی باعث بی اعتمادی بیشتر می شود.

دلیل مهم دیگر نبود نهادهای اطلاعاتی مستقل و قابل اعتماد است. وقتی رسانه موثقی نباشد همه اطلاع رسانی می کنند و اولین خبر دستگیری او اگر نقل نادرست باشد از نبود چنین نهادی می آید. آنها سعی نکردند از رسانه های مستقل برای اثبات ادعای مرگ او استفاده کنند. علاوه بر این، هنگام مصاحبه با یک امدادگر که در چاله سقوط کرده و سپس آن را بیرون کشیده است تا یکی از افراد زیر آوار نجات یابد، چنین رسانه هایی حتی اگر تصویری از مرگ عبدالبکی را نشان دهند، مردم می گویند که ساختگی است.

بنابراین شبهه مرده یا زنده بودن عبدالبکی ارتباط مستقیمی با بی اعتباری نهاد رسمی رسانه دارد. همچنین یکی از دلایل وقوع این حادثه تلخ و ناگوار مربوط به همین عامل است که در ادامه با هم خواهیم دید.

دیدگاهتان را بنویسید