«گل زیر خرابه»/ مروری بر زندگی فرمانده فقید اطلاعات بیرون آمد

ساعت: 15:17
تاریخ انتشار: ۱۳۰۰/۱۰/۲۰
کد خبر: 1799485

«گل زیرآور» شامل زندگینامه سردار شهید سیدمیتبی حسینی نوشته مریم السادات زکریا و هما مهرآبادی توسط نشر 27 بعثت منتشر و راهی بازار شد.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ بیست و نهمین کتاب از مجموعه 29 هفته ای گل ها زیر ویرانه زندگینامه سردار شهید سید مجتبی حسینی است که توسط راحله گرایی و توسط مریم السادات زکریا و هما مهرآبادی در سی و ششمین سالگرد 36 اسفند نوشته شده است. این فرمانده جهانی دفاع.منتشر شده در بازار.

سید مجتبی حسینی نیروی اطلاعاتی و عملیاتی لشکر 27 محمد رسول الله (ص) بود و در زمان شهادت رئیس این یگان بود. مثل بقیه بچه های بند که اخلاق کار خودشان را داشتند. او همچنین به رازداری عادت داشت. او حتی کار خود را یک وظیفه شرعی می دانست و نمی خواست کسی قدر آن را بداند. گویا می خواهد حتی پس از شهادت نیز گمنام و پنهان بماند. جنازه وی در دشت شلمچه پشت خاکریز ماند و دیگر برنگشت.

نویسندگان این کتاب می گویند بچه های عملیات همیشه گمنام هستند. گاهی به تنهایی یا در نهایت با شخص دیگری وارد خاک دشمن می شدند. آنها وارد محیطی می شدند که اصلاً با آن آشنایی نداشتند. آنها از جاده ای عبور کردند که هیچ چیز برایشان روشن نبود. آنها می توانند روی مین پا بگذارند. ممکن است اشتباه کنند و اتفاقی برایشان بیفتد. آنها اسیر شده اند و هیچ کس نمی تواند آنها را پیدا کند. هیچ کس از کار آنها خبر ندارد. هیچ کس حتی نمی داند کجا هستند و چه می کنند. آنها اغلب برای شناسایی خود به عمق دشمن می رفتند بدون اینکه کسی بداند. وقتی یک گردان نیرو به سمت دشمن می رفتند، همه با هم بودند و دلشان برای هم گرم بود.

در این شرایط شجاعت و نترسی معنای چندانی نداشت. چون بچه های اطلاعات عملیات قبل از خودشان این مسیر را مشخص کرده بودند و همه چیز را با گچ مشخص کرده بودند. نیروها می دانستند به کجا می روند و چه می خواهند بکنند. همه چیز از قبل برنامه ریزی شده بود. برای نیروها، جاده صاف بود. معلوم بود میدان مین کجاست و سیم خاردار کجاست، افراد دسته جمعی حرکت می کردند و هر گروه حداقل بیست نفر بودند و اگر برای کسی اتفاقی می افتاد بچه های دیگر می توانستند کمک کنند. در اطلاعات زمانی که یک تیم پنج نفره در حال حرکت بودند. همه به انتها نرسیدند. تا جایی که به حریف مربوط می شد این کار گام به گام انجام می شد. یعنی از نقطه رهایی، تیم اطلاعات حرکت می کند تا به هدف خود برسد. مردم نمی توانستند همه با هم وارد منطقه شوند. زیرا هر چه تعداد افراد بیشتری وارد منطقه شوند، احتمال اشتباه و کشف آنها بیشتر می شود. به اصطلاح زمین می تواند آسیب دیده و آلوده شود. افراد باید در فواصل زمانی بنشینند و در آخرین مرحله یکی دو نفر از نیروهای زبده به مواضع دشمن نفوذ کردند. بچه هایی که وسط گذاشتند معمولا بی تجربه بودند و هنوز کار درست را بلد نبودند. آنها را بردند تا یاد بگیرند که در شب تاریک و در نزدیکی دشمن با تنهایی و ترس خود کنار بیایند. دقیقاً همان جایی که مواضع خودی شکافته شد و به سمت دشمن رفت. وحشت تنهایی در تاریکی شب و نزدیک به دشمن را تجربه کنید و به او عادت کنید. به تنهایی و کنار آمدن با تنهایی عادت کنید.

در عملیات ها و درگیری ها اگر کسی اسیر می شد، رفتار عراقی ها مشخص بود، اما در صورت عدم حمله، اگر کسی اسیر می شد، اولین ظن آنها جاسوس بودن او بود. او را چنان کتک زدند که مجبور شد دوستانش را افشا کند. آنها نیز گاهی به انگیزه خود شکنجه می‌کردند و چیزی نمی‌گفتند، اما تحمل تمام عزت در زیر شکنجه‌های مرگبار دشمن یکسان نبود. گاهی کمتر می آوردند و همه چیز را لو می دادند. در این صورت ممکن بود کل عملیاتی که از مدت ها قبل برنامه ریزی شده بود شناسایی و متوقف شود. بچه های اطلاعات شرایط خاصی داشتند و این شرایط خاص افراد خاصی را می طلبید. سید معتبی برای این کار خیلی جوان بود اما خیلی زود علاقه و پشتکار خود را نشان داد. کم کم همه به شجاعت و شجاعت او پی می برند و به او ایمان می آورند. او منطقه را خوب می شناسد و آزادانه کار می کند. او به طور کلی مردی ساکت است. بررسی دقیق و دقت عمل وجود دارد. این امر به زودی آن را به یک نیروی موفق در زمینه اطلاعات عملیاتی تبدیل خواهد کرد. حسن باقری سید مجتبی و پشتکار او را می بیند و او را می پذیرد.

کتاب «زیراور برهنه» حاصل تلاش جمعی از عاشقان و شیفتگان این سردار شهید است. این کتاب در چهار فصل و 183 صفحه نوشته شده است.

انتهای پیام/

دیدگاهتان را بنویسید