آهنگ حسن شمای زاده در سریال هفت سر آژدا چرا دست انقلابیون برای سرقت آثار خوانندگان لس آنجلسی باز است؟

آهنگ حسن شمای زاده در سریال هفت سر آژدا چرا دست انقلابیون برای سرقت آثار خوانندگان لس آنجلسی باز است؟

سریال هفت سر آژدا از شبکه سه پخش می شود و در قسمت جدید آن خواننده لس آنجلسی با پخش آهنگ حسن شمای زاده اعتراض کرد.

رویداد۲۴ خبرآنلاین نوشت: سید عبدالجواد موسوی در یادداشتی انتقادی از احیای موسیقی انقلابی در سریال های ایرانی به موضوع پخش آهنگ حسن شمای زاده و خواننده لس آنجلسی در سریال هفت سر عقدا پرداخت. که می توانید در پایین بخوانید.

حسن شمای زاده بار دیگر نسبت به اجرای آهنگ هایش توسط رسانه های جمهوری اسلامی اعتراض کرد. خودتان را به جای او و سایر خواننده هایی که نامشان ممنوع است بگذارید. حزب به دلیل آواز خواندن مجبور به ترک آن کشور شد و اموالش به دلیل این جنایت ثبت و مصادره شد. به او گفتند کاری که شما انجام می دهید طبق قوانین شرعی و عرفی این کشور جرم محسوب می شود. در حال حاضر، اگرچه برای بسیاری غیرقابل درک است، اما این حادثه وحشتناک هنوز اتفاق نیفتاده است.

با این حال دولت جدیدی روی کار آمده است که قوانین آن با دولت قبلی متفاوت است. مشکل اینجاست که در این دولت جدید افرادی هستند که بدون اینکه نامی از شمای زاده و امثال او برندارند آثار خود را به صحنه می برند. یعنی همان آهنگ ها و همان بیت ها با حرکات موزون اجرا می شود و هیچکس مشکلی ندارد. شاکی نیستی؟ خودت را بیاور، اسمش را نیاور. اگر آنچه خوانندگان لس آنجلسی خوانده اند همچنان تابو یا تجارت غیرقانونی محسوب می شود، همانطور که این بندگان خدا مجازات شدند، مروجین این آهنگ ها نیز باید مجازات شوند. نمی شود دو نفر یک کار را انجام دهند، اما باید یکی را به خاطر کاری که انجام داده مجازات کرد و دیگری را به دلیل تقلید از او تشویق کرد. اگر این ابیات و ترانه ها ایرادی ندارد، پس بگذارید سازندگان اصلی به کشور خودشان برگردند و به خانه و زندگی خود بروند. همه می دانیم که نمونه های بی شماری از یک بام و دو هوا و رفتارهای بحث برانگیز در این سرزمین وجود دارد، اما چیزی که نمی توان به راحتی از کنار آن گذشت، شعار شاکیانی است که در این سال ها به نام کارهای فرهنگی بودجه گرفتند و نتیجه چیزی نیست. اما این. کپی های بیهوده چیزی بیش نبودند.

حتماً به خاطر دارید که در اواسط دهه 70 و در دوران ریاست جمهوری علی لاریجانی، موسیقی پاپ که سال ها تابو به حساب می آمد، به یکباره اوج گرفت. در آن زمان علی معلم دامگانی، شاعر نامدار عصر ما، سعی کرد با آوردن چهره های جدید، بازار موسیقی لس آنجلس را کند کند و در عوض رونق تولیدات داخلی را افزایش دهد. یکی از اولین کارهایی که در آن زمان پخش شد و تعجب بسیاری را برانگیخت آهنگ من بهارم تو زمین از احمد شاملو بود. آهنگساز شادمهر عقیلی است. تنظیم فواد حجازی و صدای هشیار اتحامدی جوانی که یاد داریوش اقبالی را می اندازد. روزگار عجیبی بود. آقای معلم علی رغم همه مخالفت ها در اجرای سیاستی که در پیش گرفته بود موفق شد و در این کار تا حد زیادی موفق شد. بدیل داریوش، ابی، سیاوش کمیشی و معین کنترل رادیو و تلویزیون را به دست می گیرند و گاهی صداهای مختلفی مانند ناصر عبداللهی به گوش می رسد. اگرچه این سیاست مبتنی بر تقلید و کپی برداری بود، اما شکستی نبود، زیرا افرادی که در راس امور بودند، در راس کار خود بودند و می دانستند که چه می کنند. موسیقی لس آنجلسی در مدت کوتاهی مطرح شد و مشتریان بازار موسیقی ترجیح دادند از موسیقی محلی حمایت کنند که آن روزها از نظر کیفیت از رقبای خارجی پیشی گرفت.

بیشتر بخوانید: سامان مقدم و پیمان معادی کابوس خاطره جمعی ایران را زنده می کنند آیا وزارت آموزش و پرورش حق دارد از سریال افعی تهران شکایت کند؟

ما در آن سال‌ها منتقدان تندرو آقای معلم و دوستش فریدون شهبازیان به دلیل آرمان‌گرایی بیش از حد و نفوذ موسیقی جدی ایرانی بودیم و فکر می‌کردیم که فرهنگ و هنر این مملکت را به بیراهه می‌کشند. در حالی که ممکن است در مواردی حق با ما بوده باشد، امروز اعتراف می کنم که در مورد استاد معلم و استاد شهبازیان اشتباه کرده ایم. این دو بزرگوار اگرچه از نظر سنی از ما دور بودند، اما خواسته های روزگار را خیلی بهتر از ما درک می کردند و می فهمیدند که باد تحول می وزید و هر که صدای زمان خود را نشنید محکوم به فناست. یک بار دیگر خواستم بگویم که این موسیقی اگرچه بر اساس تقلید و حذف حریف یا رقیب از میدان بود، اما به دلیل ساخته شدن دستان مردمش (شعر گرانبها و آهنگسازی عالی) قابل احترام است. طولی نکشید که این سیاست و این نظام کاملاً به خطا رفت و سال ها چیزی به نام سیاست فرهنگی و برنامه ریزی جدی در عرصه موسیقی وجود نداشت. اینجا فقط صحبت از برنامه ریزی هدفمند و خط مشی مشخص است که اصل آن قابل دفاع بود و البته می توان بحث کرد. چیزی که بعدها به کلی فراموش شد. یعنی بعد از آقای معلم نه کسی در کشور مسئول موسیقی بود و نه سیاست مشخص و مشخصی در این زمینه وجود داشت. اکنون به جرات می توان گفت که جایگاه موسیقی از نظر فراستی با انتقاداتی مواجه است.

نمی دانم به نام احیای موسیقی و سرودهای انقلابی چقدر هزینه شد، اما چیزی که می دانم این است که این همه پاشیدن و پاشیدن مصداق هیچ بود. با اینکه هیچ وقت طرفدار موسیقی کوچه و بازار نبوده ام، اما مخالف هیچ نوع موسیقی نیستم. بنابراین معتقدم باید در هر زمینه ای کار خوبی انجام شود و به افکار عمومی منتقل شود وگرنه در شرایط فعلی با ابتذال می مانیم. تشویق به ابتذال او با ادعای انقلابی بودن و شعار دفاع از ارزش های دیگر بسیار گیج کننده است. هیچکس نمی گوید کمدی نباید ساخته شود، اما آنچه در اکران سینمای امروز نمایش داده می شود نه فیلم است و نه کمدی. موسیقی ای که حال و هوای آن بدتر از سینماست و گواه آن هم همین برنامه های بدلی و بدلی است. برنامه هایی که نه تنها موسیقی بدی هستند، بلکه کوچکترین مسائل اخلاقی مانند رعایت حقوق اولیه و انسانی، دینی و اخلاقی هنرمندان را نادیده می گیرند.
منبع: خبرآنلاین