روایت لحظه شهادت «حمزه علینژاد»/ جدا شدن پسر از آغوش پدر با گلوله!


ساعت: 16:00
تاریخ انتشار: 08/09/1401
کد خبر: 1907333

در تاریکی شب کوردلی ها بیرون می آیند و صدای گلوله دل پسر کوچک را از آغوش پدر می شکند. پدری که بر اثر حمله منافقانه و داعشی مهاجمان با سلاح های نیمه اتوماتیک با گلوله های متعدد جان باخت. پدری که جرمش وطن دوستی بود و تا پای جان پشت سر ایران و ایرانی و انقلاب اسلامی ایستاد. جان داد اما مردانگی و آزادی را نه!

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به گزارش 17 آذر، غروب جمعه بود که «محمد حسین» سه ساله به دور از هیاهوی آن روزها به همراه پدر و مادرش به خانه پدربزرگش می رفت.

خانه ای در روستای «حاجی بکنده خوخبیجار» که آخر هفته آذین بندی شد، غافل از اینکه عده ای آن سوی آب حتی حوصله دیدن این خوشی های کوچک و ریاکارانه نقشه شومشان را نداشتند. استخراج شده از خیابان های ایران

همان مردمی که «آرتین» را یتیم کردند و «اهورا» و «محمدعلی» را بدون برادر ساختند، این بار در محله ما گیلان یتیمی را در دل کودکی سه ساله به جا گذاشتند.

کودکی که اکنون درد قفسه سینه اش بیشتر از درد پای شلیک شده است. درد بی پدری درد یتیم کی میدونه طعم یتیم چیه مگر اینکه چشیده باشه.

صبح جمعه است که «بابا حمزه» دست پسر کوچکش را می گیرد و با همسرش برای همیشه از خانه پدری خداحافظی می کند و در سکوت شب به سمت خانه اش می دود.

چشمان «محمد حسین» آرام آرام در آغوش پدر به خواب می رود. ناخودآگاه برای آخرین بار سرش را روی شانه های پدرش گذاشت! آنها قبلاً به خانه رسیده اند. مادر کلید را پرتاب می کند و در را باز می کند و سکوت شب را می شکند.

در تاریکی شب کوردلی ها بیرون می آیند و صدای گلوله دل پسر کوچک را از آغوش پدر می شکند. پدری که بر اثر حمله منافقانه و داعشی مهاجمان با سلاح های نیمه اتوماتیک با گلوله های متعدد جان باخت. پدری که جرمش وطن دوستی بود و تا پای جان پشت سر ایران و ایرانی و انقلاب اسلامی ایستاد. جان داد اما مردانگی و آزادی را نه!

و حالا نوبت ماست که به میدان جهاد برای ایران عزیز بیاییم. برای آرتین ها و آرشم ها، برای علی عسگرها، محمدرضا و آرمان ها، برای همه کسانی که بهای هرج و مرج را به طرز عجیبی پرداختند.

به گزارش 17 آذرماه، شهید «حمزه علینژاد» شغل آزاد داشت اما به عنوان یکی از نیروهای فعال بسیجی در کنار سایر نیروهای امنیتی نقش ویژه ای در ایجاد آرامش و تامین امنیت مردم در منطقه داشت. 40 روز گذشته آنقدر زیاد بود که بارها مورد تهدید قرار گرفت و حتی در یکی از آن شب ها کافه ساحلی اش به آتش کشیده شد و در نهایت توسط داعشی ها با سلاح گرم شکنجه شد.

انتهای پیام/

دیدگاهتان را بنویسید