چرا مرد جوان صیغه ۲۲ ساله خود را خفه کرد؟

در پی انتشار این خبر ماموران پلیس به آدرس مذکور مراجعه و با جسد زن جوانی مواجه شدند که روسری بر روی گردنش بریده بود. مرد 35 ساله ای که در خانه حضور داشت و مدعی بود با زن جوان ازدواج موقت کرده است به پلیس گفت: او خود را از نردبان حیاط حلق آویز کرد و من با چاقو روسری را بریدم و سعی کردم آن را از روی دستش ببرم. دهان نفس کشیدن از طریق دهان او را از مرگ نجات داد، اما من شکست خوردم.

در همین حین پلیس به قاضی ویژه قتل عمد اطلاع داد که دقایقی بعد با حضور قاضی تحقیقات میدانی را آغاز کرد اما اوضاع عادی به نظر نمی رسید و افسر دادگاه در مورد حلق آویز شدن شک کرد، روسری را برید؟ “
مرد پاسخ داد: چاقو در کیف صیغه من بود!
با این پاسخ مأمور دادگاه بلافاصله چاقو را در کیف متوفی قرار داد اما چاقو در کیف جا نیفتاد.

با مشکوک شدن ماجرا، قاضی صفری پرسید: «در بازرسی ملک با زن جوان کلیدی پیدا نشد، پس چگونه او وارد خانه شد؟» مرد که دست و پای خود را گم کرده بود، آن را کشید. پای صاحبخانه را گرفت و گفت: صاحبخانه کلید خانه ما را دارد، اما صاحبخانه شهادت او را تکذیب کرد.

قاضی صفری بدون اینکه همسرش از ازدواج مجدد وی اطلاعی داشته باشد، دستور بازداشت این مرد متاهل را صادر کرد.

حدود 100 روز از این حادثه تکان دهنده می گذرد اما مرتضی-گ (متهم پرونده) همچنان مدعی است که زن 22 ساله خودکشی کرده است.
در همین حال، کارآگاهان برای جمع‌آوری شواهد مرتبط با دادگاه، تجسس‌های شناسایی عمیقی را آغاز کرده‌اند. وی در حین جستجوی مرد 35 ساله در کارواش، با جنایات هولناک و ادعاهای ساختگی سعی در به انحراف کشاندن پرونده دارد، اما تجربه تیمی از کارآگاهان و اقدامات انجام شده توسط دستگاه قضایی او را به دردسر انداخت. – باعث شد باتلاق عمیق تر شود و داستان هایش کم رنگ شود.

سرانجام حدود 100 روز پس از حادثه، مرتضی تصمیم می گیرد حقیقت ماجرا را فاش کند، اما همچنان برای فرار از مجازات، داستان هایی را جمع آوری می کند که هر بار با شواهد موجود متوقف می شود.
در همین حال ناگهان فریاد زد شیطان مرا فریب داد!زن مرا وسوسه کرد و من تاوان خیانت به همسرم را دادم!

متهم که لب به اعتراف گشوده بود مدعی است می خواهد تمام حقیقت تلخ این جنایت را فاش کند! او این جنایت هولناک را اینگونه توصیف کرد.
من حدود 4 سال پیش با این زن جوان آشنا شدم. در آن زمان من در کار پسته بودم و دختران و زنان جوان زیادی را برای شکستن پسته استخدام کردم. با ز.ام تماس گرفتم در حالی که حدود 4 ماه پیش برایش خانه ای در منطقه پنج تن مشهد اجاره کردم و وسایل زندگی خریدم. اما بعد از مدتی مرا تهدید کردی که چرا زنت را طلاق نمی دهی! با اینکه همسرم متوجه رابطه من با مرد غریبه شد، منکر آن شدم تا اینکه شب قبل از حادثه با ز تماس گرفتم و او را راضی کردم که صبح به کوچه بیاید تا او را به همان خانه اجاره ای ببرم. وقتی به خانه رسیدیم تازه متوجه شدم که «کلید» خانه را با لباس کار و در کارواش جا گذاشته ام، چون مدتی پیش کارواش راه انداخته بودم و زندگی ام را می کردم، از زن خواستم که صبر کن خودم دنبال کلید رفتم قلیان اما “ز” دوباره تهدیدم کرد روسری اش را برداشت و از پله های حیاط بالا رفت تا خودکشی کند اما خوب نبود. یک ساعت بعد به هوش آمد و شروع به فحاشی کرد و چیز بدی به من گفت، کنترلم را از دست دادم، همان روسری را دور گردنش حلقه کردم و وقتی دیدم دیگر حرکت نمی کند خفه اش کردم، به یکی از دوستانم زنگ زدم و به او گفتم که خانمی در خانه ام آویزان شده بود و بعد از او خواستم بیاید و جسد را با هم بیرون بیاوریم! من آن را سوزاندم اما دوستم با پلیس 110 تماس گرفت و آنها به خانه من آمدند. البته قبل از آمدن پلیس، قفل گوشی زن را باز کردم و تمام پیام ها و تماس هایم را پاک کردم!

دیدگاهتان را بنویسید