آدم ربایی و شکنجه یک نوجوان

آدم ربایی و شکنجه یک نوجوان

پسر 14 ساله ای که از طریق بازی های آنلاین با پسر جوانی دوست می شود، از وضعیت مالی خانواده اش می گوید. او نمی دانست که این اعتماد نابجا او را در دردسر بزرگی قرار می دهد. چند روز پیش مردی به پلیس کلان شهر رفت و گفت پسرش به طرز مشکوکی ناپدید شده است. گفت: پسرم آریا 14 ساله است.

برای آخرین بار برای رفتن به کلاس از خانه بیرون رفت و دیگر برنگشت. بعد از کلاس با دوستش فرهاد بود که اخیراً از طریق بازی های آنلاین با او دوست شده بود. چند بار با پسرمان آریا و دوستش تماس گرفتیم اما تماس هایمان بی پاسخ ماند. هیچ کس از آنها خبر ندارد و این ما را نگران می کند.

به گزارش اعتماد، تحقیقات پلیسی با اظهارات این مرد آغاز شد تا اینکه یک هفته بعد پدر آریا (نوجوان گمشده) به کلانتری رفت و گفت پسرش ربوده شده است. او گفت: 24 ساعت بعد از مفقود شدن آریا، تلفن همراهم زنگ خورد. آن طرف خط غریبه ای بود که می گفت آریا و دوستش فرهاد گروگان گرفته شده اند. تماس گیرنده گفت اگر 200 میلیون تومان به آنها نپردازیم پسرمان را می کشند. آنها مرا تهدید کردند که ماجرا را به پلیس گزارش نده و من از ترس حتی یک کلمه به همسرم نگفتم. تصمیم گرفتم پولی را که گروگان ها می خواستند تهیه کنم.

گروگان گیران هنگام شکنجه پسرم در حال ارسال عکس و فیلم از پسرم بودند و با دیدن آن عکس ها و صدای پسرم مرا بسیار شکنجه کردند و خواستم هر چه زودتر پولی را که خواسته اند به آنها بدهم و پسرم را نجات دهم. . بنابراین پول را آماده کردم و آدم ربایان از من خواستند آن را در یک کیسه پلاستیکی بگذارم و در سطل زباله بیندازم. در یکی از پارک های تهران زیر درختی سطل زباله است. با این حال، قبل از اینکه به آنجا بروم، تصمیم گرفتم به پلیس گزارش کنم زیرا می ترسیدم که آدم ربایان پس از گرفتن پول، پسرم را بکشند.

در روز هشتم گروگانگیری، پدر گروگان طبق هماهنگی که با آدم ربایان کرده بود، سطل های پول را در سطل زباله ای که به گفته آنها گروگان گرفته بود قرار داد و ماموران در آنجا او را زیر نظر گرفتند. لحظاتی بعد دو نفر از گروگان ها در حالی که قصد داشتند پول را از سطل زباله خارج کنند، توسط پلیس غافلگیر و دستگیر شدند. در بازجویی ها اعتراف کردند که گروگان های خود را در خانه ای حبس کرده اند. پلیس نیز به آنجا رفته و پس از نجات گروگانی که در اتاقی محبوس شده بود، نفر سوم این باند گروگان را دستگیر کرد. اما سرنوشت گروگان دوم یعنی فرهاد دوست 18 ساله آریا همچنان در هاله ای از ابهام قرار دارد و معلوم نیست چه بر سر او آمده است، حقیقت چهارمین عضو باند است. وی در حالی که در منزل یکی از دوستانش مخفی شده بود دستگیر و تمامی متهمان با دستور دادیار بازپرس شعبه اول دادسرای امور جنایی تهران در اختیار ماموران پلیس آگاهی قرار گرفتند.

طراح اصلی طرح گروگان گیری مردی 23 ساله است که می گوید پس از آشنایی با یک دختر جوان، زندگی اش به هم می ریزد و در نهایت مجبور می شود برای برآوردن آرزوهای دختر مورد علاقه اش گروگان بگیرد. او به سوالاتی در مورد پرونده خود پاسخ می دهد.

آیا هنوز گروگان خود را شناختی؟

من او را نمی شناختم. دوستم فرهاد او را می شناخت. فرهاد با بازی های آنلاین با آریا (گروگان) دوست شد و از وضعیت مالی او و خانواده اش مطلع شد و فرهاد گفت پدر آریا مغازه دار است و وضعیت مالی بسیار خوبی دارد. او از ویلاهای لوکسشان در شمال و اطراف تهران در کنار ماشین های مدل بالاشان صحبت کرد و بعد از شنیدن حرف هایش وسوسه شدم برای گروگان گیری برنامه ریزی کنم.

با پولش میخواستی چیکار کنی؟

100 میلیون بدهکار بودم. همدستان من هم به پول نیاز داشتند. فرهاد وقتی شنید که ما نقشه گروگانگیری داریم، حاضر شد با ما همکاری کند. دنبال پول نبود او هیجان بیشتری می خواست. او آنقدر غرق در بازی های آنلاین بود که فکر می کرد آن هم یک بازی است.

چرا 100 میلیون بدهی داشتی؟

چون چند وقت پیش با دختری آشنا شدم و مجبور شدم از اطرافیانم پول قرض کنم تا جلوی او نیفتم. می خواستم خودنمایی کنم و بگویم پولدار هستم اما در شرایط بدی گرفتار شدم. من برای برآورده کردن آرزوهای دختر مورد علاقه ام به پول نیاز داشتم، بنابراین یک آدم ربایی برنامه ریزی کردم.

آیا می دانید مجازات گروگان گیری چیست؟

نه ما اصلا به تنبیه فکر نمی کردیم. با خودمان گفتیم نوجوان را چند روز در اتاق حبس می کنیم، پول را می گیریم و بازی تمام می شود. پدرش به دلیل ترس از جان پسرش شکایتی نکرد، اما محاسبات ما اشتباه بود و پدر آریا درباره این ماجرا با پلیس صحبت کرد.

آیا شکنجه نوجوان جزئی از بازی عجیب شما بود؟

می خواستیم پدرش را بترسانیم که زودتر پول را بگیرد.

به گروگان ها آب و غذا دادی؟

هر 2 روز به او غذا می دادیم. 2 لیوان آب در روز.

چگونه آریا را ربودی؟

با نقشه قبلی سر راه فرهاد و آریا قرار گرفتیم و با تهدید آنها را ربودیم. حتی با خانواده فرهاد تماس گرفتیم و پول خواستیم تا کسی به او شک نکند. در این مدت فرهاد در خانه دوستانش بود تا اینکه ماجرا فاش شد.