حجت میرزایی: افراطی ترین سیاست را به افراطی ترین شکل در پیش گرفتند

حجت میرزایی: افراطی ترین سیاست را به افراطی ترین شکل در پیش گرفتند

روز جدید : انتقاد اقتصاددان از سیاست آزادسازی دولت سیزدهم

معاون سابق رفاه اجتماعی و استاد دانشکده اقتصاد علامه طباطبایی معتقد است که دولت سیزدهم به دلیل سه کاستی اساسی نمی تواند سیاست اقتصادی درستی داشته باشد. حجت‌الله میرزایی با استناد به کاستی‌های دولت، تلویحاً بر این باور است که بدون حل مشکلات بین‌المللی نمی‌توان مشکلات اقتصاد ایران را حل کرد و بر اجماع اقتصاددانان در این زمینه تاکید کرد. استاد همچنین آزادسازی های اخیر را بخشی از بسته سیاستی برای تعدیل ساختاری می داند و آن را افراط گرایی می داند و می گوید یارانه ها هنوز آن طور که دولت انتخاب می کند هدف گذاری نمی شود.

حدود 10 ماه از روی کار آمدن دولت سیزدهم می گذرد. این مدت زمان کوتاهی برای بررسی نتایج و نتیجه گیری است، اما برای نشان دادن رویکردها و جهت گیری های دولت کافی به نظر می رسد. به ویژه، اخیراً سیاست جامعی با عنوان «دمکراتیک سازی یارانه ها» راه اندازی شده است. به نظر شما دولت در حوزه اقتصاد چه می کند؟

دولت سیزدهم چند مشکل مهم و آشکار دارد که اجرای سیاست های اقتصادی را با مشکل مواجه می کند. فقدان چارچوب نظری و چشم انداز روشن در راستای شعارهای انتخابات ریاست جمهوری اولین و جدی ترین چالش دولت است. آقای رئیسی در مبارزات انتخاباتی سال گذشته بر ارتقای عدالت اجتماعی، رشد اقتصادی و افزایش امید به آینده در بین مردم و فعالان اقتصادی تاکید کرد، اما مشخص نبود که این اهداف به صورت تئوری چگونه تدوین شده و در چه چارچوبی باید به آن پرداخت. حداقل می توان گفت که تاکنون بحث جدی و روشنی درباره چارچوب فکری دولت مطرح نشده است. این نقیصه زمانی آشکارتر می شود که به یاد بیاوریم آقای رئیسی از تدوین یک طرح 7000 صفحه ای برای مقابله و حل مشکلات صحبت می کند. من کسی را نمی شناسم که این برنامه را دیده و خوانده باشد. به عبارت دیگر، ما از مبانی نظری و رویکردها و تصمیمات دولت در مسائل مختلف حوزه اقتصادی اطلاعی نداریم.

مشکل دیگر سردرگمی و پراکندگی تصمیم گیری در داخل دولت است. تجربه 9 ماهه اخیر نشان داده است که دولت در حوزه اقتصاد یکصدا نیست. اگرچه تمهیدات متعددی اندیشیده شده و تلاش هایی برای هماهنگی تیم اقتصادی صورت گرفته است، اما صداهای متفاوت، متنوع و گاه حتی متناقضی از دولت به گوش می رسد. واضح است که هیچ اتفاق نظری بین معاون اول وزیر، معاون وزیر اقتصاد و وزیر اقتصاد وجود ندارد که در جامعه بازتاب دارد. ضمن اینکه جایگاه سازمان برنامه کاملا مشخص نیست و این سازمان تقریباً ساکت است. اگرچه گفته می شود آقای میرکاظمی به عنوان رئیس سازمان برنامه نقش اساسی در جهت گیری اقتصادی دولت داشته است، اما به جز چند موضع مشترک، هیچ اظهارنظری از ایشان و سازمان تحت نظر ایشان نشنیده ایم.

سومین مشکلی که مانع سیاست های اقتصادی دولت فعلی می شود، ضعف همتایان دولتی آن در اجراست. در رقابت‌های انتخاباتی سال گذشته، رئیس‌جمهور هم در دیدار با مدیران رسانه‌ها و هم در تلویزیون قول داد که دولت را ساماندهی کند، اما این موضع پس از انتخابات به سرعت تغییر کرد و گفت که «بنیان‌گذاران وضع موجود» جایی در دولت نخواهند داشت. به این بهانه بسیاری از کارشناسان چه در حوزه طراحی و تصمیم گیری و چه در حوزه اجرا از همکاری با دولت منصرف شدند.

در هفته های اخیر، مقامات دولتی بارها آن را نتیجه اجماع اقتصاددانان در توجیه سیاست های اقتصادی خود خوانده اند. آیا شما به این اجماع اعتقاد ندارید؟

به نظر من شعار رئیس جمهور انتخابات که قول داده بود از همه ظرفیت علمی و کارشناسی کشور برای حل مشکلات استفاده کند فراتر از حرف ها نبود. اگر یادتان باشد از اصطلاح اقتصاددانان برای صف آرایی استفاده می کند اما تاکنون اثری از او ندیده ایم و به نظر می رسد حتی یک مشارکت رسمی که در دولت قبل وجود داشته و ملاقات های گاه و بیگاه رئیس جمهور و معاون اول رئیس جمهور با اساتید دانشگاه. و در این دوره هیچ اقتصاددانی وجود ندارد.

می‌توان گفت که دانشگاهیان اعم از اساتید، کارشناسان و انجمن‌های علمی خارج از برنامه‌ریزی اقتصاد ایران مانده‌اند و نقشی در تدوین سیاست‌های دولت نداشته‌اند. به همین دلیل افراد کمی از محتوای برنامه های دولت صحبت می کنند.

به عبارت دیگر، آیا به نظر شما درباره سیاستی به نام «دموکراسی‌سازی یارانه‌ای» اتفاق نظر وجود ندارد؟

اگر اجماع وجود داشته باشد، اجرای این سیاست اشتباه است. این یک واقعیت است که سیاست لغو یارانه ها در دنیا مبنای نظری و عملی آکادمیک دارد، اما همانطور که در روزهای اخیر در رسانه ها و شبکه های اجتماعی بازتاب یافته است، بسیاری از اقتصاددانان اعم از بازارمحور و نهادگرا به شدت از این موضوع انتقاد کرده اند. فرآیند و اجرای این سیاست

البته برخی از تریبون های نزدیک به دولت سعی کرده اند سیاست اقتصادی دولت را به برخی از اقتصاددانان نسبت دهند تا از هزینه این سیاست ها بکاهند. به عبارت دیگر، در شرایطی که تقریباً هیچ یک از اقتصاددانان برجسته کشور درگیر سیاست های دولت نبوده و تمایلی به دفاع از اقدامات جدید نداشته و مورد انتقاد شدید قرار گرفته اند، برخی رسانه ها تلاش می کنند اقدامات دولت را به تعدادی از اقتصاددانان نسبت دهند. به نظر من این روش نه اخلاقی است و نه برای دولت مفید است. به همین دلیل است که پیشنهاد می کنم دولت به صورت شفاف و صریح فهرست سیاستمداران و تیم اجرایی خود را منتشر کند و رسماً و جسورانه مسئولیت سیاست های خود را بر عهده بگیرد و گام های بعدی سیاست اقتصادی خود را اعلام کند. به نظر من دولت باید هرچه زودتر باب گفت و گو با صاحب نظران و صاحب نظران اقتصادی و اجتماعی را باز کند و در عین حال به حرف های مدیران تجاری، کارآفرینان و تولیدکنندگان گوش فرا دهد تا آسیب ها به حداقل برسد.

اینکه می گوییم اجماع بر لزوم انجام عملیات در اقتصاد ایران وجود دارد به این معنی است که انتظارات شما برآورده شده است و دولت از اقتصاددانان شنیده است.

متاسفانه، این مورد نیست. البته اتفاق نظر وجود دارد، اما بر عملکرد صحیح و موفق دولت نه. امروزه یک توافق نظری بین اقتصاددانان از طیف های مختلف وجود دارد که در نوع خود بی نظیر است و کمتر تجربه کرده ایم. تقریباً همه کارشناسان معتقدند که هیچ یک از مشکلات اقتصادی امروز ما بدون حل مناقشه هسته ای و به نتیجه رسیدن مذاکرات در وین قابل حل نیست.

یک توافق تقریباً اساسی در کشور وجود دارد که رویکرد دولت به سیاست خارجی و جهت گیری های آن در سیاست داخلی دو عامل اصلی و تعیین کننده در عرصه اقتصاد است که بدون آنها بهبود عملکرد اقتصادی کشور غیرممکن است. به نظر می رسد رویکرد دولت در قبال این دو، دور از انتظار نخبگان کشور است.

یکی دو سال اخیر شاهد انتقادات تند و بعضا توهین آمیز از سیاست های اقتصادی دولت قبل بوده است. گفته می شود دولت دوازدهم مجری سیاست های نئولیبرالی و اجرای نسخه غربی است. برخی از این منتقدان امروز در قوه مجریه هستند اما تغییری در رویکرد دولت نمی بینیم. به ویژه اگر به آزادسازی قیمت ها به عنوان یک سیاست اقتصادی نئولیبرالی نگاه کنیم، دولت سیزدهم آن را خیلی سریع و با قدرت اجرا کرد. تحلیل شما از این تناقض چیست؟

واقعیت این است که محتوای سیاست اقتصادی دولت آقای رئیسی نیز بخشی از سیاست های تعدیل ساختاری است که در چارچوب رویکرد اقتصاد بازار توصیه می شود. این سخت ترین، حساس ترین و تامل برانگیزترین بخش سیاست است و کشورهایی که به نوعی تعدیل ساختاری را در دستور کار قرار داده اند در حذف یارانه غذا و دارو بسیار محتاط و کند عمل می کنند. اما دولت سیزدهم افراطی ترین قسمت تعدیل را به افراطی ترین شکل ممکن اجرا کرد. من شخصاً هیچ اقتصاددانی را نمی شناسم که در شرایط فعلی جامعه، لغو یارانه نان و دارو را درست بداند.

همانطور که قبلاً گفتم، نمی توان انکار کرد که سیاست تعدیل ساختاری، به ویژه برای اقتصاددانان بازارمحور، جایگاه یک روش اصلاح اقتصادی را دارد و مؤثر تلقی می شود. اینجاست که حامیان دولت بحث می کنند. به عبارت دیگر، برخی از اقتصاددانان اعتقاد به اثربخشی سیاست تعدیل را با حمایت از عملکرد خود یکی می دانند در حالی که این درست نیست.

بنابراین صرف نظر از لزوم اجرای خط مشی برای تصحیح یا بحث درباره درستی یا نادرستی آن، روند و شکل اجرا حائز اهمیت است و در صورتی که خط مشی به درستی اتخاذ شده باشد، به طور قطع می توان گفت که نادرست و نهایی بوده است. روش برای اجرای آن انتخاب شده است. یعنی به رادیکال ترین شکل سیاست افراطی را در پیش گرفتند. این روند می توانست به تدریج و بدون سر و صدا و پس از صحبت های کارشناسانه، مبهم و اطمینان بخش با مردم آغاز شود، اما متاسفانه یک شوک درمانی تمام عیار انتخاب شد.

با توجه به این موضوع، پیش بینی شما از نتیجه این سیاست چیست؟

به نظر من دولت باید یارانه های جدید را با پوشش گسترده تر و به صورت منظم پرداخت کند. هیچ یک از اهداف اعلام شده از جمله سهمیه بندی و صدور کاربرگ برای دستیابی به یارانه برای اقشار ضعیف و آسیب پذیر محقق نمی شود و باز هم یارانه ها به صورت هدفمند تخصیص نمی یابد. افزایش یارانه ها کسری بودجه دولت را نیز افزایش می دهد و افزایش کسری بودجه هزینه های مالی و اجتماعی سنگینی را به دولت تحمیل می کند.

هدف اصلی این سیاست بهبود معیشت دهک های کم درآمد است. به نظر شما دولت به هدف خود می رسد؟

اگر این آزادسازی با هدف حمایت از اقشار آسیب پذیر باشد، قطعاً موفقیت آمیز نخواهد بود و فشارهای زندگی سنگین تری به گروه های کم درآمد وارد خواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید