من با همسرم با شاگردش به اتاق خواب مشترک رفتم، اما ببخشید!

نرگس 30 ساله به قاضی دادگاه خانواده گفت: چند سال پیش با مهدی ازدواج کردم، او مردی سخت کوش بود و برای خوشبختی من تلاش زیادی کرد، تولد مینا نیز انگیزه ما را در زندگی افزایش داد.

وی ادامه داد: همه چیز خوب پیش می رفت تا اینکه همسرم شاگردی را برای مغازه استخدام کرد. او جوانی 30 ساله و خوش قیافه بود و در مدت کوتاهی توانست اعتماد همسرم را جلب کند به طوری که گاهی با مهدی به خانه می رفت. به این ترتیب فرشید به بهانه های مختلف و زمانی که همسرم در خانه نبود و بسیاری از کارهای خانه ام را انجام می داد به خانه ما آمد، من با مهدی رفتم و …

مروارید گفت: دور از چشم همسرم با هم سفر کردیم. فرشید از من خواست که از مهدی طلاق بگیرم و با او ازدواج کنم اما به خاطر دخترم و اینکه مهدی خیلی مرا دوست دارد نتوانستم این کار را انجام دهم و پیشنهاد او را رد کردم. فرشید مثل شیطان وارد من شده بود. رابطه ام را در خیابان با او ادامه دادم تا اینکه چند روز پیش همسرم به رفتار شاگردش مشکوک شد و او را به خانه ما تعقیب کرد و آن روز وقتی فرشید وارد خانه شد پیشنهادش را تکرار کرد اما من باز هم قبول نکردم. آی تی. این اتفاق فرشید را ناراحت کرده بود و من قصد داشتم از شر او خلاص شوم که با او به اتاق خواب برگشتیم که ناگهان مهدی وارد خانه شد و…

وی در ادامه گفت: مهدی اکنون درخواست طلاق داده و می خواهد من را طلاق دهد اما اشتباه کردم.

دیدگاهتان را بنویسید