آیا ایران و عربستان سعودی سیاست های نیکسونیستی خود را بر دو پایه ادامه دادند؟

آیا ایران و عربستان سعودی سیاست های نیکسونیستی خود را بر دو پایه ادامه دادند؟

روز جدید : بر کسی پوشیده نیست که نفوذ این دو قدرت منطقه‌ای بر بسیاری از رویدادهای خاورمیانه سایه افکنده است و البته همین موضوع و نفوذ این دو کشور سال‌ها پیش منجر به تصمیم‌گیری‌های فرامنطقه‌ای توسط نیروهای تأثیرگذار در منطقه شد. توسعه و روابط بین الملل و توازن قوا در خاورمیانه به نفع او بود، شاید مهم‌ترین آن انتقال عمدی امور منطقه‌ای به هر دو کشور به منظور حفظ منافع نیروهای بین‌المللی به‌ویژه ایالات متحده بود. کشورها در سازوکار «دو ستونی». زمان نیکسون رئیس جمهور سابق آمریکا به عنوان یک دکترین خاص در دستور کار قرار داشت و ایران و عربستان سعودی به ترتیب با قدرت های کم و بیش متفاوت، هرچند اندکی متفاوت، هر دو طرف این ستون را به عهده گرفته اند.

رضا مقتلی *: روابط ایران و عربستان سعودی در دهه‌های اخیر همواره شاهد دوره‌های متفاوتی بوده است، از سطوح چالش و تفاهم گرفته تا درگیری و تنش.

شاید بتوان اوج تنش در روابط ایران و عربستان را به سال 1366 نسبت داد، سالی که بعدها در تحلیل روابط و رویدادهای دو کشور به سال ترور نمازگزاران ایرانی معروف شد. از آن زمان تاکنون در دوره های مختلف شاهد رویه های متفاوتی از سوی دو کشور علیه یکدیگر بوده ایم که شاید در اواخر دهه 1990 و اوایل دهه 2000 (دهه 70 و 80) در زمان دولت های متأخر باشد.هاشمی و خاتمی در ایران و نیروی امیر عبدالله. در عربستان سعودی که گام‌هایی برای حل تنش‌ها و پایان دادن به مناقشه برداشته شده است، می‌توان به عنوان تنها دوره تلاش برای پایان دادن به درگیری بی‌پایان بین دو کشور که بر رویدادهای خاورمیانه و جهان اسلام تأثیر گذاشته است، توصیف کرد.

اما در سال‌های اخیر شاهد افزایش تنش‌ها تا حد تشدید درگیری‌ها بوده‌ایم که ممکن است بسیاری از آن‌ها مربوط به سال ۲۰۱۶ و حادثه سفارت عربستان در ایران و همچنین وقایع حج و منا در عربستان باشد. اوج لفاظی‌های تنش‌آمیز دو طرف به‌ویژه در دو موضوع فعالیت‌های هسته‌ای ایران و جنگ در یمن را دید و شنید. این در حالی است که نگارنده معتقد است این موضوعات را تنها می توان عامل بروز آتش سوزی های پنهان یا پیدایش یخ در روابط دو کشور دانست و نه کل آژانس.

برکسی پوشیده نیست که تاثیر این دو قدرت منطقه ای بر بسیاری از رویدادهای خاورمیانه سایه گسترده ای افکنده است و البته همین موضوع و نفوذ این دو کشور سال ها پیش منجر به تصمیمات فرامنطقه ای قدرت های تاثیرگذار در توسعه و بین المللی شد. روابط توازن قوا در خاورمیانه به نفع او بود، شاید عمدترین آن انتقال عمدی مسائل منطقه ای به هر دو کشور برای حفظ منافع نیروهای بین المللی به ویژه ایالات متحده در یک سازوکار دو ستونی بود. نیکسون رئیس جمهور سابق آمریکا به عنوان یک دکترین خاص در دستور کار قرار داشت و ایران و عربستان سعودی به ترتیب هر دو طرف نردبان را با اختیارات کم و بیش متفاوت، هرچند اندکی متفاوت، در اختیار گرفته اند.

در واقع جنگ سرد و تنش های آشکار و پنهان جزء لاینفک روابط دو کشور بوده است و شاید به استثنای این دوره هرگز تجربه مستقیمی حداقل از هر دو طرف برای پایان دادن به مناقشه وجود نداشته است. اما اخیرا نشانه هایی از احتمال تمایل دو طرف به تغییر استراتژی های خود در مورد نوع روابط بین دو طرف مشاهده شده است و بارزترین دلیل این اظهارات آغاز مذاکراتی است که در سال های اخیر بین دو طرف آغاز شده است. . ماه ها. روندی که با وساطت عراق و البته تمایل دو طرف در حال ساخت است، همچنان ادامه دارد و هیئت های دو طرف در سطوح مختلف در ماه های اخیر برای حل اولیه تنش ها و افزایش هم افزایی های احتمالی با یکدیگر دیدار کرده اند. .

اما مهم‌تر از همه، ممکن است وضعیتی باشد که هر دو طرف را در موقعیتی قرار داده است که خودشان به اجماع رسیده‌اند که پایان دادن به خصومت‌ها و درگیری‌ها بیش از هر زمان دیگری مهم شده است و در واقع حرکت به سمت آن است. – توقف خصومت ها و درگیری ها – تضمین کننده منافع دو طرف خواهد بود. همچنین با توجه به شکل‌گیری جدید در ارتباطات و توسعه در داخل و خارج از منطقه و عدم تلقی آن از راهبرد لازم برای هر دو کشور، ممکن است ایران و عربستان به باقی‌مانده و حتی از برخی جهات بازنده اصلی تبدیل شوند. .

واضح است که همانطور که در ابتدا اشاره شد، بسیاری از رویدادهای جاری در منطقه خاورمیانه به طور مستقیم یا غیرمستقیم حضور این دو کشور را برای تعیین تکلیف یا رسیدن به هدفشان ایجاب می کند. به عنوان مثال، مسائلی مانند تغییراتی که در سال های اخیر در عراق رخ داده است و با توجه به استراتژی تدوین شده توسط رهبران سیاسی این کشور، به ویژه پس از روی کار آمدن مصطفی الکاظمی، ضرورت حل بحران کنونی توسط عراق را برجسته کرده است. نیاز به حمایت این دو کشور تاثیرگذار در منطقه. مسائل دیگری مانند حوادث سوریه، یمن و لبنان نیز به وضوح می تواند همین را ثابت کند.

نمی توان انکار کرد که اکنون عربستان باید ایران را به عنوان یک میانجی در حل بحران یمن – بر اساس تبدیل آن به یک بحران جاری و عمیق برای این کشور – ببیند و ایران باید اهداف اقتصادی خود را گسترش دهد. مانند افزایش روابط با کشورهای حاشیه خلیج فارس به عنوان راهبردی برای اعلام سیاست خارجی جدید خود در تقویت روابط با کشورهای همسایه، همین دیدگاه – میانجی گری – ممکن است همین نگرش را نسبت به عربستان داشته باشد. لازم به ذکر است که نزدیکی ایران به مصر و عربستان سعودی با سوریه نیز می تواند به عنوان یک روند تسهیل کننده از طریق همکاری دو کشور تلقی شود، موضوعاتی که پتانسیل تغییر تحولات خاورمیانه را دارد. مسیر دیگری را انتخاب کنید.

انتظار تشکیل ائتلاف یا ائتلاف با حضور این دو کشور در خاورمیانه در نتیجه آغاز مذاکرات در شرایط کنونی شاید کمی زودهنگام یا حتی دور از ذهن باشد، اما همه اینها گفته می شود که هر دو طرف به نظر می رسد همانطور که در ابتدای این مقاله ذکر شد.برای تقلید از «سیاست خودساخته دو ستونی» در خاورمیانه.

از سوی دیگر، با توجه به استراتژی جدید آمریکا در خاورمیانه و اهداف بلندپروازانه اسرائیل برای تبدیل شدن به یک هژمونی منطقه‌ای مبتنی بر هسته‌ای، نزدیکی این دو قطب منطقه‌ای تأثیرگذار به یکدیگر می‌تواند شکل‌گیری اتحادیه عرب و یهودی را مختل و عقیم کند. زنده ماندن و به ویژه جلوگیری از تبدیل شدن منطقه خلیج به پایگاهی ویژه به نفع اسرائیل. چرا که در آینده نزدیک، حل و فصل بسیاری از مسائل مربوط به هر دو کشور از جمله موضوع هسته ای ایران و یمن، بی شک شاهد روند دیگری خواهد بود که می تواند تلاش امارات و حتی اردن برای مشارکت در ایران جدید و عربستان سعودی باشد. و نزدیکی به این مذاکرات و «اثربخشی» و «تأثیر» آن بر و از این منظر «تحلیل» شد.

* پژوهشگر روابط بین الملل

دیدگاهتان را بنویسید