روایت عاشقانه همسر تاج زاده از یک قرار زندان!

محتشمی پور نوشت:

گزارش جلسه روز پنجشنبه 7 مهرماه

دیروز که پیام آمد فردا عصر جلسه دارید، جواب دادم دیر نمی شود، ساعت قبل از ظهر را به من گفتند. در مجموع چند جلسه ای که در این صد و دو روز داشتیم، چه همان روز و چه روز قبل، به صورت نامنظم اطلاع رسانی شد. ما از عشق دیدن دوستان دچار ملاقات فیزیکی شدیم. خوبی این جلسات این است که فقط خصوصی است وگرنه بی انضباطی واقعا غیرقابل تحمل است و بهتر است به سایر اعضای خانواده اجازه ندهید.

پس از ملاقات در این اتاق بازرسی که معمولاً لاشه سوسک‌ها در آنجا نمایش داده می‌شود، از افسر محترم پرسیدم دنبال چه می‌گردید؟ چه چیزی ناگهان مرا در اتاق مجهز به دوربین جلوی چشمان شما گیر کرد؟

گفتم خواهر، این اتلاف وقت نیست که نگاه کنی و تماشا کنی که یک منتقد دلسوز و همسرش نیم ساعت در مقابل چشمان بیدار تو صحبت می کنند؟ آنگاه هزاران بلای سرنوشت ساز بر این املاک و مملکت دامن می زند.

میگه حتما دلیلی داره! کاش دلیلش را می فهمیدیم. امیدواریم بگویند واقعاً دنبال چه هستند؟!

دخترم به من دستور داد که از طرف او پدرش را ببوسم. شاید به خاطر آغوش های طولانی و بوسه های شدید بود که این ملاقات خاص مشکوک شده بود، نمی دانم!

متأسفانه دارم به دیدن همسرت با آن لباس و ریش سفید عادت کرده ام. می گوید نمی توانم خودم را ببینم، اینجا آینه نیست، حوله هایی را که گفتی آورده ای به من ندادند. می پرسم قاشق، چنگال و چاقوی پلاستیکی را که آوردم به من دادند؟ او می گوید نه. یعنی یار دربند صد و دو روز غذای منجمد را با قاشق یکبار مصرف می خورد. نگو کار تا کجا پیش رفته و همسر تاج زاده چه آرزوهایی دارد.

دیدگاهتان را بنویسید