زورگیری دختر توسط مردان با فیلم مستهجن

زورگیری دختر توسط مردان با فیلم مستهجن

فریبا 21 ساله که از کودکی سر سفره پدر بزرگ شده است، می گوید: من و دوستم قصد داشتیم از مردان سیاه نمایی کنیم و سپس در موقعیت مناسب با چاقو از آنها سیاه نمایی کردم….

رسیدگی به این پرونده از آنجا آغاز شد که فریبا با چاقوی عجیب و غریب به کمرش به باند جنایت در استان البرز رفت و خیلی صریح گفت من مردی را کشته‌ام.

رئیس باند جنایت که از شنیدن چنین جمله ای شوکه شده بود به فریبا نگاه کرد و یکی از افسران جنایت خود را صدا زد.

دختر جوان که جثه نسبتاً درشتی داشت روبروی افسر پرونده روی صندلی که مجبور شد روی آن بنشیند نشست و گفت وقت حرف زدن ندارم، جسد مردی داخل من است، خانه ای. که از بوییدن میترسم…

این جمله تمام نشد که تیم ویژه ای از کارآگاهان جنایی به خانه این دختر جوان رفتند.

با ورود پلیس به داخل خانه با جسد یک اراذل که در اتاق نشیمن افتاده بود روبه رو شدند که به زودی بازپرس واحد قتل به خانه رفت و در اولین قدم جسد مرد 48 ساله به داخل خانه فرستاده شد. پزشک قانونی به دستور پزشک قانونی برای شناسایی علت مرگ وی. با اعتراف و افشای این دختر جوان، هر سه همدست وی دستگیر شدند. فریبا که به همراه همدستانش به ارتکاب جنایت معروف بود در شعبه اول دادگاه کیفری استان البرز پشت میز دادگاه ایستاد.این دختر که بیش از 10 اتهام در پرونده خود دارد در برابر قضات جنایتکار ایستاد. دادگاه و تراژدی دردناک زندگی خود را برای قضات توضیح داد.

در ابتدای جلسه قاضی دهگان نماینده دادستان به متن کیفرخواست متهم اولیه اشاره کرد.

– فریبا – گفت: بر اساس کیفرخواست صادره از سوی فریبا بیش از 10 اتهام از جمله مشارکت در قتل، مشارکت در سه زورگیری، تشکیل خانه فساد، ساخت فیلم مستهجن از یکی از مالباختگان، بازداشت و حمل و نقل متهم است. مواد مخدر غیرقانونی، ضرب و جرح و ضرب و جرح… با من روبروست و از دادگاه خواستار مجازات شرافتمندانه و قانونی هستم. سپس مادر و دختران مقتول در جایگاه قرار گرفتند و با طرح شکایتی خواستار قصاص عاملان قتل شدند.

دختر مقتول گفت: این افراد با توطئه قبلی خودروی مدل بالا پدرم را به مخفیگاه خود برده و وی را به شدت مجروح و کشته شدند. سپس یکی دیگر از شاکیان پرونده گفت: من راننده کامیون هستم، روزی با ماشین جدیدی که خریده بودم از کنار قلعه حسن خان رد می شدم که زن جوانی جلوی ماشینم دست تکان داد و گفت شوهرم مرا کتک می زند. لطفا کمک کنید و مرا به خانه پدرم ببرید من هم ایستادم، سوار شد و کمی جلوی پراید سیاه ایستاد. استارت زدم و ماشین پراید هم روشن شد، زن جوان گفت راننده ماشین شوهرش است ناگهان پراید به سپر ماشینم برخورد کرد، بعد راننده پیاده شد و با لگد به در ماشینم زد که ناگهان همین خانم به سمت من آمد و با چاقویی که در دستش بود انگشتانم را زخمی کرد.

و ادامه داد: در حالی که برای دفاع از خود بیرون رفته بودم، زن جوان خودرو را دزدید و متواری شد. راننده پراید مشکی نیز خیلی زود از محل متواری شد. سه روز بعد خودروی من در حالی که به شدت آسیب دیده بود و اموال داخل آن به سرقت رفته بود در نظرآباد پیدا شد. به دلیل سرقت مدارکی که در ماشین داشتم جراحات زیادی متحمل شدم و الان از آنها شکایت می کنم.

شاکی دیگر پرونده که دانشجو بود صحبت کرد و ماجرا را توضیح داد: به تهران رفته بودم و وقتی برگشتم زن جوانی به همراه دوست پسرش به عنوان مسافر سوار ماشین من شدند. این دو زن از من خواستند برای بردن یکی از دوستانشان به شهرستان بهارستان بروم. وقتی به آنجا رسیدیم مرد جوانی سوار شد. وقتی فهمیدم هدفشان انتهای شهر کرج است، کمی مشکوک شدم، برگشتم و به سمتی که می خواستند نرفتم. در آن زمان فریبا چاقویی مانند چاقو زیر گردنم گذاشت و مرا تهدید کرد. سریع ترمز دستی را کشیدم و از ماشین بیرون پریدم چون نقشه آنها را فهمیدم. اما ماشین را دزدیدند و سه روز بعد آن را با همه چیز دزدی پیدا کردند و حدود 11 میلیون به من خسارت وارد کردند. پس از این اظهارات باورنکردنی، فریبا به دستور رئیس دادگاه پشت میز دادگاه قرار گرفت تا به سوالات هیئت منصفه پاسخ دهد.

از او پرسیدند چند سال دارد و او پاسخ داد که متولد 1355 هستم، من هنوز بیست و شش ساله نشده ام.

رئیس دادگاه در مورد قتل مجری از او توضیح خواست.

فریبا گفت: حدود دو سال پیش برای گرفتن گواهینامه به حسن آباد کرج رفته بودم و در بین راه سوار ماشین شدم و راننده در را باز کرد. شماره ام را گرفت و بعد مرا به آموزشگاه رانندگی برد. بعد از چند بار صحبت متوجه شدم که او آرزوی شیطانی دارد. بنابراین از او جدا شدم، اما شش ماه بعد دوباره با من تماس گرفت. وقتی با او صحبت کردم سه دوستم مهران، ایرج، فریدون و برادر کوچکترم هم آنجا بودند و اغلب با هم مواد مصرف می کردیم. مهران گفت با کی حرف میزنی؟ گفتم کسل کننده است. مهران عصبانی شد و به من گفت برای تسویه حساب بیاورمش سر قرار.

من هم یک روز او را به خانه آوردم و دوستانم او را کتک زدند و ناگهان متوجه شدیم که او مرده است. بعد از یک ساعت فرار، ترجیح دادم خودم را به پلیس معرفی کنم.

چرا خودت را به پلیس معرفی کردی؟

جسد آن مرد در خانه من بود. بالاخره لو رفتم

شما هم خانه فساد درست کردید؟

بله موافقم اما این داستان مربوط به چند وقت پیش است که دوستم پیشنهاد داد و من پذیرفتم. در ازای آن به من پول داد.

چرا گاز اشک آور و قمه حمل می کردی؟

برای محافظت از خودم…

با در نظر گرفتن اظهارات متهمان، دادگاه این پرونده ساعت ها به طول انجامید و هیئت منصفه پس از بررسی هر پرونده ای که در پیش داشت، تصمیم گرفتند به اتهام قتل فریبا از نزدیک نگاه کنند. پس از مدتی با توجه به مدارک و دفاعیات وکلای این چهار متهم، سرانجام فریبا از اتهام قتل عمد تبرئه شد و پرونده سه متهم دیگر به دلیل مشارکت در قتل مجدد مورد بررسی قرار گرفت. در نهایت مشخص نشد عامل جنایت دقیقا چه کسی بوده است که هر سه نفر بنا به درخواست اولیای دم به دیه و حبس محکوم شدند اما برای سایر اتهامات حکم حبس سنگینی برای فریبا و سه متهم پیش بینی شده است. .

با دختر کادارکش صحبت کن

* چقدر درس خواندی؟

خیلی کم و در مرز خواندن و نوشتن!

*شنیده ام برای توبه در زندان شروع به کار کردید، توضیح می دهید؟

از آنجایی که به زندان رفتم و تحت تأثیر برنامه های فرهنگی زندان بودم، تصمیم گرفتم توبه کنم تا دیگر کار بدی نکنم.

*چه کار می کنی؟

من در حال یادگیری و لذت بردن از کارم هستم، می خواهم آنقدر یاد بگیرم که انسان باشم و مانند انسان زندگی کنم…

از دوران کودکی خود بگویید، پدر و مادرتان کجا هستند؟

دوران کودکی خوبی نداشتم و یادم نمی آید کودک بودم، چیزهایی که در ذهنم است فقط پای تختشان با تریاک به یاد دارم.

* چه اتفاقی افتاد که در مسیر اشتباه قرار گرفتی؟

فکر می کنید چه باری می شود که یک نفر معتاد به مواد مخدر و مردم از دور و بر همه در این جاده باشند، هر گاه مرتکب هر نوع دزدی شده ام عذاب وجدان داشته ام و حالم بد شده است. از وقتی به زندان آمدم با این دردهای زیاد افسرده بودم، حالم عوض شد و شادی را در روحم احساس کردم.

برنامه های شما برای آینده چیست؟

می خواهم درس بخوانم تا وقتی از زندان بیرون آمدم خدمتگزار دیگران باشم و به خدای خود خدمت کنم.

دیدگاهتان را بنویسید