چرا محمدعلی عبا و عمامه اش را درآورد!

چرا محمدعلی عبا و عمامه اش را درآورد!

روز جدید : معتقدم همان نظافتچی هایی که عبا را از روی دوش پدر روح الله درآوردند و سوت زدند و کف زدند که عمامه اش را به زمین انداخته بود، پای این پیرزنی نشستند که برای برنده شدن یک سکه حرفی بر ضد صداقت زد.

من برای قمار خرابکارانه با بی صداقتی یک زن مسن کار نمی کنم. ناگفته نماند طعنه و تمسخر اپورتونیست ها. من می خواهم حداقل بابت این چند روز اتهامات علیه جمهوری اسلامی عذرخواهی کنم.

خود خانم گوهر عشقی بحثی نیست. من معتقدم همان نظافتچی هایی که خرقه را از روی دوش پدر روح الله برداشتند و هو کردند و کف زدند که عمامه اش را به زمین انداخته بود، پای این پیرزنی نشستند که حرف بی شرمی زد تا سکه کارشان شود.

اما این مشکل ما و شماست. این یک موضوع سواد رسانه ای است. ما به چه چیزی اعتقاد داریم؟ چرا باید با هیجان قضاوت کنیم؟ چرا به شمارنده ها اجازه می دهیم خطای احساسی ما را گزارش کنند؟ زخم روی صورت پیرزن جای انگشت برف پاک کن بود. اما ما باور کردیم چون هیجان زده بودیم. زیرا قضاوت های اجتماعی ما بر اساس تایید اجتماعی دیگران است نه برهان های عقلانی.

یک کلمه توسط رسانه های شیطان تکرار می شود و ما هم تکرار می کنیم تا از روند روز عقب نمانیم. داستان پیچیده نبود. راست یا دروغ را نمی دانستیم، اما به سناریوهای راهزنان رسانه ای مشکوک نبودیم؟ آیا ما با تاریخچه این گنجینه های حیله گر آشنا نبودیم؟ مگر با قاتلی مثل نوید افکاری به عنوان قهرمان مبارزه نکردند؟ از قاتل غزاله بچه بی گناه درست نکردند؟ آیا درباره صاحب آمدنیوز که علناً قتل را تبلیغ می کرد و منجر به شهادت محمد حسین حدادیان شد، افسانه درست نکردند؟

از همسرش نجفی قربانی نبرد با پرستو نگفتند؟ آیا این جلادان که در مراسم نیروهای مسلح مهاباد 11 زن و کودک را کشتند، قهرمان قیام نشدند؟ سعید ملک پور، طراح سایت های مستهجن و منتشر کننده فیلم و عکس تجاوز به دختران ایرانی، فعال حقوق بشر معرفی نشده است؟ آیا در مورد محمد طلاس درویش داعشی که دیوانه وار با اتوبوس به مردم حمله کرد، عرفانی قدیمی نکردند؟ مگر در اغتشاش 88 روی قبر خالی موسوی ننشستند و موهایشان را کوتاه نکردند؟ لیست دوباره؟

سابقه این حرکت در اعدام اراذل و اوباش و نمایش اراذل و اوباش مشخص نبود، آیا؟ مشکل این است که ما در رسانه هوشیار نیستیم. ما در رسانه ها کاملاً غیرارادی رفتار می کنیم. با کمترین شوک احساسی از سوی رسانه ها، اشتباهات شناختی مرتکب می شویم. ما معتقدیم دیر یا زود برای اینکه از بازار حیله گر لایک و دشمنی عقب نمانیم دست به قلم می شویم. ما بر اساس احساسات و واکنش های احساسی قضاوت می کنیم و سپس سعی می کنیم این قضاوت را با دلیل برای دیگران توضیح دهیم. اما داستان باید برعکس باشد. یک جایی اگر نمی دانیم به منبع پیام توجه می کنیم. هر جا ردی از فرعون های رسانه ای هست مشکوک باشیم و منتظر آشکار شدن حقیقت باشیم. این شبهه یک اصل راهبردی است.

دیدگاهتان را بنویسید