«کلید» جیب کیست؟

«کلید» جیب کیست؟

آنچه اکنون دولت رئیس جمهور نیاز دارد، خروج از دیدگاه تک قطبی و ایجاد تعادل در ریشه کنی و حل بحران است. برای رسیدن به چنین چیزی باید رویکردی واقع بینانه و مبتنی بر قواعد علمی اتخاذ کنیم. البته در این زمینه، عقل های ساده به طور قطع نمی توانند قواعد پیچیده تعادل را در توجه به محیط بین المللی و داخلی درک و اعمال کنند. بنابراین، متخصصان برجسته در این زمینه بیش از نان شب اجباری است.

با موج جدید افزایش نرخ دلار در بازار آزاد و در نتیجه افزایش قیمت ها در حوزه های مختلف، بحث قدیمی درباره ماهیت بحران دوباره مطرح شده است. بحث بر سر این که راه حل بحران کشور را باید در «درون» جستجو کرد یا «بیرون». حال همین سوال را می توان به عنوان سوالی جدید درباره نوع رویارویی دولت ریاست جمهوری با بحران های جاری کشور مطرح کرد.

بر اساس گزارش فرارو، در این زمینه برای چندین دهه دو دیدگاه، دو رویکرد، دو استراتژی و یا حتی در سطح اغراق آمیزتر، دو گفتمان وجود داشته است. اگرچه مرز مشخص و مشخصی بین این دو رویکرد وجود ندارد، اما به طور کلی همواره بحث و جدل بزرگی پیرامون این سوال وجود داشته است که راه حل اداره صحیح کشور و حل بحران های موجود چیست؟ در پاسخ به این مناقشه، با اندکی تسامح در قرائت رویکرد، همواره یک دیدگاه حل مشکلات کشور را در تعامل با خارج (سیاست خارجی) و دیدگاه دیگر را در مواجهه با بحران های داخلی در اولویت قرار می دهد. پتانسیل و اصلاح مدیریت داخلی (سیاست داخلی) تاکید.

در شرایط کنونی که دولت سیزدهم به تدریج با واقعیت بحران‌زده اقتصاد و سیاست کشور مواجه شد، اکنون این تناقض اهمیتی دوچندان یافته و رویکرد دولت رئیس‌جمهور به هر یک از این رویکردها نیز به شدت تبدیل شده است. مهم . در واقع اکنون این سوال مطرح می شود که رویکرد دولت سیزدهم تاکنون چگونه بوده و در آینده چه رویکردی داشته باشیم.

دوگانگی نامتعادل در ریشه‌یابی و حل بحران

قبل از ارائه طرح گذار برای کشور از بحران کنونی، لازم به نظر می رسد تا حدودی دلایل و مفروضات دو رویکرد مدیریتی موجود توضیح داده شود. قبل از هر چیز توجه به این نکته ضروری است که تضاد قابل طرح بین دو رویکرد مورد بحث ممکن است در اکثریت قریب به اتفاق کشورهای جهان مطرح نباشد. زیرا در آنها تعادل بین سیاست داخلی و خارجی برای اداره دولت چندان مورد بحث قرار نمی گیرد. اما لازم به ذکر است که این پیشنهاد به شکلی کاملا متفاوت در ایران طراحی، مطالعه و اجرا شد.

شناسایی ریشه و مدیریت بحران از بیرون: در سال‌های جاری، یکی از رویکردهای فعال، پرداختن به ریشه و حل بحران با نگاه به بیرون یا تمرکز بر سیاست خارجی است. این نگاه بر خلاف تصور اولیه نه تنها معطوف به جناحی است که با عناوینی چون اصلاح طلب، لیبرال، اعتدال گرا و … شناخته می شود، بلکه تعدادی از اصولگرایان و جریان های ضدغربی نیز در این چارچوب قرار می گیرند. هر دو گروه معتقدند که ریشه بسیاری از مشکلات گذشته، حال و آینده کشور را باید در خارج از کشور جستجو کرد. جناح ضد غرب تحریم های غرب را در مسیر دشمنی با انقلاب ارزیابی می کند و جناح مقابل تحریم ها را ناشی از عدم مدیریت صحیح تهران در روابط با جامعه جهانی به ویژه غرب در سیاست خارجی می داند.

اما این دو طیف باز هم معتقدند که بیشتر مشکلات کنونی از طریق سیاست خارجی قابل حل است. جناح اعتدال گرا و لیبرال معتقد است برای حل مشکلات کنونی کشور به ویژه در سطح اقتصادی، رویکرد تنش زدایی با غرب، گسترش روابط با جامعه جهانی و تصویب قواعد حقوقی در حوزه مالی. روابط باید گرفته شود. از سوی دیگر طیف غرب ستیز بر این باور است که با دور شدن از غرب و پیوستن به اتحاد با قدرت های شرقی و کشورهای همسایه، تحریم ها و فشارهای غرب بی اثر بوده و مشکلات کنونی کشور حل خواهد شد. در واقع دیدگاه آنها همان رویکرد است که به دکترین «نگاه به شرق» نیز معروف است.

نتیجه فکری هر دو جریان این است که بدون معطوف شدن به حوزه سیاست خارجی و پتانسیل هایی که از طریق ارتباط با شرق یا غرب می توان به آن دست یافت، مشکلات حل نمی شود. بنابراین اولویت در حوزه سیاست گذاری برای اداره مؤثر کشور باید بر محوریت روابط با خارج از مرزهای ایران باشد.

ریشه‌یابی و تسلط بر بحران در دایره «داخلی»: برخلاف رویکرد اول، در سال‌های اخیر رویکرد دومی در عرصه سیاسی کشور وجود داشته که هم علت و هم راه‌حل را در حوزه سیاست کشور می‌بیند. سیاست داخلی طرفداران این رویکرد هم جناح اصولگرا و ضدغرب و هم جریان های به اصطلاح معتدل را شامل می شود. بحث رویکرد فعلی این است که ریشه مشکلات کشور را باید در حاکمیت و سیاست داخلی جستجو کرد. در واقع حکومت داری بد، سیاست غلط، وجود درآمد رانتی و فساد در برخی بخش ها و غیره. ریشه های اصلی بحران ها هستند و حتی تحریم های خارجی نیز تاثیر چندانی بر مشکلات کشور ندارد.

این رویکرد راه حل برون رفت از بحران و مشکلات کشور را در مدیریت صحیح و اصلاح سیاست ها در داخل کشور می داند. در این میان برخی از کارشناسان در کنار غرب ستیزان معتقدند که راه حل را باید در داخل جست وجو کرد، اما نگاه آنها به مشکل تا حد زیادی متفاوت است. غرب ستیزها فشار خارجی، تحریم و تنش زدایی را مسائلی بی اهمیت می دانند و معتقدند با تکیه بر توان داخلی می توان بر مشکلات فائق آمد. از سوی دیگر، گروهی از کارشناسان و اعتدال‌گرایان معتقدند که با وجود تحریم‌ها، نظام حاکمیتی و قوانین کشور باید در حوزه‌های مختلف تغییر کند. از منظر آنها، حتی با گشایش سیاست خارجی و تنش زدایی، بدون حکمرانی مناسب داخلی، تغییر محسوسی رخ نخواهد داد.

دولت ریاست جمهوری و ادغام توازن در سیاست گذاری

با توجه به مولفه ها و استدلال های مطرح شده از سوی هر دو رویکرد، اکنون سوال اصلی این است که دولت سیزدهم ریشه بحران و راه حل را در کدام یک از رویکردها می بیند؟ در ارزیابی رویکرد رئیسی می توان از ملغمه های عجیب و غریبی صحبت کرد که از یک سو ریشه مشکلات را از درون به هم متصل می کنند و از سوی دیگر راه حل را در درون می بینند.

از دیدگاه دولتمردان رایشی، ریشه همه مشکلات کنونی در سیاست های دولت حسن روحانی نهفته است. در نزدیک به 16 ماه پس از روی کار آمدن پاستور، همواره تاکید کرده اند که سیاست خارجی دولت های یازدهم و دوازدهم در حساب کردن بر تنش زدایی با غرب اشتباه محض بوده است. حتی بدنه مسلط حکومت را جنبش ضد گراتی یا به اصطلاح «دغدغه» تشکیل می داد. کسانی که توافق هسته ای 2014 را عامل اسارت، بدبختی، انحطاط و حتی ریشه مشکلات کنونی می دانستند. از منظر دولت سیزدهم نیازی به تنش زدایی با غرب برای بهبود و مدیریت اوضاع کشور نیست.

اما در سطح راه حل، دولت مستقر تاکید دارد که مشکلات کشور با تکیه بر توان داخلی و بهره گیری از ظرفیت جوانان انقلابی قابل حل است.

اکنون نزدیک به یک سال و نیم از عمر دولت می گذرد و اتفاقی که در عمل رخ داده عمل نکردن به بسیاری از وعده ها و وارد شدن به شرایط بحرانی عمیق تر است. اکنون بیش از هر زمان دیگری تفاوت شعار و عمل آشکار است و البته شکست رویکرد داخلی نیز مشهود است. اکنون بیش از هر زمان دیگری به نظر می رسد که باید در سیاست گذاری برای اداره کشور تعادل ایجاد کنیم. نگاه تک بعدی و یک سویه به درک و حل مشکلات ناشی از تجربیات گذشته نشان داده است که نه تنها مشکلات و بحران های کشور را حل نمی کند، بلکه بر دامنه مشکلات نیز می افزاید.

اصولاً برای درک مشکلات و یافتن راه حل نیازمند نگاهی چند سطحی، پیچیده و چند متغیره هستیم که تنها در قالب رویکرد ایجاد تعادل در توجه به سیاست داخلی و خارجی ارائه می شود. وقتی یک نهاد تصمیم‌گیر تحریم‌های خارجی را لغو می‌کند، قطعنامه‌های ضدایرانی را رد می‌کند، عضویت در نهادهای مالی بین‌المللی را رد می‌کند و استراتژی سیاست خارجی خود را بر اساس تئوری «زمستان سرد اروپا» برنامه‌ریزی می‌کند، بدیهی است که نمی‌تواند سیال بودن آن را درک کند. نظام و آنها در جامعه بین المللی سیاست دارند.

زمانی که در حوزه سیاست داخلی نیز در نظر گرفته شود که می توان با چند ده میلیارد دلار ارز، نرخ رشد دلار را کنترل کرد; سالانه یک میلیون خانه می‌توان ساخت و بازار سهام در عرض یک ماه زیر و رو می‌شود. آنچه اکنون دولت رئیس جمهور نیاز دارد، خروج از دیدگاه تک قطبی و ایجاد تعادل در ریشه کنی و حل بحران است. برای رسیدن به چنین چیزی باید رویکردی واقع بینانه و مبتنی بر قواعد علمی اتخاذ کنیم. البته در این زمینه، عقل های ساده به طور قطع نمی توانند قواعد پیچیده تعادل را در توجه به محیط بین المللی و داخلی درک و اعمال کنند. بنابراین، متخصصان برجسته در این زمینه بیش از نان شب اجباری است.

دیدگاهتان را بنویسید