کنسولگری چین در بندرعباس؛ آیا خلیج فارس چینی می شود؟

کنسولگری چین در بندرعباس؛  آیا خلیج فارس چینی می شود؟

روز جدید تصمیم چین برای ایجاد کنسولگری در بندرعباس را باید به منزله افزایش وابستگی این کشور به نفت خلیج فارس و اهمیت این دریا برای پکن دانست.

– دولت ایران اخیرا با ایجاد کنسولگری چین در بندرعباس موافقت کرد. تصمیم چین برای افتتاح کنسولگری در بندرعباس بیشتر ناشی از برنامه چین برای افزایش حضور خود در خلیج فارس است تا داخل ایران.

بندرعباس بزرگترین و مهم ترین بندر شمال خلیج فارس است. چین دارای چهار سفارت و یک کنسولگری در جنوب خلیج فارس و دریای عمان است، اما هیچ نمایندگی در شمال ندارد.

خلیج فارس برای چینی ها اهمیت فزاینده ای پیدا می کند و در مقابل پکن تلاش می کند حضور خود را در این منطقه افزایش دهد.

اقتصاد جهانی طی 20 سال گذشته و 20 سال آینده شاهد تغییرات اساسی بوده و خواهد بود. تغییر بزرگی که در دو دهه اخیر رخ داده است، تغییر در ایالات متحده از یک خریدار و واردکننده عمده نفت به یک تولیدکننده و صادرکننده عمده نفت خام جهانی بوده است.

تا پیش از این، ایالات متحده بزرگترین واردکننده نفت خام در جهان بود، اما با خودکفایی خود در تولید نفت، اکنون ایالات متحده در کنار روسیه و عربستان سعودی یکی از سه تولیدکننده بزرگ نفت خام در جهان است.

با خروج آمریکا از اردوگاه واردکنندگان نفت خام، چین به بزرگترین واردکننده نفت خام در جهان تبدیل شد. از این تغییر می توان به عنوان تحولی بزرگ در حوزه نفت و انرژی و اقتصاد جهانی یاد کرد که قطعا پیامدهای آن به حوزه سیاسی نیز سرایت خواهد کرد.

خودکفایی نفت در ایالات متحده نتیجه پیشرفت های علمی در کاهش هزینه استخراج نفت سنگ / فله / ماسه است که به این معنی است که در شرایط عادی استخراج این روغن غیر معمول اقتصادی می شود.

خلیج فارس 30 درصد نفت جهان را تامین می کند. اگر قبلاً آمریکا به نفت خلیج فارس و کشورهای ساحلی آن نیاز داشت، اکنون با یکدیگر رقابت می کنند و برای فروش نفت خود و یافتن مشتری رقابت می کنند.

همچنین ذکر این نکته ضروری است که تحریم صادرات نفت ایران به نفع مستقیم صادرات نفت آمریکاست، زیرا این کشور موفق شده است بخشی از صادرات نفت ایران را با نفت خود جایگزین کند. تحریم صادرات نفت ایران به نفع مستقیم تولید و صادرات نفت آمریکاست.

در نتیجه خلیج فارس دیگر مانند گذشته برای آمریکا اهمیت ندارد. این مهم همراه با تغییرات در اولویت های سیاست خارجی ایالات متحده است.

ایالات متحده به دنبال تمرکز بر چین در جهت گیری سیاست خارجی خود است، در حالی که موضوع خاورمیانه و خلیج فارس در حال تغییر به سمت اولویت های پایین است.

خروج آمریکا از افغانستان، امضای پیمان ابراهیم برای عادی سازی روابط بین اسرائیل و کشورهای عربی از جمله دو کشور جنوب خلیج فارس (امارات و بحرین)، توافقنامه برجام، توافقنامه کواکس و استرالیا به تمرکز بر تهدید چین))، از جمله این علائم.

واکنش آمریکا به بحران سوریه، جنگ در یمن و تنش بین ایران و عربستان سعودی نمونه های دیگری است.

ریاست ترامپ بر دولت آمریکا نشانه های زیادی از کاهش تمرکز آمریکا بر خلیج فارس را نشان داده است. یادآوری سخنان ترامپ در جریان حمله به چندین نفتکش در خلیج فارس و عمان و تشدید تنش ها بین ایران و آمریکا از یک سو و تنش بین تهران و ریاض از سوی دیگر ضروری است.

ترامپ در سال 2019 پس از افزایش تنش ها با ایران در توئیتی نوشت: «چین 91 درصد نفت خود را از تنگه هرمز و ژاپن 62 درصد، مانند بسیاری از کشورهای دیگر، دریافت می کند. پس چرا ما (سالها). ما از خطوط کشتیرانی کشورهای دیگر بدون هیچ جایزه ای دفاع می کنیم. همه این کشورها باید از کشتی های خود محافظت کنند. ما حتی مجبور نیستیم آنجا باشیم، زیرا ایالات متحده (تا کنون) به بزرگترین تولید کننده انرژی در جهان تبدیل شده است.”

در سال 2020، ترامپ گفت که ایالات متحده بزرگترین تولیدکننده نفت جهان است و به نفت خلیج فارس نیازی ندارد.

رفتار سیاسی آمریکا در قبال خلیج فارس ارتباط مستقیمی با کاهش وابستگی آن به منطقه دارد، اگرچه ثبات و امنیت خلیج فارس به دلایل سیاسی و امنیتی و انرژی جهانی/اقتصاد جهانی همچنان برای ایالات متحده ارزشمند است.

تغییر بزرگ دیگری که احتمالاً در 20 سال آینده اتفاق می افتد این است: چین به جای ایالات متحده به بزرگترین اقتصاد جهان تبدیل خواهد شد.

این روند به این معنی است که مصرف نفت چین افزایش خواهد یافت و به رتبه یک در جهان خواهد رسید. چین در حال حاضر بزرگترین واردکننده نفت جهان است.

این تغییرات نه تنها نفت و انرژی، بلکه همه چیز را تغییر خواهد داد. در نتیجه این توسعه، نیاز و وابستگی چین به واردات نفت به ویژه نفت خلیج فارس رو به افزایش است.

با توجه به توسعه فوق می توان گفت که در 20 سال آینده اهمیت خلیج فارس برای آمریکا کاهش می یابد و در عین حال این منطقه برای چین اهمیت بیشتری پیدا می کند.

کشورهای جنوب خلیج فارس با درک پیشرفت چین در رتبه بندی اقتصاد جهان، سال هاست این روند را دنبال می کنند. از جمله ساخت و خرید پالایشگاه های نفت در چین و مالکیت شبکه های توزیع سوخت این کشور است.

هدف از این اقدامات تضمین صادرات نفت به دومین اقتصاد بزرگ جهان و بزرگترین اقتصاد جهان در آینده است.

علاوه بر این، اگرچه کشورهای جنوب خلیج فارس در اردوگاه غرب قرار دارند، اما به راحتی می توانند شرکای نزدیکی با چین باشند.

همچنین می توان پیش بینی کرد که چین در آینده نزدیک به دنبال حضور نظامی دائم یا دائمی (با ایجاد پایگاه نظامی) در خلیج فارس و دریای عمان باشد. ما به سختی شاهد یک پایگاه نظامی چینی در کشورهای جنوب خلیج فارس خواهیم بود.

در همین راستا رسانه های غربی از تلاش چین برای ایجاد تاسیسات دریایی در امارات خبر دادند که دولت آمریکا با آن مخالفت کرد.

می‌توان پیش‌بینی کرد که در آینده، اگر چین به بزرگ‌ترین اقتصاد جهان تبدیل شود و بیشترین مصرف نفت را در جهان داشته باشد، روابط این غول شرقی با کشورهای حوزه خلیج فارس گرم‌تر، نزدیک‌تر و به صرفه‌تر خواهد بود.

البته رقابت شمال و جنوب خلیج فارس احتمالا تحت تاثیر حضور چین خواهد بود.
کشورهای جنوب خلیج فارس از نظم، آینده نگری، توانایی اولویت بندی، توانایی عقب نشینی، واقع بینی و انعطاف پذیری بیشتری نسبت به ایران برخوردارند.

در نتیجه، آنها قادر خواهند بود تعادل معناداری بین روابط ایالات متحده و چین ایجاد کنند و با تغییرات جدید سازگار شوند.

علاوه بر این، خلیج فارس یکی از مسیرهایی است که چین در تلاش برای احیای جاده ابریشم است تا محصولات خود را سریعتر در نقاط مختلف جهان به دست مشتریان برساند. از این منظر امنیت خلیج فارس برای چینی ها اهمیت دو چندان دارد.

بعید است که چین در آینده نزدیک مکانیزم حل و فصل اختلافات را در دو سمت شمال و جنوب دریا برای برقراری امنیت در خلیج فارس ارائه و اجرا کند. شاید این امر باعث کاهش یا کنترل تنش ها در این منطقه حیاتی از جهان شود.

دیدگاهتان را بنویسید