2 ژوئن دموکراسی ناقص روز جدید

2 ژوئن، دموکراسی ناتمام

روز جدید : محسن هورامین – ربع قرن از دوم خرداد 1355 می گذرد; رویدادی که سال ها به عنوان یک رویداد مهم سیاسی جشن گرفته می شد و توسط هوادارانش تقدیس می شد و مخالفان آن را طرد و تکفیر می کردند. اما اکنون پس از گذشت سال ها، این رویداد به سمت یک رویداد تاریخی برای تحقیقات و پژوهش های دانشگاهی و در بهترین حالت، نوستالژیک برای کسانی است که قبل و بعد از آن این رویداد سیاسی را تجربه کرده اند.

نوستالژی دوم خرداد عمدتا متوجه نسل دهه شصتی بود که در دل فشارها و سختی های جنگ متولد شد و سپس در اخبار رسمی تعریفی مبهم از سازندگی شنید. دوم خرداد 1355 نقطه آغازی برای ورود این نسل به عرصه های متنوع و جدید سیاسی و اجتماعی کشور است. در دهه 60، دوم خرداد 1355 با شور و شوق مبهمی حول کاندیدای وقت، محمد خاتمی شکل گرفت. فضای متفاوت و هیجان انگیز پیش از انتخابات در ماه های پایانی سال 75 و بهار 76 رقم خورد، سفرها و صحبت های خاتمی قبل از انتخابات با گذشته کاملا متفاوت بود که با استقبال مردم مواجه شد. سرانجام رای بلند و موهوم به ایشان، دوم خرداد را به ماندگارترین مناسبت انتخاباتی و سیاسی پس از انقلاب اسلامی تبدیل کرد. ریاست جمهوری خاتمی اولین دیدار نسل دهه 60 با روزنامه های رنگارنگ، جدید و جذاب همراه با فعالیت های دانشجویی و سیاسی بود. واژگان و اصطلاحاتی چون توسعه سیاسی، مشارکت، مدارا، گفتگو و… اگرچه در ابتدا نامفهوم بود، اما به تدریج جای خود را در ادبیات سیاسی و فرهنگی این نسل باز کرد، به طوری که این اتفاقات، دوم خرداد را شهرت بیشتری بخشید.

از همان ابتدا گروهی دلسوز و رادیکال پیرامون این واقعه شکل گرفت که چنین رویدادی را نقطه عطف تاریخی و به قول آلن بدیو رویدادی در گسست از سلف خود می دانند که هرگز پایانی ندارد. این گروه بر این باور بودند که آکورد دوم در تراز انقلاب مشروطه و گاه فراتر از آن است و بر این باور بودند که کردد دوم ادامه مشروطه است که البته با برخی زیاده خواهی ها به انحراف کشیده شد. هم حامیان دوم ژوئن و هم برخی از منتقدان می گویند مقاومت سایر بخش های حکومت در برابر تحولات سیاسی دوم ژوئن در ریشه کن کردن آن نقش داشته است. عملکرد و دستاوردهای سیاسی و فرهنگی جنبش سیاسی دوم خرداد و همچنین برخی بی تدبیری ها و اشتباهات این گروه را نباید در این آزار و اذیت یا آنچه برخی منتقدان آن را «مرگ دوم خرداد» می نامند دست کم گرفت. گروه جریانی و سیاسی که بخشهایی از آن در ایجاد دوم هورداد با مردم نقش داشتند و بخشی دیگر بعدها از دل توسعه دوم هورداد بیرون آمدند. جمعی از مدیران و دستیاران دولتی که در هشت سال حاکمیت و سپس در بحبوحه بحران و بحران نتوانستند عملکرد مطلوبی داشته باشند، با اذعان به عرضه کننده بودن صحنه را خالی کردند. به ویژه سید محمد خاتمی رهبر هورد دوم که زمانی در چهره یک قهرمان و قدیس سیاسی ظاهر شده بود، سال هاست در گوشه ای از انزوا تحت فشار قرار گرفته و کمتر در کالبد یک فعال سیاسی و شجاع ظاهر می شود. . به دنبال این دیدگاه، منتقدان یا گروه‌های جدیدتر معتقدند که دوم خرداد توسط این گروه‌های سیاسی مصادره شد و این رویداد که می‌توانست نقطه عطف تاریخی باشد، به یک مناسبت سیاسی و انتخاباتی تقلیل یافته است، بنابراین این کاهش بیشتر از بین خواهد رفت. و به بیشتر می پردازد جریان سیاسی و انتخاباتی دوم خرداد را امکان پذیرتر کنید.

لازم به ذکر است که عمدتاً گروه های مخالف (به ویژه گروه های به اصطلاح برانداز) نفس دوم هورداد را انحراف دروغین و رویدادی در مسیر اصلاحات و تحولات تاریخی این کشور می دانند که جز از دست دادن فرصت ها دستاوردی نداشته است. هدر دادن زمان. اما نباید از این نکته غافل شد که آکورد دوم با همه مولفه ها و رویدادهایش، رویدادی مهم و بزرگ برای زمان خود بود که تحولات بعدی آن در عمل اجازه ادامه یا تکرار را نداد. اکنون جامعه ایران با گذشت تقریباً سه دهه از هورد دوم، حوادث و وقایع بسیاری را پشت سر گذاشته است و علایق و علاقه‌های سیاسی که برخی از هورد دوم و حلقه‌های اطراف برخی از شخصیت‌های سیاسی در آن زمان و سال‌های بعد دیگر ندارند و یا حتی به سختی . آنها یادآوری می کنند که در تقویم مناسبتی به نام دوم ژوئن وجود داشته است. مشکلات و دغدغه های جدیدتر و البته فشارهای اقتصادی و معیشتی، خواسته های جامعه و نسل های جدید دهه 70 و 80 را تغییر داده است. حوزه فعالیت و کنش سیاسی نیز بسیار تغییر کرده است و سازماندهی قدرت و فعالیت سیاسی از حرکت های مبتنی بر افراد، قهرمانان و حتی احزاب سیاسی به شبکه ای شدن بیشتر تبدیل شده است. اما با توجه به برخی آثار روز دوم خرداد در بخش‌های مختلف جامعه و تاریخ کشور، هرگونه رویداد و حرکت سیاسی، مدنی و اجتماعی در آینده مربوط به دوم خرداد 1355 و حضور مردم در آن نخواهد بود. پس از آن این رویداد و رویدادهای دیگر بهتر است.سیاسی و دموکراتیزه شدن ایران در صد سال اخیر را می‌توان در آن چیزی که ژاک دریدا «دموکراسی ناقص» می‌خواند، دید و قدردانی کرد.

دیدگاهتان را بنویسید