خودکشی اهالی به یک مسئول هم نمی رسد؟!

خودکشی اهالی به یک مسئول هم نمی رسد؟!

سعیده علیپور

20 دی ماه علی کانی فرد، دندانپزشک تبریزی در پانسیون این طرح در میاندوآب درگذشت. خبر دیگری تنها یک روز بعد منتشر شد. سیامک بروان دستیار سال اول روانپزشکی دار فانی را وداع گفت. ۲۴ دی ماه در آن سوی کشور، خبر درگذشت پگاه طلایی زاده، دستیار سال سوم چشم پزشکی اهواز، تاسف بار بود. اما هر سه مرگ در فواصل زمانی کوتاه یک هفته و در میان قشر محدودی از جامعه اتفاق افتاد. یک چیز مشترک بود: «خودکشی».

اگرچه شدت این اتفاقات ناگوار توجه ها را به خود جلب کرده است، اما خودکشی در جامعه دانشجویان پزشکی که رزیدنت یا دستیار نامیده می شوند چیز جدیدی نیست. آمارهای پراکنده حاکی از آن است که در سال گذشته 13 نفر از این گروه خودکشی کردند و امسال نیز یکی یکی به این تعداد اضافه خواهند شد. (البته باید به این آمار که تعدادشان کم نیست، اقدام به خودکشی ناموفق هم اضافه کرد).

در عین حال، بسیاری خودکشی را گروهی از افراد می دانند که از نخبگان جامعه محسوب می شوند و آینده درخشانی در انتظارشان است، چرا که دستیاران پزشکی مدت هاست از وضعیت اسفبار خود به شدت ناراضی هستند. اما این اعتراضات و گلایه ها و حتی خودکشی های اعتراضی نتوانست مسئولان مربوطه در وزارت بهداشت را به بهبود شرایط سخت کاری، دستمزدهای پایین و استرس روحی و روانی خود وادار کند.

هفته گذشته سه دانشجوی پزشکی در مدت کوتاهی خودکشی کردند. خودکشی ها بار دیگر یادآوری کردند که شرایط کار و تحصیل این بخش از جامعه سخت است و نیاز به بازنگری اساسی دارد.

ساکنان در بیمارستان های ورشکسته گرفتار شده اند

اواسط تابستان امسال، خبر تاسف بار و تکان دهنده خودکشی دانشجوی ترم آخر دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه در حالی که آخرین ماه بارداری خود را سپری می کرد، ضربه مهلکی بر پیکر پزشکان جوان وارد کرد. دکتر مهتاب جمشیدیراد رزیدنت اطفال بود و بسیاری شغل، درآمد پایین، عدم حمایت بیمه ای و احتمالاً بی توجهی مسئولان دانشگاه به شرایط وخیم جسمانی وی را دلیل انتخاب تلخ وی می دانستند. اما مرگ او که لحن بسیاری از همکاران را بلند کرد و منجر به نامه نگاری به رئیس جمهور و وزارت بهداشت و غیره شد، نه کسی را تکان داد، نه قانون را تغییر داد و نه فشار را کاهش داد. بسیاری این بی احتیاطی را با یک چیز مرتبط می دانند. اقتصاد آشفته بیمارستان ها علاوه بر شرایط سخت اقتصادی

این کشور نیست.

در ایران کارورزان و به ویژه رزیدنت ها از دیرباز بخش بزرگی از کادر پزشکی بیمارستان های دولتی و دانشگاهی را تشکیل می دهند. نیروهایی که در حال آموزش مداوم هستند برای آموزش ذخیره و کسب تجربه به بیمارستان ها اعزام می شوند. اما اتفاقی که در عمل می افتد این است که این افراد کارگران بی مزد و اجباری هستند که با درآمد اندک و حداقل استراحت به کارهای سخت می پردازند. آن هم با کمترین ردپای تحصیلی از سوی معلمان!

افزایش تعهدات مالی در بحبوحه مهاجرت پزشکان

در حالی که اکثر ساکنین فکر می کنند در بیمارستان های آموزشی کشور نه تنها گران هستند بلکه قدرت تولیدی و درآمدزایی این بیمارستان ها را نیز دارند و فقط برای هر ماه کار تا دو برابر ساعات کاری مجاز، مبلغ کمی زیر دریافت می کنند. عنوان کمک هزینه؛ وزارت بهداشت با اخذ تعهد مالی با ضامن های کارمند یا ضمانت نامه سنگین ملکی! حتی برخلاف تصمیم دیوان عدالت اداری، این گروه تحت فشار مضاعف هستند.

در همین رابطه محمدعلی شاهمرادی، ساکن سال سوم داخلی و دبیر شورای معاونت اصناف زنجان به توسعه ایران گفت: پس از پذیرش و در شروع دوره اقامت از ما تعهد محضری می خواهند که تعهد محضری را از ما می خواهند. بلکه تعهد به برده داری است. دو ضامن با سابقه کار کشوری زیر 20 سال یا اسناد مالکیت. به این معنی که اگر کارآموزی به هر دلیلی انصراف دهد یا حتی در مسیر کار فوت کند و نتواند دوره خود را طی کند، ضامن باید به وزارت بهداشت غرامت پرداخت کند.

به گفته وی، عدم ارائه این تضمین بود که سیامک بروان، دانشجوی نخبه سال اول روانپزشکی خودکشی کرد.

به گفته این عضو سابق کابینه معاونت پزشکی، «دانشگاه علوم پزشکی بابل حتی از پرداخت هزینه ناچیز اقامت به وی خودداری کرده و به دلیل نداشتن ضامن، او را نپذیرفته است».

اگرچه برای اکثر رشته های دانشگاهی تعهد محضری وجود داشت، اما امسال به دلیل موج مهاجرت در جامعه پزشکی و کناره گیری به دلایلی از جمله فشار بی دلیل و مسئولیت بر دوش دستیاران، میزان تعهدات افزایش چشمگیری پیدا کرد. بنابراین حتی به یک میلیارد تومان هم می رسد.

فشار کاری بالا، درآمد کم

افزایش تعهدات در زمانی اتفاق می افتد که فشار کاری بر دستیاران آموزشی که در واقع دانشجویانی هستند که باید تحصیلات خود را به پایان برسانند، بسیار زیاد است. بسیاری از این افراد از شیفت های کاری طاقت فرسا شکایت دارند و می گویند حتی برای ماه ها خانواده خود را نمی بینند.

علی فرجی آذر یکی از اهالی چشم تهران در این باره به توسعه ایران گفت: معمولا دستیاران از سال اول دوره دستیاری وظایف سنگینی بر عهده دارند و فشار کاری زیادی روی آنهاست. اگرچه فرد مقیم باید در این دوره آموزش ببیند، اما در ایران این گونه است که از رزیدنت به عنوان نیروی کار استفاده می شود و کمبود نیروی کار با این نیروی کار ارزان جبران می شود.

آنها مرخصی ندارند و هیچ قانونی از آنها حمایت نمی کند

وی ادامه می دهد: «ساکنی با حقوق 8 میلیون تومان برای مجردها و 11 میلیون تومان برای افراد متاهل، حتی در برخی شهرهای بزرگ مانند تهران، نمی توانند خانه ای اجاره کنند و هزینه های خود را تامین کنند. این در حالی است که در این مدت مسئولیت هرگونه قصور را بر عهده دارد و با این درآمد ناچیز باید بیمه مسئولیت ببندد زیرا به اندازه قدرت رسمی مسئولیت قصور پزشکی دارد. به گفته وی، ممکن است برعهده گرفتن این فشارها منشأ خودکشی هایی باشد که این روزها در اخبار مطرح شده است.

فشار کاری بالا

لیدا رزیدنت بیهوشی است که از استرس زیاد محیط کار نیز شاکی است. وی با ابراز تاسف از درگذشت دوستان دستیارش که شرایط سخت تحصیلی و کاری آنها را به خودکشی کشانده است، به توسعه ایران گفت: «فشار کاری روی ما به حدی است که عملاً فرصتی برای درس خواندن نداریم. 36 ساعت شیفت مداوم و ما فقط فرصت کوتاهی داریم که به خانه برویم تا عوض کنیم و شاید کمی بخوابیم.» به گفته او، این شیفت برای برخی از دستیاران طولانی‌تر است: «یکی از دوستانم که در بیمارستان زندگی می‌کند خیلی گرفتار شده است. به دلیل حجم کاری بیمارستان و شیفت های فشرده که می گوید سه ماه است در بخش بیمارستان زندگی می کند.

وی ادامه می دهد: در بیشتر ساعات مطالعه، استادی بر سر ما حضور ندارد، شرایط مشابه دانشجویی در حال تحصیل نیست و تنها به عنوان نیروی کار بدون حق و قانونی در خصوص حق مرخصی برخورد می کنیم. و به دلیل بیماری و سالهای خدمت ما را حفظ نمی کند.» به گفته وی، این در حالی است که درآمد آنها به عنوان نیروهایی که این مقدار انرژی و نیرو می گذارند بسیار ناچیز و ناچیز است.

در ایران کارورزان و به ویژه رزیدنت ها از دیرباز بخش بزرگی از کادر پزشکی بیمارستان های دولتی و دانشگاهی را تشکیل می دهند. نیروهایی که در حال آموزش مداوم هستند برای آموزش ذخیره و کسب تجربه به بیمارستان ها اعزام می شوند. اما اتفاقی که در عمل می افتد این است که این افراد کارگران بی مزد و اجباری هستند که با درآمد اندک و حداقل استراحت به کارهای سخت می پردازند. آن هم با کمترین ردپای تحصیلی از سوی معلمان!

این دستیار بیهوشی اولین درخواست خود را کاهش شیفت های سنگین دستیاران عنوان کرد و به یکی دیگر از مشکلات رایج در محیط بیمارستان دانشگاه اشاره کرد. به گفته وی، اجازه هرگونه تصمیم و تغییر در برنامه اقامتی سال پایین توسط مقیم ارشد و رزیدنت ارشد و حتی از سوی حاضرین و سرپرست گروه و گاه بی احترامی و رفتار غیرمحترمانه نسبت به ساکنان، قانون نانوشته را بسیار بر جای گذاشته است. بی انگیزگی و سرخوردگی در این دوره شما را غمگین می کند و حتی میل به خودکشی را در این گروه افزایش می دهد.

همه اینها فشارهایی هستند که به راحتی می توانند فرد را به خودکشی وادار کنند، در حالی که کارشناسان معتقدند ساده ترین و موثرترین اقدام برای جلوگیری از خودکشی ساکنان این است که به آنها به عنوان یک شغل نگاه کنند. این اقدام ساده اکثر مشکلات اقامت را حل می کند زیرا اگر اقامت به کار تبدیل شود. از یک طرف تحت پوشش بیمه بازنشستگی، بیمه درمانی و بیمه مسئولیت قرار می گیرد و حقوق دریافتی با توجه به مدرک دکتری افزایش قابل توجهی پیدا می کند و از طرف دیگر شیفت ها و ساعات کار با منطق و قانون تنظیم می شود. و بیکاری فراوان توان و روحیه این قشر را خسته کرده است.نه این تصمیم نه تنها منجر به افزایش کیفیت خدمات درمانی در بیمارستان ها می شود، بلکه منجر به کاهش موج مهاجرت می شود که جوانان نخبه را فراری می دهد. کشور این روزها