جنگنده ای که می خواست بدون تیر بجنگد

ساعت: 10:19
تاریخ انتشار: 14/08/1400
کد خبر: 1780622

رمان غیبت از مهدی زارع که به تازگی منتشر شده است، داستان منصور، ناوشکنی است که تصمیم می گیرد بدون یک گلوله به جنگ برود.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ رمان غیبت مهدی زارع که به تازگی توسط سوره مهر منتشر شده است، در شهر سمنان می گذرد و داستان جنگ های یک جانباز پس از یافتن پای مفقود و از دست دادن جانش را روایت می کند.

او آخرین عضو یک خانواده سرشناس است و درد عدم حضور در ابعاد مختلف زندگی اش همچنان ادامه دارد.

داستان «غیبت» منصور داستان ناوشکنی است که تصمیم می گیرد بدون یک گلوله به جنگ برود و از مردم و کشورش دفاع کند. سال ها از این ماجرا می گذرد و امروز او با بازمانده اش و عشقی که در اینجا به چند شکل وجود دارد، مانده است.

در یک قسمت از داستان با عشقی مواجه می شویم که فقط دوستش حتی خودش به آن اعتقاد دارد و در قسمت دیگر عشق پنهانی را می بینیم که منصور احساس می کند اما انگار می خواهد از آن چشم پوشی کند. و در اینجا این سؤال از نویسنده این است که آیا همه این حواس را باید در یک کلمه نام برد، یعنی فقط عشق؟ و آیا مجبور نیستید برای سطوح فعلی کلمات متفاوتی را پیدا کنید یا بسازید؟

این تضاد و جستجوی کلمات البته قبل از پای مصنوعی است. قسمت اول داستان که منصور می گوید: «نمی دانم پای مصنوعی را با چه پاشنه ای به زانو وصل کنم. آیا من از پروتز پا استفاده کردم؟ نه! شبیه شلوار نیست بیشتر شبیه کفش است. باید بگویم پای مصنوعی گذاشتم. حتی برای مشکلم هنوز کلمه جدیدی به ذهنم نمی رسید. آدم بدون حرف چگونه می خواهد از خودش دفاع کند؟ نمی دانم؛ “احتمالا با تفنگ.”

در این داستان فضاسازی به ویژه در زمینه انتقال احساسات و حالات مردم از ویژگی هایی است که به وفور به چشم می خورد. علاوه بر این، جهش های زمانی در طول تاریخ رویداد دیگری است که بین زمان حال و گذشته ادامه دارد. این جریان گاهی باعث می شود که مخاطب به زمان نیاز داشته باشد تا بفهمد داستان مربوط به حال است یا گذشته. از طرفی این روند باعث شده است که در داستان یکنواختی و بیان خطی بدون ریتم وجود نداشته باشد و ذهن خواننده از خواندن کل داستان خسته نشود.

مهدی زارع نویسنده کتاب پیشتر درباره بیان دغدغه های اصلی خود از نگارش این کتاب گفت: غیبت دغدغه اصلی، اساسی و ذهنی من بود. ما با برخی از مفاهیم به درستی برخورد نکرده ایم و اثری از آنها نمی بینم.

ما مدت زیادی است که این کلمه را اختراع نکرده‌ایم و برخی از کلماتی که استفاده می‌کنیم به هزاران سال قبل باز می‌گردد. یکی از سوالاتی که در کتاب مطرح می شود این است که من پای مصنوعی دارم، آیا باید بگویم که این پا را پوشیده ام؟ آیا من روی آن پا گذاشتم؟ چرا برای وضعیت جدید فعل یا کلمه جدیدی نداریم؟ مگر ما انسان نیستیم و حرف جدیدی نمی سازیم؟

این دغدغه من بود و رمانم را بر اساس آن نوشتم تا نشان دهم دلایل و بهانه های فرهنگی که برای این موضوع می آوریم، بهانه های نادرستی بیش نیست و درست نیست.

اولین قدم در حل مشکل، پذیرش آن است. ما هنوز نپذیرفته ایم که زبان ما یک آلکن است. از سوی دیگر، هر فرآیندی با یک سوال شروع می شود و تلاش برای یافتن پاسخ به حل این مشکل کمک می کند. من در این اثر حرف جدیدی نیافریدم، اما قهرمان داستان در موقعیت بیولوژیکی خود راه حل جدیدی ارائه کرد. راوی برای نگاه به عشق راه جدیدی پیدا می‌کند، اما حرف جدیدی نمی‌سازد یا همین امر در مورد مسائل دیگر صدق می‌کند.

آلیش، شاه زیر درخت نارنج، اتوبوس پاکستانی و جنون رمان های قبلی زارع به عنوان نویسنده.

کتابی در 155 صفحه با تیراژ هزار و 250 نسخه به تازگی توسط مرکز آثار ادبی مرکز هنر انقلاب اسلامی تولید و توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است.

انتهای پیام/

دیدگاهتان را بنویسید