حرف زدن در دهان شخصیت های مشهور دنیا

حرف زدن در دهان شخصیت های مشهور دنیا

بنرها و تبلیغات مرتبط با حجاب مدت هاست که مطرح نبوده است. دومی همان جملاتی است که تولستوی و ویکتور هوگو به حیا و حجاب و حجاب می‌گویند. که در آستانه نمایشگاه کتاب دیده شد و موضوع بحث و شوخی های زیادی شد. داستان آنقدر سورئال بود که حتی گروهی فکر می کردند که این یک شوخی فتوشاپی است. اما فراوانی و فراوانی مراجعه به آن و عدم انکار مراجع، چیز دیگری می گفت. شوخی با چنین پیام هایی به حدی رسیده است که در واقع برای طراحان و مروجین آنها نتیجه ای بیش از عکس دارد که حتی ما را با چیزی مانند متقاعد کردن مخاطب مواجه می کند. با هم به این داستان نگاه می کنیم تا ببینیم اصل داستان چیست و چه لحظاتی را می توان در آن دید.

داستان با آنچه گفتیم شروع شد. یعنی نقل اقوالی درباره حیا و پوشش و غیره. این جملات از نویسندگان و شخصیت های مشهور غربی گرفته شده است. مناسبت انتشار این اطلاعیه ها آغاز به کار نمایشگاه بین المللی کتاب بود. اما همین پیام ها برای دریافت آن برای جامعه همیشه نظاره گر و طنز ایرانی شبکه های اجتماعی کافی بود. عملا ژانری را با موضوع استنباط و استخراج جملات مربوط به حیا و حجاب و حجاب و … شروع کرد. کار حتی طولانی شد. یعنی کاربران اینترنت جملات نامفهوم افراد مشهور را برای دنبال کردن و زنده نگه داشتن این ژانر نقل کرده اند. جمله تولستوی در این پیام های تبلیغاتی چنین است: «علت افزایش طلاق در اروپا تمدن فاسد، نابسامانی های جنسی و بی حجابی است». این نقل قول از ویکتور هوگو نیز به موضوع بحث برانگیز حجاب مربوط می شود: «چهره همراه با وقار و عفت، به زن قدرتی می بخشد که قوی ترین مردان هم نمی توانند در برابر آن مقاومت کنند و مردان را به تسلیم و تعظیم در مقابل حجاب وا می دارد. زن.

موضوع مهم عمدتاً مربوط به بیلبوردها و پیام های حجاب در سطح شهر به ویژه در نمایشگاه کتاب است. آیا می توان نسل امروز را قانع کرد؟ به نظر می رسد که پاسخ منفی است. نسل های جوان ایرانی به یکباره وارد چنین بحث هایی نمی شوند تا با چند پیام اساسی و غیر خلاقانه مسیر خود را تغییر دهند.

شوخی هایی که شروع شد

شوخی های ساخته شده با این بنرها نیز قابل پیش بینی بود. در واقع جملات مرتبط و نامربوط را نقل کرده و آن را به برخی نخبگان یا نویسنده یا… نسبت داده اند; جملات بجا و نامناسب در مورد مسائل ژئوپلیتیک و شوخی نکردن با اهل کتاب و نگذاردن طعم فلان در فلان غذا و… بالاخره به شوخی هایی متوسل شد که خط قرمز محسوب می شد. این سوال پیش می‌آید که واقعاً چه کسانی چنین پیام‌ها و تبلیغاتی را طراحی و ارائه می‌کنند و به طور کلی چه بخشی از جامعه مخاطب و جامعه هدف این گروه‌ها محسوب می‌شوند؟ و به طور کلی زمان شناسی و موقعیت یابی طراحان چنین پیام هایی در چه سطحی است؟ همین چند وقت پیش بیلبوردهای تبلیغاتی دروغ شهرداری تهران خبرساز شد. آنچه خود شهرداری معتقد است کاریکاتور دو سه سال پیش است و مورد استفاده مجدد قرار گرفته است و عده ای دیگر معتقدند زمان استفاده از این کارتون و اینکه «دروغگو هیچ خوبی ندارد» کاملا عمدی است. این بیلبوردها نیز جمع آوری شد. اما این سوال باقی ماند که این طراحان در چه سطحی از موقعیت و زمان بندی قرار داشتند که متوجه نشدند چنین پیام هایی می تواند باعث چنین تفسیرهای نادرستی شود؟

فرستنده، گیرنده، وسیله انتقال و محتوای پیام ها باید سازگاری خاصی داشته باشند. در غیر این صورت، مشکلات ارتباطی همه چیز را خراب می کند. آیا نهادهای رسمی فرهنگی و مردمی به چنین مواردی توجه خواهند کرد، زمان و جایگاه طراحان چنین پیام هایی در چه سطحی است؟

برای نسل های جوان بیگانه است

شاید مهمترین سوال در این زمینه این باشد که آیا به طور کلی می توان با چنین پیام هایی نسل امروز را متقاعد کرد؟ به نظر می رسد که پاسخ منفی است. نسل‌های جوان‌تر ایرانی‌ها ناگهان به چنین بحث‌هایی کشیده نمی‌شوند تا با چند پیام اساسی و غیرخلاق تغییر مسیر دهند. موضوع تغییر نسل در ایران موضوعی است که جامعه شناسان سال ها در گفت و گو با نویسندگان و خبرنگاران اجتماعی در شبکه های اجتماعی بیان کرده و می کنند. تنش‌های سال‌های اخیر پیرامون مسائلی مانند حجاب و مسائل دیگر، موضوعاتی است که از دهه 1990 نسبت به آن هشدار داده شده است. چون از نظر جامعه شناختی قابل پیش بینی بود. حتی در این دوره از تنش در این منطقه در سال های 1401 تا 1410 به عنوان تنش شدید یاد می شود. حال تصور کنید در میان این تنش ها، با نگرشی فارغ از زمان شناسی، مخاطب، تبارشناسی و جامعه شناسی، چنین پیام های اساسی تولید و ارائه شود. به نظر شما آنها موثر خواهند بود؟

مخاطب این پیام ها چه نسلی است؟

شاید مهم ترین جنبه مخاطب در این موارد را باید در شناخت دهه 70 و البته دهه 80 دنبال کرد. آیا طراحان فرهنگی و اجتماعی جامعه ما این نسل ها را می شناسند؟ نسلی که به نام Generation Zed شناخته می شود. با رویکردهای فرهنگی و رفتاری خاص خود. در واقع اولین قدم شناخت دقیق و کامل این نسل هاست. زیرا اساسا اکثر این پیام ها، بنرها و ترغیب ها با مضمون این نسل ها تولید و ارائه می شود. صادق گلرو، مشاور خانواده درباره دهه 80 معتقد است: «بزرگسالان قطعاً در مواجهه با دهه 80 باید روش های آموزشی خود را به روز کنند. دیگر قابل قبول نیست که بگوییم خود ما این گونه تربیت شده ایم و شما باید این گونه تربیت شوید. چنین استدلال هایی مرتبط نیست. ما با نسلی روبرو هستیم که ارتباط گسترده ای با فناوری دارد. در واقع، برای تعامل و تأثیرگذاری بر این نسل، باید هنر و مهارت درک متقابل را داشته باشیم. در غیر این صورت هیچ اتفاق مثبتی نخواهد افتاد.» گلرو همچنین می افزاید که شناخت استقلال و هویت فردی این نسل و دادن آزادی عمل بیشتر ما را در تعامل با این نسل موفق تر خواهد کرد.

امکانات ناشناخته یک نسل

در مورد دهه 80 و البته دهه 70 بیشتر می توان گفت و شنید. زیرا تعریف خاص تر نسل Z شامل کسانی می شود که از اواسط دهه 1970 متولد شده اند و امروز 25 یا 26 ساله هستند. شیرین تاوانا، محقق اجتماعی نیز در این زمینه معتقد است: «فضای مجازی و اینترنت دوست و همراه تمام وقت نسل Z هستند. آنها حداقل 70 درصد از روز خود را با آن می گذرانند. این امر باعث شده است که مواردی مانند ریسک پذیری، قابل حمل بودن احساسات و عواطف، دادن فرصت برای بازاندیشی، افزایش فردیت و استقلال عمل و… از ویژگی های سبک زندگی این نسل محسوب شود. جالب اینجاست که این پژوهشگر اجتماعی تاکید می کند که دهه 80 و نسل Z بر خلاف آنچه اغلب معتقدند، نسل عجیبی نیستند و اتفاقاً فرصت های خوبی برای تعامل با آنها وجود دارد و فقط باید این فرصت ها و این نسل را به خوبی درک کنید. او معتقد است واقع گرایی این نسل به همین دلیل است که از توهم گرایی عمومی نسل های گذشته دور هستند.

آنچه مدیران فرهنگی و اجتماعی ما نمی دانند

اینها فقط نکات کوچکی در دریای بی پایان چیزهایی هستند که باید در مورد Gen Z و دهه های 80 و 70 و غیره بدانید. نسلی که امروز منتظر شنیدن پاسخ های مستدل و به روز برای مشکلات خود است. از جمله مسائلی مانند حجاب و آزادی عمل در زندگی و… با این نکات کوچک می توان فهمید که اساساً با این نسل نمی توان به زبانی غیر از زبان خودشان صحبت کرد; به نظر می رسد ممکن نیست. رسانه های این نسل دیگر بنر، بیلبورد، کتاب و… نیستند، بلکه فضای مجازی، شبکه های اجتماعی و گوشی های هوشمند هستند. در واقع متولیان فرهنگی و اجتماعی کشور باید دو نکته را به خاطر بسپارند: اول اینکه محتوایی که می خواهند بسازند قدرت اقناع این نسل ها را داشته باشد. سپس رسانه که در واقع رسانه انحصاری این نسل است. مواردی که در اندیشه های تبلیغی و ترویج حجاب و پوشش و غیره به وضوح دیده نمی شود; کمی بی ذوقی، خلاقیت و زمان در این گونه ایده ها. ایده هایی که رای رسانه های کاملا محافظه کار و مغرضانه ای مثل تسنیم و … را درآورد که این چه نوع تبلیغات و مردمی سازی است؟!

پست هایی که جدیدترین نیستند

مطمئناً این بیلبوردها و پیام های مشابه آخرین آنها نیست و اتاق های فکری که در حال فعالیت هستند همچنان چنین محصولاتی را برای مردم ارسال می کنند. صرف نظر از آسیبی که می تواند به همان پیام ها وارد کند و در واقع تبدیل به یک پیام متقابل شود. پیام هایی که کاربران مجازی مانند سعید مروارید درباره آنها به طعنه می گویند: «چقدر طول می کشد تا بفهمیم کتاب حجاب را مطهری نوشته، تولستوی نوشته و مطهری فقط آن را ترجمه کرده است». طبیعی است که بفهمیم فرستنده پیام و گیرنده پیام و رسانه انتقال دهنده پیام و محتوای پیام باید رابطه خاصی داشته باشند. در غیر این صورت، مشکلات ارتباطی همه چیز را خراب می کند. آیا نهادهای رسمی فرهنگی و اجتماعی به چنین مواردی توجه خواهند کرد؟ یا به نوعی احساس تشویق را به مخاطب منتقل خواهند کرد؟ باید بشینی و ببینی…

دیدگاهتان را بنویسید