خاورمیانه بدون ایالات متحده چگونه خواهد بود؟ / آیا پکن سیاست «جذب اقتصادی» را جایگزین واشنگتن خواهد کرد؟

خاورمیانه بدون ایالات متحده چگونه خواهد بود؟  / آیا پکن سیاست «جذب اقتصادی» را جایگزین واشنگتن خواهد کرد؟

روهر نه سوال اینجاست که تغییر موضع آمریکا چه تاثیری بر کشورهای منطقه به ویژه متحدان واشنگتن دارد. در این راستا آیا سناریوهای درگیری و نفوذ بین قدرت های بزرگ برای پرکردن خلاء راهبردی ناشی از فقدان یا حداقل کاهش نقش آمریکا در منطقه امکان پذیر است؟ برای حفظ نقش، نفوذ و اعتماد آمریکا در جهان، باید حداقل سطح حضور و نفوذ خود را در خاورمیانه حفظ کنند. به نفع واشنگتن نیست که کشورهای منطقه را در دوراهی بین انتخاب اتحاد با آمریکا یا چین قرار دهد. پکن سیاست تسلط اقتصادی را دنبال می کند.

سالم القطبی در جروزالم پست نوشت: کاهش علاقه راهبردی آمریکا به خاورمیانه موضوع اصلی مطالعه در جهان است. بحث اغلب نه بر امکان چنین کاهشی، بلکه بر محدودیت ها و پیامدهای آن برای متحدان آمریکا در منطقه متمرکز است.

«شواهد کاهش علاقه آمریکا به خاورمیانه چیز جدیدی نیست. قدمت آن به سال‌ها پیش برمی‌گردد، زمانی که چین در استراتژی‌های دولت‌های متوالی ایالات متحده برجسته‌تر بود. باید به خاطر داشته باشیم که باراک اوباما، رئیس جمهور سابق، در دوره دوم ریاست جمهوری خود، استراتژی خود را با هدف آسیا تنظیم کرد.

یکی از بارزترین نتایج این سیاست، توافق هسته ای با ایران در سال 2015 بود که مبتنی بر ایده کاهش تنش با ایران و ایجاد فضایی بود که نقش حمایتی آمریکا در خاورمیانه را کاهش دهد. این سیاست در زمان رئیس جمهور سابق ترامپ ادامه یافت و در زمان رئیس جمهور جو بایدن نیز ادامه یافت.

استراتژی ایالات متحده در ابتدا بر کنترل چین از طریق افزایش همکاری و مشارکت بین واشنگتن و متحدانش در شرق آسیا به ویژه کشورهای آسه آن متمرکز بود. اما چین از نظر اقتصادی، تجاری و نظامی به رشد خود ادامه می دهد. با بحران پیرامون اپیدمی کووید-19 و خروج سریع ایالات متحده از افغانستان، بحث بر سر رشد استراتژیک قوی چین تشدید شده است.

ایالات متحده همچنان به ابزارهای قدیمی مانند تحریم شرکت های چینی برای جلوگیری از پیشروی آنها برای تسلط بر اقتصاد جهانی تکیه می کند و منحصراً بر مشارکت دفاعی با کشورهای آسیایی تمرکز کرده است. ثابت شده است که فروش تسلیحات برای حفظ همکاری قوی بین ایالات متحده و شرکای استراتژیک آن، نه تنها در آسیا، بلکه در تمام نقاط جهان، کافی نیست.

از سوی دیگر، چین سیاست جامع توسعه اقتصادی را دنبال می کند. به ویژه، طراحی کمربند و جاده به پکن اجازه داده است تا شبکه ای قوی از اتحادهای استراتژیک بر اساس اقتصاد، تجارت و منافع مشترک ایجاد کند. وضوح این تصور که منافع ایالات متحده در حال تغییر است، اعتماد متفقین را به روابط امنیتی و مشارکت با ایالات متحده تضعیف می کند. شواهد روشن کاهش نفوذ و اعتماد آمریکا را به دلیل ناتوانی این کشور در مقابله با موضوعات مهمی مانند موضوع هسته ای ایران، فقدان استراتژی مشخص برای کشورها و مناطق مهم برای منافع استراتژیک آمریکا مانند لیبی و سوریه تایید می کند. همچنین شکاف های راهبردی وجود دارد که تقریباً روابط واشنگتن با شرکای خود در اقیانوس اطلس در اروپا را در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق آمریکا، خراب کرد. مهم ترین سوالی که همه در خاورمیانه با آن روبرو هستند این است که آیا منطقه احتمالاً از محاسبات آمریکا یا زمان منحرف می شود؟ شواهد زیادی وجود دارد که نشان می دهد واشنگتن در حال از دست دادن علاقه خود به خاورمیانه است. در این زمینه می توان به موضع آمریکا در قبال تهدیدات مکرر ایران برای متحدان واشنگتن در منطقه خلیج فارس، عقب نشینی پی در پی از افغانستان و عراق و به طور کلی تلاش برای کاهش حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه اشاره کرد.

اکنون این سوال مطرح می شود که تغییر موضع آمریکا چه تأثیری بر کشورهای منطقه به ویژه متحدان واشنگتن دارد. در این راستا آیا سناریوهای درگیری و نفوذ بین قدرت های بزرگ برای پرکردن خلاء راهبردی ناشی از فقدان یا حداقل کاهش نقش آمریکا در منطقه امکان پذیر است؟ برای حفظ نقش، نفوذ و اعتماد آمریکا در جهان، باید حداقل سطح حضور و نفوذ خود را در خاورمیانه حفظ کنند. به نفع واشنگتن نیست که کشورهای منطقه را در دوراهی بین انتخاب اتحاد با آمریکا یا چین قرار دهد. پکن سیاست تسلط اقتصادی را دنبال می کند. در همین حال، واشنگتن تقریباً به طور انحصاری بر فروش تسلیحات و همکاری امنیتی و دفاعی متکی است.

فروش تسلیحات و همکاری های امنیتی و دفاعی موضوعاتی هستند که کشورها می توانند جایگزین هایی برای آنها بیابند، چه از طریق توسعه صنایع دفاعی در روسیه و چین، یا از طریق تغییر الگوهای درگیری و تهدیدهایی که به تغییر نیازها و الزامات دفاعی کمک کرده است. در این راستا، ظهور دولت‌هایی مانند ترکیه و اسرائیل به‌عنوان تامین‌کننده تجهیزات دفاعی مانند پهپادها که مورد نیاز دولت‌ها برای مقابله با مدل‌های غیرسنتی درگیری‌های فزاینده است، حائز اهمیت است.

نکته اصلی این است که اقتصاد، تجارت و سرمایه گذاری کلیدهای بازنگری قوانین جهانی پس از کووید-19 هستند. قدرتی که دولت ها به دنبال آن هستند، یک قدرت اقتصادی است که از منابع مختلف قدرت نرم مانند دیپلماسی و پیشرفت علمی پشتیبانی می شود. همه این عوامل ایده نفوذ فزاینده چین را نه تنها در خاورمیانه بلکه در سراسر جهان تقویت می کند.

دیدگاهتان را بنویسید