درباره گلوله ای که قلب آرتین را برای همیشه مجروح کرد


ساعت: 16:46
تاریخ انتشار: ۱۳۰۱/۰۸/۱۵
کد خبر: 1908980

زخم قلب مادر آرتین و علی اصغر و بقیه خانواده های داغدار حادثه تروریستی شاهچراغ، زخمی نیست که با چند روز بانداژ خوب شود و بعد از مدتی فراموش شود، او تروریست می ماند اما خواهد ماند. تا ابد در خاطره تاریخ پرافتخار مردم ایران بماند و بانیان و عاملان این جنایت باید هر روز و هر شب و هر لحظه از انتقام جویی هراس داشته باشند و روزی هزار بار از آن وحشت بمیرند.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به گزارش صاحب نیوز؛ عکسهای غرق در خون حرم شاهچراغ; منو یاد یه کشتارگاه میندازه کشتارگاه امروزی با سنگ های مرمر، وقتی تصور می کنید مرده ای در گوشه ای پراکنده شده و فریاد مادری به گوش می رسد. خون همه جا پر است و بدن ها در خون سرخ می نشینند. در حرم احمد بن موسی (ع) مثل فیلم های خشن، مرد مسلحی اسلحه خود را به سمت مردم بی گناه و بی دفاع حرم احمد بن موسی (ع) نشانه رفته بود، گلوله ها دیوانه وار آتش می زدند و اجساد مثل برگ های ریخته یکی یکی روی زمین می افتاد و اشتباه می خورند. در خونی که هستی

به زائران آن غروب غم انگیز معبد شاهچراغ فکر می کنم. مسافر بودند یا شیرازی؟ چگونه از خانه یا هتل خارج شدند؟ چگونه می اندیشیدند و این روز و ساعت را برای عبادت انتخاب کردند؟ کدام دل آرزویی در آن روز به حرم شاهچراغ قدم گذاشت تا کینه خود را رها کند و سخنانی را که نمی توانست به کسی بگوید، به فرزند موسی بن جعفر (علیه السلام) بگوید؟ بدون صحبت کردن برای شنیده شدن و اطمینان خاطر؟ کدام دل شکرگزاری برای شکر گزاری بر حاجتی قدم به حرم گذاشته بود و… وقتی از خانه بیرون رفتند، آیا یک هزارم آنها گمان کردند که این پایان زندگی دنیویشان است؟ آیا آنها فکر می کردند که ممکن است بازگشتی وجود نداشته باشد؟ دختره عروسکش رو میذاره روی تخت و با لبخند میگه بشین اینجا شیطون نکن تا برگردم میبرمت پارک سرسره!

به نظر من همه چیز بستگی به انتخاب دارد، فرق می‌کند کسی که این روز و این ساعت را برای رفتن به زیارت انتخاب می‌کند و کسی که انتخاب می‌کند اسلحه بگیرد و برود اهل بیت علیهم السلام را بکشد.

کسانی که پشت سیستم خنک کننده پنهان شده بودند چه کسانی بودند و چرا در آن روز و ساعت آنجا بودند؟ چه چیزی آنها را به آنجا کشانده بود؟ انتخاب شدند؟ توسط چه کسی و برای چه؟ دلیل این انتخاب چه می تواند باشد؟ قلب ها در سینه می تپد، یکی می کشد و دیگری فرزندش را پنهان می کند یا جایی پنهان می کند تا دیده نشوند. چه شباهت هایی بین آنها وجود دارد؟ تمام این سوالات در ذهن من می چرخد.

من همچنین به مهاجم فکر می کنم، آن قاتل بی رحم، آن داعشی هارملا صافات که پدر و مادر، پدر و مادر و همه چیز آرتین را با گلوله های آتشینش از او می گیرد و کسی که به یک کودک یک ساله رحم نمی کند. می تواند باشد؟ با چه ذوق و مذهب و آیینی تربیت شد؟ گذشته او چیست؟ شما کجا درس خواندی؟ اصلا درس می خواند؟ از شیراز بود یا نه؟ با چه افکاری بزرگ شدی؟ پیرو کدام فرقه بودید؟ از کدام رهبر مشورت می کرد و دستور می گرفت؟ وقتی ماشه را فشار دادی به چه فکر می کردی؟ وقتی او به سمت زنان گلوله شلیک می کرد، آیا در ذهن خود چهره همسر، مادر یا خواهر یا همسر همسایه خود را نمی دید؟ دیدن خون لخته شده که روی سنگ های مرمر می لغزد و به هم متصل می شوند، چه حسی داشتید؟ چگونه می توانست بوی خون ناشی از زخم های گلوله ای را که ساعت ها و روزها او را احاطه کرده بود تحمل کند؟ شب که می خواستی بخوابی وقتی چشمانت را می بستی چه صحنه ای دیدی و به آن فکر کردی؟

الان چه خبر است زائران پراکنده شده اند و حرم خالی است، چند نفر دارند جنازه ها را جمع می کنند، کجا می برند؟ آیا خانواده ها ملاقات می کنند؟ صدای جیغ و گریه به بهشت ​​می رود! پیکر شهدا تا کی در خاک آرام می گیرد؟ برخی از خادمان گوشه فرش ها را جمع می کنند و با ماشین قالیشویی می برند. شیلنگ آب را باز می کنند تا خون با زور و فشار آب قرمز شسته شود و اثری از آنها نباشد! کاش فشار آب آنقدر قوی بود که زخم نشسته بر دل کوچک آرتین و دیگر خانواده های داغدار را بشوید! اما افسوس که زخم دل مجروح مادر آرتین و علی اصغر و بقیه خانواده های داغدار حادثه تروریستی شاهچراغ، زخمی نیست که با چند روز پانسمان خوب شود و بعد از مدتی فراموش شود. تا ابد در خاطره تاریخ پرافتخار ملت ایران بماند و بانیان و عاملان این جنایت باید هر روز و هر شب و هر لحظه از انتقام جویی هراس داشته باشند و روزی هزاران بار از این وحشت جان باختند.

ریشه انتخاب انسان از کجا می آید؟ چه عامل و انگیزه ای می تواند فرد را به چنین تصمیمی سوق دهد؟

انتهای پیام/ سمیرا مختاری

دیدگاهتان را بنویسید