ساعت: 10:28
تاریخ انتشار: ۱۳۰۰/۰۹/۱۸
کد خبر: 1790778
اگر در سطح شهر قدم بزنید متوجه می شوید که برخی از شهروندان کمترین نقش و سهم را در رعایت پروتکل های بهداشتی دارند. با وجود افزایش روند واکسیناسیون، اگر مردم با پروتکل ها همکاری نکنند، تاج باقی می ماند.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از هرمز; 21 ماه پس از اپیدمی مرگبار تاج، چرا برخی از شهروندان هنوز با لباس مبدل راه می روند؟
بیست و یک ماه، چندین و چند سال؛ آنقدر کند و ترسناک است که بازگشت به روزهای قبل از تاج یک رویا است. راه رفتن آرام در خیابان ها، خرید کردن، رفتن به مدرسه و دانشگاه، مطالعه، زندگی و نفس کشیدن. بدون نقاب، بی خیال و بدون خبر تلخ یک ویروس چندوجهی کنونی، سرایت می کند، تحریک می کند و گاهی می کشد.
ما 21 ماه است که به این بیماری مبتلا هستیم و اخبار منتشر شده در مورد آن قدیمی است، در حالی که هنوز در جامعه برای حداقل ها مانند استفاده از ماسک مشکل داریم. کجای کار اشتباه شد؟
ماسک های تزئینی
عصر پاییزی در بندرعباس با هوای خوب بهاری. زوج میانسالی که در پیاده رو راه می روند تقریباً شلوغ است. آنقدر سرگرمکننده هستند که تماشای آنها، بهویژه چهرههای بدون ماسک، خاطرات روزهای بدون تاج را زنده میکند، به سراغشان میرویم و با مقدمهای کوتاه به زبان چینی از خود میپرسیم: ماسک تو کی؟
مرد طوری می خندد که انگار یکی به طور تصادفی مچ دستش را گرفته است. با چشمان کوچکی که اکنون کوچکتر شده اند. می گوید: در جیبم حواسم نبود. از همسرش می پرسیم ماسک تو جیبت است؟ چادرش را سفت می کند و می گوید: نه تو کیفم.
«نقاب در جیب و گونی چه فایده ای دارد؟» – حتماً زینت است! مرد سرزنش ما را می شنود و در حالی که نقابش را از جیبش بیرون می آورد به خنده ادامه می دهد: یادم رفت. ممنون از اینکه به من اشاره کردید
هر که اطاعت کند تاج می گیرد!
گوشه چادرهای مخمل مشکی نفیس خود را بر دوش خود می نشاندند. لباس های گلدوزی شده زیبای آنها با رنگ های چشم نواز تصویر اصالت زن بلوچ را به ارمغان می آورد. سه زن جوان هستند که هر کدام یک نوزاد در آغوش دارند. در پیاده رو شلوغ ساحل، با خیال راحت هر چه بیشتر راه می روند و صحبت می کنند. آروم به یکیشون گفتم: ماسک نداری؟ ریس خندید و به جای تکرار بهانه های دیگران مانند “او نفس می کشد”، “او در جیب من است” و “فراموش کردم”، گفت: “ولش کن!” پرسیدم: حتماً شما که ماسک نزدید سالم بودید و سالم خواهید ماند! دوباره لبخند زد و گفت: بدون ماسک راحت تره.
با تعجب از شنیدن پاسخ، آخرین سوال را پرسیدم: «هر تصمیمی که راحتتر باشد، تصمیم درستی است؟» او چیزی برای گفتن نداشت. تنها چیزی که به من داد لبخند بود.
من فقط ماسک را برداشتم!
یک پدربزرگ تمام عیار است. با آدم خوبي كه وجودش سرمايه است و حضورشان شرط لازم براي سعادت يك خانواده. آن را روبروی مغازه قدیمی اش در بازار روز بندرعباس پیدا کردم. از سوت مغازه اش و نابینایان می توان فهمید که از سکوت مغازه اش در پیاده رو شلوغ اما بدون ماسک پنهان شده است. به او که روی صندلی کهنه ای نشسته بود و مشغول تماشای هیاهو بود، رفتم و از او پرسیدم که آیا نقاب دارد؟ طوری نگاه کردم که انگار متوجه حرف من نمی شد. به ماسک روی صورتم اشاره کردم و متوجه شدم و گفتم: اینجاست! به آرامی دستش را در جیبش برد و ماسکش را که احتمالا بارها استفاده کرده بود، تا کرد. گفتم: جای نقاب نیست. و انگار که ما را با یک کارمند بهداشت اشتباه گرفته بود، عذرخواهی کرد: “متاسفم: قبلا ماسک داشت، اما اکنون آن را برمی دارد.”
بیست قدم از پیرمرد و مغازه اش که دور می شدیم، برگشتم و دیدم هنوز با دستان لرزانش با نقاب بازی می کند. بدیهی است که استفاده از آن روی صورت یک چالش است. ما بسیاری دیگر را می بینیم. مثلا چند فروشگاه هست که مونتاژ شده و خوش می گذرد. یکی از آنها زیر بینی خود ماسک زده است و دو نفر دیگر ماسک ندارند.
شهر پر است از کسانی که ماسک ندارند
شما لازم نیست نگران پیدا کردن آنها باشید. شهر پر است از کسانی که ماسک ندارند. در صورت تمایل می توانید بند ماسک ها را ببینید که از جیب پیراهن های مردانه بیرون زده اند. ماسک های زیر چانه، زیر بینی و پیچیده شده به دور مچ نیز فراوان است. سیگار روی لب و کسانی که برای نوشیدن آب میوه یا بستنی ماسک می زنند در بازارها به وفور دیده می شود. تعداد آنها به قدری زیاد است که نمی توان با هر یک از آنها گفتگو کرد. در میان آنها انواع تیپ پیدا می شود. از پسر جوانی که موهایش را شانه کرده تا پسری که ریش بلندی دارد و موهایش را در شماره چهار شانه کرده است. همچنین دختر جوانی که ماسک را زیر چانهاش میگذارد تا آرایشش از هم نپاشد و یکی که دو قسمت بینی او را سوراخ کرده یا سه مرد میانسال با لباس محلی و دیگری که معتاد است. بگو، نقاب می گوید: اعصابم خراب است. بذار بمیرم و راحت بشم به من پول بده خواهر… کمکم کن.
مریم شرایط متفاوتی دارد. او لیسانس ادبیات دارد و می گوید هر روز دو ساعت را در فضای مجازی به خصوص اینستاگرام می گذراند. مبدل نکردن آن نه از سر فراموشی است و نه از سر کسالت. او آگاهانه و آگاهانه انتخاب کرده است که نقاب نزند و نقاب زورگویی را در جایی جز امامزاده نزند. وقتی از او میپرسیم که چرا رفتار میکند، به این نتیجه میرسد که ماسک مضر است.
وقتی از او توضیح بیشتری میخواهیم، مثل اینکه توضیح دادن هر چیزی که قبول کرده برایش مشکل است، آدرس را به یکی از صفحههای اینستاگرامش میفرستد و میگوید: اگر به دنبال حقیقت هستید، استوری حفظ شده در مورد نپوشیدن را ببینید. ماسک
شبهات بدون پاسخ
به گزارش شهرآرا، به صفحه ای با حدود 16 هزار فالوور نگاه می کنیم و مجموعه داستان هایی درباره مضرات ماسک می بینیم. از آرشیو صدا و سیما و اظهارات دکتر جهانپور، مدیر وقت روابط عمومی وزارت بهداشت در فروردین 1378، با اشاره به یافته های روز، وی ماسک را کمکی به جلوگیری از انتقال تاج نمی کند. عموم مردم و مردم اهمیتی نمیدهند، تا فیلمهای جدیدتر، که ماکرون نشان میدهد که رئیسجمهور فرانسه در سفر به عراق نقاب از آنها برمیدارد و این نشان میدهد که عموم مردم به بازی با ابرقدرتها در نقشهای اصلی کشیده شدهاند. همچنین عکسی از مجله اکونومیست مربوط به سال 2020 که در تلاش برای نشان دادن مفید بودن ماسک در یک سناریوی تخیلی منتشر شده است.
صفحات مختلف بدون هیچ محدودیتی در دسترس همه مردم است و هر روز مطالب جدیدی منتشر می کنند که در رسانه های رسمی به ویژه صدا و سیما هیچ گاه نامی از این قشر از جامعه برده نمی شود و افراد نقابدار فقط افرادی بی خیال و بی خیال ظاهر می شوند.
تاج از جهان و تاریخ و افق مشخص نیست. آنچه اکنون در حال رخ دادن است، جهت گیری ها و امواج جدیدی است که کشور را در دست گرفته و مدتی را به عقب می اندازد و هزینه های جبران ناپذیری را متحمل می شود. در این شرایط به نظر نمی رسد صرفاً با تکرار «نقاب» رسانه ای یا حتی ایجاد محدودیت های اجتماعی بتوان گروهی از جامعه را به استفاده از نقاب ترغیب کرد. متقاعد کردن آنها مستلزم برنامههای جدیتری است، مانند گفتگوی دوجانبه بین مخالفان و حامیان شیوههای بهداشتی فعلی.
انتهای پیام/