روزی که باعث شد به معلم بودنم افتخار کنم


ساعت: 21:55
تاریخ انتشار: ۱۳۰۱/۰۲/۲۲
کد خبر: 1838383

خود جلسه و آنچه در آن جلسه شنیدم باعث شد بیشتر به این شغل ببالم. زیرا راه معلم مرا به جایی رساند که امروز می توانم به زیارت ولی و پیشوای مسلمانان و آزادگان جهان بروم.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به گزارش آنایی، بعد از نماز صبح از هیجان نخوابیدم، هر چند دقیقه یک بار به ساعت نگاه می کردم. در نهایت بی تاب شدم و سریعتر حرکت کردم. در حالی که منتظر رسیدن ماشین بودم، نقشه تلفن را نگاه کردم. مقصد مرکز بود. حسین امام خمینی و موضوع دیداری که قرار بود با مقام معظم رهبری در کسوت معلمی داشته باشم. فکر می کردم واقعاً رهبران کمی در دنیا هستند که در وسط شهر و در این شلوغی زندگی کنند. تصویر کاخ های روسای جمهور و پادشاهان کشورهای مدعی دموکراسی به ذهنم رسید و لبخند زدم.

قسمت هایی از جاده سخت بود و با اینکه چند ساعت زودتر رفته بودم باز هم نگران بودم که دیر برسم! ساعت 8:30 به خیابان کشوردوست رسیدم. از ماشین پیاده شدم و به دروازه های پاسگاه خیره شدم. باورم نمی شد چند دقیقه بیشتر از آنها بگذرم و رویایی را تجربه کنم که به نظرم یک رویا بود.

حدود ساعت 9 وارد حسین شدم. من تقریباً جزو اولین کسانی بودم که در حسینیه امام خمینی شرکت کردم. تصاویر سالن های پر زرق و برق و معماری های مجلل از سخنرانی رهبران جهان دوباره به ذهنم رسید و آنها را با مکانی که برای اولین بار در آن بودم مقایسه کردم! بافتنی ساده با زیراندازهای آبی ساده و صندلی های ساده … همه چیز ساده است جز یک چیز. این همان احساسی بود که باید با آن روبرو می شد. اصلا قابل بخشش نبود. از قاب های تلویزیون و عکس هایی که قبلا دیده بودید حس خاصی را تجربه کردید. حالا که از چند متری تجربه خواهید کرد.

جاها پر بود، از احیای حراست و عوامل اجرایی می دانستم که ترتیب نزدیک است. حدود ساعت 11 صبح روز 31 اردیبهشت 1401 بالاخره پرده ها برایم فرود آمد و این رویا به حقیقت پیوست.

برای اینکه بیشتر استفاده نکنیم

از قد و رفتارش به او بگویید

آیاتی از کلام الله مجید تلاوت شد و وزیر آموزش و پرورش گزارشی از نحوه اجرای این وزارتخانه ارائه کرد. خدا هم می دانست که توان ما تمام شده و تمام وجودمان منتظر شنیدن صدای دوست از این فاصله کوتاه است.

در هر مرحله از گفتگو، سوال اصلی مطرح می شد. “قوانین و مقررات خوب زیادی وجود دارد، مهم است که آنها را اعمال کنیم.” شما با تمام وجود خود احساس صداقت کردید. احساس کردی که آنها به یک حرکت بزرگ نیاز دارند. جایی که اگر راه راست باشد، آینده کشور دیدنی خواهد بود.

اساتید هم توصیه هایی به ما کردند. آنها می خواستند که ما اهمیت جایی که هستیم را درک کنیم. وقتی می گفتند شما معلمان قابل اعتمادی هستید، امانت هایی که هم برای کشور و هم برای خانواده آنها مهم است، مقام معلمی من هم شیرین بود و هم مسئولیت پذیر. احساس می کردم که به عنوان یک معلم، اگر از این منظر به کارم نگاه کنم که اعتماد هر مخاطبی در دستان من است، آینده دیدنی تری در انتظارم خواهد بود و کارم برایم افتخارآفرین خواهد بود. این همان چیزی بود که رهبر انقلاب می خواستند.

خود جلسه و آنچه در آن جلسه شنیدم باعث شد بیشتر به این شغل ببالم. زیرا راه معلم امروز مرا به عبادتگاه و پیشوای مسلمانان و آزادگان جهان رساند و شنیدم که در جایی است که رکن اصلی راه تمدن اسلامی است. .


یادداشت سیدعلی موسوی، دبیر آموزش و پرورش آذربایجان شرقی

دیدگاهتان را بنویسید