فقر و نابرابری از سطوح هشدار دهنده عبور کرده است

فقر و نابرابری از سطوح هشدار دهنده عبور کرده است

نشست واحد اقتصادی فرهنگستان علوم با موضوع «عدالت اجتماعی. «فقر و نابرابری» با سخنرانی «حسین راغوفر» اقتصاددان و از اعضای هیات علمی دانشگاه الزهرا(س) برگزار شد.

راغوفر با بیان اینکه یکی از اهداف اصلی انقلاب تحقق عدالت اجتماعی و رفع محرومیت های حاد و آشکار بود، گفت: پس از گذشت بیش از چهار دهه، شاخص های بی عدالتی در بسیاری از عرصه ها بدتر شده و اشکال نابرابری و فقر از بین رفته است. فراتر از مرحله هشدار

وی افزود: به جز دهه اول که دهه استقرار جمهوری اسلامی بود و با توطئه ها، تحریم ها و جنگ تحمیلی مواجه بودیم، در سه دهه بعد سیاست های تعدیل ساختاری آسیب های عمیق و گسترده اقتصادی و اجتماعی را به جامعه وارد کرد. بدنه اقتصاد ایران و جامعه ای که عواقب آن سخت است، نسل های کنونی را می گیرد و نسل آینده را تا دهه های آینده رها نمی کند. در این دوره، بر اساس سرمایه داری وابسته، رشد سرمایه داری مالی اجزای مختلف اقتصاد غارتگرانه مدرن را تکمیل کرد. در نتیجه اختلاط جدید، نهادهای ضد توسعه قدرت بی‌سابقه‌ای پیدا کردند و تولید بیش از هر زمان دیگری تحت تأثیر کوته‌اندیشی، حرص و طمع، سوداگری و رباخواری سقوط کرد. تورم های شدید و طولانی همراه با رکود اقتصادی، رشد اقتصاد سایه و پیدایش تله های مختلف نابرابری و فقر زمینه ساز انواع ناامنی ها و ناامنی ها شده است.

راغوفر خاطرنشان کرد: تنش انواع نابرابری های اقتصادی-اجتماعی و فقر مزمن و عمیق مبتنی بر فساد ساختاری مانع از کار اصلاحات اقتصادی و اجتماعی می شود، بنابراین تداوم وضع موجود تهدیدی از درون برای فروپاشی یک جامعه است. . تعامل قدرت، فرهنگ و اقتصاد و چگونگی ارتباط این تعامل با بوم‌شناسی نهادی جوامع. از جمله محصولات این تعامل در محیط های مختلف نهادی، نابرابری است. نابرابری از یک سو مردم و جوامع را به سوی پیشرفت سوق می دهد و از سوی دیگر منشأ اصلی رنج بشر است. تغییر پارادایم از عدالت اجتماعی به امنیت سرمایه در دوران پس از جنگ و ترویج تدریجی سکولاریسم و ​​مصرف گرایی، تبیین اصلی تغییرات جامعه ایران در سه دهه گذشته است.

جنبش اعتراضی مهر 1401 جلوه ای از سیاست های اقتصادی گذشته است

استاد دانشگاه الزهرا در تشریح چگونگی تغییر پارادایم های اساسی کشور پس از جنگ گفت: برای تغییر پارادایم از عدالت اجتماعی به اقتصاد نئولیبرال باید ارزش های جمعی را تحقیر کرد و بر طبل فردگرایی کوبید. بدین منظور، ترویج سکولاریسم و ​​بهره مندی از منافع مادی آن است. جهان به سرعت در حال تبدیل شدن به شکل بی سابقه ای از مصرف گرایی است. این شیوه مصرف‌گرایی به دلیل دسترسی آسان گروه سنی جدید به داده‌های مادی بزرگ است. مصرف گرایی به معنای از دست دادن منابعی است که می توان از آنها برای تولید و توسعه عادلانه انسانی استفاده کرد، اما در بسیاری از موارد این منابع منجر به از بین رفتن ظرفیت رشد می شود. این نابرابری ها زمانی غیرقابل قبول تر می شوند که در جوامعی که به گروه کشورهای در حال توسعه یا توسعه نیافته تعلق دارند رخ دهد. بنابراین نقش ساختارهای قدرت در شکل‌گیری ساختارهای تولید، اشتغال‌زایی، نوع کار، فساد و تشکیل نهادها در برابر رشد و توسعه و در نتیجه نابرابری‌های اقتصادی-اجتماعی نقش اولیه را ایفا می‌کند.

وی افزود: نابرابری از یک سو الگوی مصرف گروه های مسلط را به الگوی مصرف سرمایه داری جهانی پیوند می دهد و از سوی دیگر به الگویی ایده آل برای اقشار پایین جامعه تبدیل می شود. جامعه ای که در آن موفقیت در زندگی با دستیابی به سطوح بالای زندگی مادی تعیین می شود و فرصت های موفقیت برای همه فراهم نمی شود، دچار روان پریشی فرهنگی و فساد می شود. سه حوزه اصلی تجلی نابرابری ها؛ حوزه درآمد و ثروت، قدرت و منزلت است که هر کدام جلوه های متفاوتی دارند. آثار این نابرابری ها را می توان در فرهنگ جامعه دید. این جنبش اعتراضی که در مهر 1401 شکل گرفت، جلوه ای از سیاست اقتصادی سال های اخیر است. اگر این سوال مطرح شود که محورهای اصلی بحث تولید ثروت و سازماندهی کسب و کار موفق در چهار دهه اخیر در جهان چیست و در سه دهه اخیر در ایران می توان آن را با عباراتی مانند کارایی، صرفه جویی، انعطاف‌پذیری، مقررات‌زدایی، آزادسازی، بازار آزاد و خصوصی‌سازی نشان می‌دهد که در این دوره بسیار رایج بوده‌اند.

فرهنگ ارتباط تنگاتنگی با موفقیت اقتصادی دارد

راغوفر با بیان اینکه فرهنگ ارتباط تنگاتنگی با موفقیت اقتصادی دارد، اذعان می کند: واژه اقتصاد فرهنگی بیانگر ارتباط و گسست از رویکردهای جبرگرایانه برای مطالعه زندگی اقتصادی است. نتیجه این نابرابری ها به ویژه در شرایط رشد روزافزون فناوری اطلاعات، قطبی شدن و چندپارگی بی سابقه جوامع است. فروپاشی طبقات و سیال شدن روزافزون روابط اجتماعی تأثیر تعیین کننده ای بر هویت افراد دارد. در نتیجه این تغییرات اجتماعی، مردم احساس تعلق اجتماعی، ریشه های مشترک در سنت های جمعی مانند طبقه، جامعه محلی یا شبکه های خویشاوندی خود را از دست می دهند. مردم در حال حاضر احساس هویت خود را از طیف وسیع تری از منابع، از جمله جنسیت، سن، ثروت، الگوهای مصرف و منابع بی شمار دیگر می گیرند. به این ترتیب، هویت فردی نسبتاً ولگرد و جدا از پایه‌های ساختار اجتماعی است که هویت را در گذشته محدود می‌کرد. امروز، بیش از هر زمان دیگری، می‌توانیم «آنچه می‌خواهیم باشیم» را از میان انبوهی از هویت‌های موجود انتخاب کنیم. به همین دلیل امروز شاهد این شکاف بین نسلی هستیم که زبان گفتگوی پدر و پسر شکسته شده است.

بر اساس سرمایه داری دوستانه و ظهور سرمایه داری مالی، نهادهای ضد توسعه قدرت بی سابقه ای پیدا کردند و تولید تحت تأثیر کوته فکری، طمع، واسطه گری، سفته بازی و ربا از بین رفت.

افراد جامعه از اختلالات روانی رنج می بردند

این استاد دانشگاه الزهرا با بیان اینکه فرهنگ نئولیبرال باعث اختلال روانی در جامعه می شود، اظهار داشت: نئولیبرالیسم از یک سو به نابرابری هایی دامن می زند که محصول طبیعی آن ناامنی است و از سوی دیگر با ایجاد کاذب تلاش می کند افراد را به موجوداتی مطیع تبدیل کند. رضایت از یک سو، اقتصاد جهانی فرصت‌های بی‌سابقه‌ای برای تولید ثروت برای گروه‌های مختلف ایجاد کرده است و از سوی دیگر، ماهیت نابرابر آن، معیشت مستقر را تهدید می‌کند. برای درک ناامنی، تنها تمرکز بر احساس درماندگی، ترس، افسردگی، خشم و اغلب متأسفانه رفتارهای خود ویرانگر مانند خودکشی، مصرف مواد افیونی و خشونت خانگی کافی نیست، بلکه باید به ابعاد اجتماعی بیشتر توجه کرد. نیروها، نهادها و سازمان هایی که این عدم قطعیت ها را نیز شناسایی می کنیم که چه می کنند. سرریز نابرابری و فقر به حوزه اقتصادی زندگی بشر محدود نمی شود و همه عرصه های زندگی فردی و اجتماعی را تحت تأثیر قرار می دهد. علاوه بر این، نه تنها به زندگی مستضعفان و محرومان جامعه محدود نمی شود، بلکه به کیفیت زندگی و امنیت گروه های ثروتمند و مرفه آسیب می رساند.

سه حوزه اصلی تجلی نابرابری ها؛ حوزه درآمد و ثروت، قدرت و عزت است و جنبش اعتراضی مهر 1401 مظهر سیاست اقتصادی سال های اخیر بود.

عدالت تنها از طریق توزیع درآمد محقق نمی شود

راغوفر گفت: عدالت تنها از طریق توزیع درآمد محقق نمی شود و این می تواند منجر به بی عدالتی گسترده تر و عمیق تر شود. تحقق عدالت در گرو ایجاد نهادهایی است که ضامن برقراری عدالت باشند و بنای نهادها اساساً امری سیاسی و وابسته به اراده قدرت است. شاید ساختارهای قدرتی که بقای آنها در گرو تداوم نابرابری های گسترده و فقر شدید است که اولی می تواند باعث گسترش جهل در جامعه شود و دومی می تواند ارتش جنایتکاران را در خدمت قدرت بسیج کند. نابرابری های فزاینده بر تفاوت موقعیت اجتماعی تأثیر می گذارد. در سطح کلان برای برون رفت از جامعه نابرابر و آسیب دیده می توان از راهکارهایی مانند اصلاحات ساختاری در ساختارهای سیاسی و اقتصادی برای کاهش ناکارآمدی های شدید در بخش های اجرایی، قضایی و مقننه، اصلاح نظام کشور استفاده کرد. فضای کسب و کار از طریق خروج نهادهای قدرت از اقتصاد. تغییر جهت سرمایه گذاری از تمرکز انحصاری در بخش واردات به تولید داخلی به ویژه تولیدات صنعتی در مقیاس بنگاه های کوچک و متوسط، با تاکید بر رقابت پذیری در سطوح منطقه ای و بین المللی، شکل دادن به یک محیط انعطاف پذیر، پویا، فراگیر و سیستم حمایت اجتماعی موثر، تغییر جهت تعیین شده توسط سیاستمداران با بازگرداندن مردم به مراحل برنامه ریزی، سیاست گذاری و اجرا. در سطح متوسط ​​باید اصلاحات نهادی مانند اصلاح نظام بانکی، نظام مالیاتی و نظام آموزشی و نوآوری در خدمت تولید و بهره وری در اولویت قرار گیرد.

دیدگاهتان را بنویسید