قیام خستگی ناپذیر مردمی بازگشت خشونت آمیز «حق عمل» سرکوب شده است.

قیام خستگی ناپذیر مردمی بازگشت خشونت آمیز «حق عمل» سرکوب شده است.

روز جدید محمدرضا تاجیک در یادداشتی با اشاره به اقدامات سیاسی شهروندان در اعتراضات قیام گسترده و بی امان این روزها، بازگشت خشونت آمیز «حق عمل» سرکوب شده است. گویی با طغیان حق تسلیمانه که مدت هاست به زنجیر کشیده شده مواجه هستیم.

رویداد۲۴ محمدرضا تاجیک، تحلیلگر سیاسی و استاد دانشگاه، در سرمقاله ۲۳ آبان ۱۴۰۱ خود در روزنامه جهان صنعت با عنوان «حق اقدام»، اعتراضات مردمی در ایران را برجسته و به تحلیل نظری آن پرداخت. تاجیک معتقد است که اگر دولت می خواهد که اقدامات اعتراضی مردم مزاحم نباشد، باید در عمل (نه فقط در گفتار و زبان) حق اقدامات اعتراضی را برای همه شهروندان بپذیرد و بپذیرد. متن کامل یادداشت تاجیک را در زیر می خوانید:

1: مفهوم آزادی عمل انسان از گذشته تا به امروز در قالب نظریه های مختلف از دینی گرفته تا طبیعی و عقلانی و … مورد بحث و نقد قرار گرفته است. این مفهوم اساساً دو حوزه کنش مرتبط را پیش‌فرض می‌گیرد: اول، حوزه عمل کلان، که جامعه‌ای با حق تعیین سرنوشت یا جامعه سیاسی را می‌طلبد، دوم، حوزه عمل خرد، که نیازمند آزادی عمل است. تک تک اعضای جامعه سیاسی

می دانیم که نظریه پردازانی مانند گروتیوس، هابز، لاک و روسو بر حق طبیعی مردم برای عمل و آزادی عمل و کنش گرایی به عنوان آزادی عامل خود بودن و آزادی داشتن اراده آزاد و آزادی از آزادان تأکید می کردند. با اراده دیگران، آنها خودشان تصور می کردند که خداوند انسان ها و دنیای آنها را آفریده است، اما او می خواهد که انسان ها بر سرنوشت دنیای خود مسلط شوند. او خدایی است که از مردمی که آفریده توقع عمل عاقلانه و پرتلاش دارد، در حالی که به قول لاک «عمل وظیفه بزرگ بشریت است» در واقع خدای لاک از قوم فعال خود می خواهد که زمین را تابع خود و هنرها کنند. و بهبود علوم و آسایش زندگی. بنابراین قانون طبیعی از طبیعت الهی شروع می شود تا افراد را به عنوان بازیگران از قید و بند اقتدار عرفانی مشروع سلطنت مطلقه، آموزه های سنتی، کلیسا و روابط خویشاوندی رها کند. انسانها تا زمانی که از قانون حکمت پیروی کنند قادرند بر خود حکومت کنند.

آنها می توانند مرجع و مرجع آنها در مسائل فکری، اخلاقی و سیاسی باشند. روسو استدلال می‌کرد: «از آنجایی که هیچ انسانی بر دیگری سلطه طبیعی ندارد و زور و خشونت ایجاد حق نمی‌کند، باید به این نتیجه برسیم که قراردادها اساس تمام اختیارات مشروع در میان انسان‌ها هستند».

ادعای حق تعیین سرنوشت، مشروعیت اشکال سنتی و مختلف حکومت ارثی، در جایی که قدرت مبتنی بر ایده طبیعی بودن سلسله مراتب بین حکومت و تابعیت است، حق حاکمیت از قدرت ناشی می شود. از خویشاوندان پدری یا از حق حاکمیتی که خداوند داده است اساساً ضعیف شده است.

فردی بودن یعنی فعال بودن. رهایی افراد، رهایی جامعه نیز هست. تمام حکومت هایی که مردم را به هم پیوند می دهد تنها زمانی مشروع است که از طریق اعمال عقلانی آنها ایجاد شود. مردم باید اشکال حکومت را منطقی ارزیابی کنند و این ارزیابی را ملاک پذیرش آن اشکال قرار دهند. نتیجه این اقدام، تقاضای شکلی از حکومت دموکراتیک در جامعه ای است که این افراد به آن تعلق دارند.

دوم: در پرتو این پیشینه نظری کوتاه، می‌خواهم بگویم که فاجعه‌ی فراگیر و بی‌وقفه‌ای که این روزها در جامعه خود تجربه می‌کنیم، در واقع بازگشت خشونت‌آمیز این «حق عمل» سرکوب‌شده است. به عبارت دیگر، گویی با طغیان حق سلطه جویانه مواجه هستیم که مدت هاست در بند بوده و ظاهری برق آسا و نامتعارف دارد. از این منظر شاید این قیام بر اساس همین «حق» انسانی است که کنشگران حاضرند برایش جان بدهند.

به بیان دیگر: فعال این قیام مدتهاست که زندگی فردی و اجتماعی خود را به عنوان مجموعه ای از نمادهای فراگیر سلطه که با سازوکارهای خشونت آمیز حفظ و اجرا می شود، تجربه کرده است و دیگر مکان و فرصتی برای استیفای حق خود نمی یابد. رفتار مدنی؛ از این رو تصمیم گرفته است که به قواعد نظم عمومی و مدنی پشت کند و تا آنجا که ممکن است به دنبال حقوق خود باشد. به گفته بدیو، پرولتاریا زمانی ظهور می کند که با تحمیل جایگاهی که جامعه سرمایه داری به آن اختصاص می دهد، وجود خود را به عنوان یک طبقه کارگر «اجبار» کند. «هر شیئی به نیروی دافعه از جای خود پیشی می گیرد».

آیا جوان امروز ما تصمیم نگرفته است که وجود خود را به عنوان یک کنشگر «زور» کند و از فضایی، جسمانی و سرزندگی که مسئولان برای او ایجاد کرده اند فرار کند؟ آیا این فعال جوان تجلیل از سوبژکتیویته خود را در دل و متن یک جنبش تجربه نمی کند – جنبشی که آگاهانه عدم قطعیت و امکان تحقق و تحقق نیافتن آن را می پذیرد، اما جسورانه روی آن شرط بندی می کند؟ و آیا آن کنشگر قدرت خود را به کنشگری از همان قدرتی که این حق را می گیرد یا می گیرد، نمی گیرد؟

بدون شک در شرایط فعلی نمی توان به راحتی به این سوالات پاسخ منفی داد. اگرچه امروز نیز مانند دیروز و پس فردا، اعضای مسلط گفتمان جامعه ما از درک تحولات و نیروهای حیاتی و لزوم به رسمیت شناختن حق عمل (به ویژه اقدام اعتراضی) عاجز هستند، اما این گونه خیزش ها می تواند باعث شود. بدانند و بدانند که فرد یعنی عمل. جمعی یعنی عمل و جامعه یعنی عمل و اگر می خواهند آن اقدام شورش نباشد باید در عمل (نه فقط در بیان و زبان) حق اعتراض را برای همه شهروندان بپذیرند و حق عمل را به عنوان یک امر بپذیرند. «حق شهر» (به تعبیر لفور و هاروی) حق اقدام برای گسترش حقوق زندگی و چگونگی زیستن، دستیابی به حقوق مدنی با وجود تفاوت، کثرت و تضاد، و انتخاب سبکی از زندگی

منبع: رویداد 24

دیدگاهتان را بنویسید