محمد حسین رفت، مبادا حجاب از ناموسش بیفتد/ دلم برای فرزندم تنگ شده است

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به گزارش مرات؛ کلمه «بسیج» با شهادت آمیخته است و گویا هر جا بسیجی هستند، باغ شهادت هم باز است.

بسیج از ابتدای شکل گیری تا امروز همواره در صحنه جهاد حضور داشته و در جنگ ترکیبی امروز همفکر و همراه مردم است و تا آخرین نفس در کنار آنان ایستاده است.

زهره بیامن خان مادر شهید محمد حسین سروری راد جوان بسیجی که در اغتشاشات سی شهریور در گرمسار به شهادت رسید در گفتگو با خبرنگار مرات درباره فرزند شهیدش گفت: محمد حسین عاشق شهادت بود و به آرزوی دیرینه اش رسید. خواب موقتی بود و همیشه می خواستم دعا کنم که شهید شود.

مادر این شهید با زبان ساده و صمیمی خود ادامه داد: همیشه به من اصرار می کرد که برای شهید شدنش دعا کنم و من هم گفتم تا شهید نشود دیگر جنگی نمی شود، آرزوی او را باور نمی کردم. من آن را انجام خواهم داد!

او می گفت که محمد حسین بسیار خوش اخلاق بود و من هرگز صدای بلند او را نشنیدم. گفت: همیشه قبل از خواب از من طلب بخشش می کرد و دست و پایم را می بوسید. من از او راضی بودم و امیدوارم خدا از او راضی باشد.

زهره ایمان با ناراحتی گفت: او آخرین فرزندم و به گفته ته تگری بود و چون پدرش در دو سالگی فوت کرد تنها همراه و شوهر من در خانه بود و الان خیلی دلم برایش تنگ شده است.

وی همچنین درباره رفتار پسر محجورش گفت: او به ندرت خانه نشین می شود و بیشتر وقت خود را در مسجد و پایگاه بسیج می گذراند و کارهای خیر زیادی انجام داده بود که من از آنها خبر نداشتم و بعد از شهادتش متوجه شدم.

مادر این شهید ابراز داشت: قرار بود 13 مهرماه در رشته حقوق در دانشگاه ثبت نام کند که قبول نشد و کشته شد.

زهرا نیز در روز شهادت فرزندش با ایمان بیان کرد: در چند روزی که شورشیان در شهر دست و پا می زدند، می گفت می خواهم بروم و از ناموس خود دفاع کنم تا کسی جرات نکند چادر را از سر بردارد. از دختران و زنان ما و آن روز رفت و شهید شد.

وی همچنین به برخی از جوانانی که ناآگاهانه به شورشیان پیوسته اند توصیه کرد که کمی به خود بیایند و به کارهایی که می کنند فکر کنند و خون جوانان پاک و بی گناه را زیر پا نگذارند.

انتهای پیام/

دیدگاهتان را بنویسید