مسئولیت «قاضی» و برخی ابهامات و سؤالات; چرا حکم «تیراندازی» سریع صادر شد؟

مسئولیت «قاضی» و برخی ابهامات و سؤالات;  چرا حکم «تیراندازی» سریع صادر شد؟

مشخص نیست که آیا احکام این دادگاه ها بر اساس چه روند قانونی صادر شده است و آیا وکیل پرونده ایرادی به آرای دادگاه بدوی و سپس رأی شعبه دیوان عالی کشور اندیشیده است یا خیر؟ باز هم مشخص نیست اگر وکلا به احکام اعتراض داشتند، آیا از گزینه قانونی اعاده دادرسی از دیوان عالی کشور استفاده کرده اند یا خیر؟ و آیا وکلا و دادگاه کوچکترین تلاشی برای جلب رضایت و گذشت اولیای دم کرده اند یا خیر؟ آیا می توان سرنوشت یک کشور و افکار عمومی را بدون پاسخگویی به یک قاضی سپرد؟

روزنامه اعتماد می نویسد: این یک واقعیت است که بزرگترین آسیب به امنیت کشور عدم اعتماد مردم به دادگاه های غیر علنی و غیرشفاف و صدور احکام و اجرای مشکوک این احکام است. عدم شفافیت در وقایع این روزها و احکام صادره دادگاه بیشتر به چشم می خورد. در جدیدترین این موارد، خبر اعدام آقای محسن شکاری، جوان 22 ساله و مجیدرضا رخنورد، جوان دیگر کشورمان بدون اطلاع خانواده، بخش قابل توجهی از جامعه را در شوک فرو برد. .

در این چند روز حقوقدانان و حقوقدانان مجرب و علمای دلسوز مسائل و ایرادات جدی حقوقی را نسبت به روند تولید، صدور و اجرای قطعی این احکام و نیز تناسب جرم و مجازات در احکام صادره مطرح کرده اند. که مهم ترین آن عدم شفافیت فرآیند است تولید و سرعت در اجرای احکام 20 روز از لحظه بازداشت می باشد.

این یک واقعیت است که بزرگترین آسیب به امنیت کشور، بی اعتمادی مردم به دادگاه های غیر علنی و غیرشفاف و صدور احکام و اجرای مشکوک آن احکام است. چطور ممکن است افکار عمومی نسبت به اعتراضات حساس باشد اما از جزئیات محاکمه متهمان و محاکمه آنها اطلاعی نداشته باشد؟ مردم از کجا بدانند که متهمان چه کرده اند و بر اساس کدام بند قانون بوده و آیا تمام مراحل از صدور حکم تا اجرای قطعی آنها قانونی بوده است یا خیر؟

مشخص نیست که آیا احکام این دادگاه ها بر اساس چه روند قانونی صادر شده است و آیا وکیل پرونده ایرادی به آرای دادگاه بدوی و سپس رأی شعبه دیوان عالی کشور اندیشیده است یا خیر؟ باز هم مشخص نیست اگر وکلا به احکام اعتراض داشتند، آیا از گزینه قانونی اعاده دادرسی از دیوان عالی کشور استفاده کرده اند یا خیر؟ و آیا وکلا و دادگاه کوچکترین تلاشی برای جلب رضایت و گذشت اولیای دم کرده اند یا خیر؟

بالاخره کدام ضرورت و فرصت قانونی اعدام دستگیرشدگان را در کمتر از یک ماه پس از دستگیری توجیه می کند؟ این و صدها سوال بی پاسخ ناشی از عدم شفافیت اقدامات قضایی این روزها است و به نظر می رسد فراتر از همایش و سمپوزیوم، نیازمند اقدامی برای تحقق و ارتقای شفافیت هستیم. قبلاً گفته‌ایم که اگر شهروندان جامعه احساس کنند که قوه قضائیه مستقلی وجود دارد که حقوق شهروندی را تامین می‌کند، بدون تقسیم مردم به خودی و غیر خودی، بر حفظ و صیانت از حقوق اساسی ملت اصرار و تاکید دارد. در این صورت بخش بزرگی از مشکلات و درگیری ها از بین خواهد رفت که متاسفانه تاکنون. متاسفانه این روزها هیچ موفقیتی در ایجاد این تصور در بین شهروندان و ارتقای شفافیت اقدامات حاصل نشده است.

چرا جنگ است؟

سیدمحمود علیزاده طباطبایی از اعضای شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران نیز در روزنامه سازندگی نوشت: بررسی کیفرخواست تعدادی از دستگیرشدگان حوادث اخیر نشان می دهد که آنها با اتهام جنگی مواجه هستند. حکم یکی از دستگیرشدگان اخیر نیز مشخص شد و برای وی حکم اعدام در نظر گرفته شد. بر اساس همین گزارش ها ظاهرا دستور دیگری برای انجام دستورات رفته است.

به همین دلیل لازم است در تعریف این مجازات در قانون مجازات اسلامی دقت شود. در ماده 279 قانون مجازات اسلامی آمده است که محاربه به معنای کشیدن سلاح به قصد جان، مال یا ناموس مردم یا ارعاب آنها به نحوی است که باعث ایجاد ناامنی در محیط شود. اگر شخصی با انگیزه شخصی بر علیه یک یا چند نفر اسلحه بکشد و عمل او جنبه عام نداشته باشد و همچنین کسی که بر علیه مردم اسلحه را بیرون بکشد اما به دلیل ناتوانی امنیت را سلب نکند محترم نیست. . مثل محارب طبق ماده 282 قانون مجازات اسلامی مصوب 1392 مجازات محارب اعدام، به صلیب کشیدن، قطع دست راست و پای چپ و انکار علم است. نفی تصنیف به معنای تبعید است و مشکل همان مصلوب است که نمی دهد. این بر عهده قاضی است که انتخاب کند کدام یک از این مجازات ها مناسب جرم ارتکابی است.

به زبان ساده محارب در شرایطی که مرتکب قتل شده است مجازات اعدام دارد. اگر او مرتکب سرقت مسلحانه شود، دست و پای چپش قطع می شود، اما مبارزی که فقط اسلحه بیرون می کشد، نافی بلد، که امروز به زندان محکوم شده است. با مقایسه وضعیت پرونده محسن شکاری با این تصمیم و تشریح قانون، با این مشکل و ابهام حقوقی مواجه هستیم که چرا پرونده ای که قتلی صورت نگرفته با حکم اعدام و اعدام مواجه می شود؟ زیرا حتی اگر سؤال محارب تأیید شود، مجازات او نباید اعدام باشد و مجازات محاربی که طبق مصادیق پرونده او تعیین شده است که توسط چند جوان دیگر اعدام شود، نمی تواند و نباید. مرگ باشد شاید لازم باشد در مورد محاربه که 24 سال پیش به آن پرداختم مثالی بزنم که در آن بحث آدم ربایی مطرح شد و آدم ربایان ابتدا به اعدام محکوم شدند اما بعداً به همین موضوع اشاره کردند که مجازات اعدام در نظر گرفته نشود. ، زمانی که قتلی در کار نبود حکم به ۲۱ سال حبس کاهش یافت و متهمان این پرونده همین چند ماه پیش از زندان آزاد شدند. این افراد برای ربودن هواپیما اسلحه کشیده بودند اما شکست خوردند و کشته نشدند. آقای ابراهیم حاتمی کیا هم فیلمی در این باره ساخت. این پرونده ابتدا به اعدام محکوم شد، اما پس از اعتراض ما، رئیس سابق قوه قضائیه مرحوم آیت الله شاهرودی اعتراض ما را پذیرفت. نکته دیگر درباره حکم محاریبه، لزوم بازنگری در تحریر الوسیله حضرت امام خمینی (ره) است. بنیانگذار انقلاب اسلامی همچنین تاکید کرد: حکم اعدام برای رزمنده در شرایطی است که قتلی صورت گرفته باشد. در مورد محسن شکاری نه قتلی وجود داشت و نه نیازی به اعدام. حدس می زنم این تصمیم و اجرای سریع آن بیشتر برای ایجاد بازدارندگی در جامعه بوده وگرنه دلیل قانونی و فقهی برای صدور این تصمیم و اجرای سریع آن وجود نداشت. همچنین در زمان رئیس سابق قوه قضائیه آقای آملی لاریجانی دو جوان کفکاپی نیز اعدام شدند و در آن زمان نیز این تحلیل مطرح شد که این اعدام پیامی است برای کسانی که جامعه را ناامن کرده اند و برای ارسال چند پیام ماده 282 قانون مجازات اسلامی چهار حکم مربوط به محاربه را پیش بینی کرده است و ماده 283 نیز بیان می کند که انتخاب هر یک از چهار مورد مذکور در ماده 282 به تشخیص قاضی است.

مسئولیت قاضی

روزنامه همامیهن نیز درباره اعدام های اخیر نوشت: سیاست ها و ایده هایی که آقای آژه ای تاکنون در خصوص برخی از پرونده های قضایی مطرح کرده اند نسبتا قابل توجه است و در صورت اجرایی شدن شاید بخش قابل قبولی از مشکلات و نارسایی های قوه قضاییه به ویژه در مسائل و مسائل امنیتی سیاسی حل خواهد شد. اما جدای از این ایده های مثبت، برخی از اظهارات او شایسته توجه است.

ادعای اینکه انتخاب مرز محاربه به تشخیص قاضی است مانند این است که علنی بودن یا نبودن دادگاه به عهده قاضی است که هر دوی این موارد اگر بدون توجیه باشد قابل قبول نیست. این به این دلیل واضح است که اولا دادگاه ها دو مجلسی هستند. هر قاضی قدرت صدور حکم را دارد که باید به صورت معقول و عادی از آن استفاده کند. همه جا بین اختیارات و مسئولیت قضات تعادل وجود دارد. آیا می توان سرنوشت یک کشور و افکار عمومی را بدون پاسخگویی به یک قاضی سپرد؟ با هیچ منطقی سازگاری ندارد که دادگاه به تشخیص خود به روی عموم بسته شود و مجازات محرم صادر شود، مثلاً اعدام به جای تبعید. علاوه بر این، آشنایان به دادگاه‌های امنیتی به خوبی می‌دانند که قضات آنجا بدون رعایت ملاحظات امنیتی حکم صادر نمی‌کنند و اگر آن ملاحظات را رعایت نکنند، به نفع متهم رای می‌دهند نه برعکس. نکته حائز اهمیت در صدور احکام کیفری به ویژه در اجرای آنها، رعایت اصل احتیاط است. چگونه می توان شدیدترین مجازات و نوع مجازات را انتخاب کرد؟ فتوای مراجع تقلید که این روزها منتشر شد مرجع احتیاط قاضی است. از همه مهمتر آیا قاضی صادرکننده رأی به تشخیص خود حق انتخاب نوع مجازات را دارد؟ اگر نه آیا باید به فتوای مراجع قضایی عمل کند؟ به علاوه، با فرض رعایت همه این موارد که لزوماً همه آنها نیست، آیا دادگاه های بالاتر نمی توانند برای اعاده دادرسی اقدام کنند؟ یا باید از عفو به عنوان آخرین راه حل استفاده کرد؟

به نظر می رسد حکم صادره علیه محسن شکاری بدون توجه به روند رسیدگی و شتابزدگی غیرموجه آن از نظر مفاد حکم محل تأمل جدی است و احتیاط در صدور حکم اعدام مستلزم اقدام بیشتر مدیریت این نهاد است. به خصوص که عوارض این امر مدیریت عرصه سیاسی نیز قابل توجه و قابل پیش بینی بود. جبران اتفاقات گذشته و رعایت این نکات در موارد آتی می تواند نشانه مثبتی برای اصلاح رویه های فعلی تلقی شود.

دیدگاهتان را بنویسید