مهین کدیری; اولین قاتل زنجیره ای زن ایران

محین کدیری متولد 1356 و ساکن قزوین بود. او در 14 سالگی ازدواج کرد. مهین با همسر معتاد و دو دختر خردسالش که یکی از آنها معلول بود زندگی می کرد.

پس از تصادف و مشکلات مالی زیادی که برایش پیش آمد به فکر کشتن پیرزنان افتاد. وی 5 زن را با آب میوه خفه، مسموم و سپس با روسری کرد و پس از سرقت طلا و جواهرات آنها، اجساد آنها را در حاشیه شهر قزوین انداخت. محین قدیری سرانجام در سال 1387 دستگیر و به اتهام قتل به قصاص محکوم شد.

قاتل ضریب هوشی بالا
مهین کدیری با اینکه زنی نسبتاً سنتی بود و تحصیلات چندانی نداشت اما به گفته بازپرسان و مسئولین پرونده او بسیار بسیار باهوش بود. کشتار او بسیار حساب شده بود. هیچ اثری از خود باقی نگذاشت. اگرچه او در ابتدا قربانیان خود را با روسری خفه می کرد، اما پس از چندین مورد ترجیح داد از کیسه پلاستیکی استفاده کند تا از سوء ظن جلوگیری کند و پلیس فکر کند که قتل ها ربطی به هم ندارند. محل های دفع از هم دور بودند و او می دانست چگونه اجساد را دفع کند تا کسی محل قتل ها را تشخیص ندهد.

مهین بریده‌های روزنامه‌های مربوط به قتل‌هایش را جدا می‌کرد و جمع‌آوری می‌کرد تا بتواند اطلاعاتی را که دریافت کرده بود تجزیه و تحلیل کند و قتل‌های بعدی خود را دقیق‌تر برنامه‌ریزی کند.

مهین، زنی با قدرت بدنی عالی
اولین قتل مهین مربوط به پیرمردی بود که صاحب خانه اش بود و ظاهراً از او خواستگاری کرد. او با ضربات متعدد پیرمرد را به زمین زد و سپس با طناب او را خفه کرد. سپس خودش جسد پیرمرد را در گونی گذاشت و داخل ماشینش گذاشت و در یکی از نهرهای اطراف قزوین رها کرد. قدرت بدنی او به حدی بود که بسیاری از بازپرسان در ابتدا مشکوک شدند که او این قتل را با کمک همدستان انجام داده است.

همسر او هنوز مظنون به همکاری در برخی قتل ها است. اما مشخص است که مهین قدرت بدنی بالایی داشت و اجساد را خودش حمل می کرد.

قاتلی که در برخی مناطق بسیار ساده لوح بود
مهین قدیری با اینکه ضریب هوشی بالایی داشت اما گانگستر نبود و در برخی زمینه ها سادگی زیادی از خود نشان می داد. او برای خرید داروهای خواب آور به خیابان ناصرخسرو تهران می رفت.

فروشندگان مواد مخدر ناصرخسرو قرص های خواب قلابی خود را که ترکیبی ناشیانه از چند قرص خواب آور مانند دیازپام و لورازپام به نام خواب آور خارجی بود به او می فروختند.

همچنین پس از قتل پنجم، مهین برای خرید اسلحه نزد ناصرخسرو رفت، اما اسلحه تقلبی به او فروختند و پولش را دزدیدند. همچنین بنا به اعتراف خود مهین، نقشه کشتن پیرزنان زمانی به ذهنش خطور کرد که فردی چند فقره چک با وعده وام کلان از او گرفت و بدون دادن وام، چک هایش را فروخت. همه اینها نشان می دهد که مهین قدیری در برخی زمینه ها بسیار ساده لوح بوده و نتوانسته برنامه های خود را به خوبی اجرا کند.

قاتلی که فکر می کرد خدا به او کمک می کند
تماشای فیلم اعترافات مهین قدیری تکان دهنده است. او از قتل پیرمرد صاحب خانه می گوید. ابتدا قدرت بلند کردن آن را نداشتم اما از خدا و ائمه کمک خواستم و آنها را صدا زدم و ناگهان قدرت زیادی در دستانم احساس کردم. او همچنین پس از قتل چندین بار از خدا خواست که به او کمک کند تا نقشه اش فاش نشود و کسی اجساد را پیدا نکند.

مهین با خانواده و به خصوص مادرش اختلافات شدیدی داشت. او در اعترافاتش گلایه کرد که اگر خانواده و به خصوص مادرش به او کمک می کردند و وامش را می دادند، مرتکب قتل نمی شد.

برخی روانشناسان دلیل انتخاب پیرزن ها را مهین می گویند که به نوعی مادرش را به یاد او می اندازند و او با کشتن پیرزن ها سعی می کند انتقام مادرش را بگیرد. البته خود او این موضوع را تکذیب کرده و گفته است که پیرزنان را می کشم زیرا آنها زندگی خود را کرده اند و دنیا را دیده اند و به همین دلیل دلش برای آنها نمی سوزد. اما شاید در ناخودآگاهش احساس انتقام از مادرش وجود داشت.

رابطه مهین با همسر معتادش هم زیاد خوب نبود. همسرش وحشی بود و به مهین کمک نمی کرد. بقیه اعضای خانواده او را نادیده گرفتند و این باعث شد که او از خانواده خود متنفر شود. لازم به ذکر است یکی از قربانیان مهین خاله همسرش بود.

پشیمان شدن. پشیمانی؛ حسی که هست و نیست

مهین در برخی از اجرای مجدد قتل ها شروع به گریه می کند، اما در برخی توضیحات او اثری از پشیمانی نیست. او ابتدا به سه قتل اعتراف کرد و بعداً به یک قتل اعتراف کرد اما از پذیرش دو مورد قتل خودداری کرد.

یکی از این قتل ها مربوط به عمه شوهرش و دیگری مربوط به زنی بود که داروی خوابش از کار افتاد و مهین پس از کشیدن کیسه ای روی سرش او را سنگسار کرد و برخی معتقدند گناه این دو قتل باعث شده مهین اعتراف نکند. احساس خیانت به خانواده همسرش و بی رحمی قتل، احساساتی بود که مهین دوست نداشت آن را بپذیرد. با این حال برخی از اعترافات او نشان می دهد که در برخی موارد احساس گناه نکرده است.

مثلاً در جریان تحقیقات و در گفتگو با یکی از مأموران دادگاه به او گفت: دیدی چطور جنازه ها را جاروبرقی کشیدم؟

همچنین بعد از اینکه به مهین می گویند یکی از گردنبندهایی که نگرفته طلای سفید است، مهین با تأسف می گوید: وای… فکر کردم تقلبی است.

این جملات نشان می دهد که او در مواردی به قتل های خود به عنوان یک شغل یا پیشه نگاه می کرد و با افزایش تعداد قتل هایش این نظر قوت می گرفت.

اشتباهی که مهین را گرفت
31 اردیبهشت 87 زن 60 ساله ای که موفق به فرار از مهین شده بود شناسایی شد. او گفت که زن جوانی بر سر مقبره اربعین نزد او آمد و گفت که شبیه مادرش است و می خواهد به او کمک کند و او را سوار خودروی رنو کند.

مهین قدیری برای اجرای نقشه خود از سوار شدن این زن بر روی صندلی جلو جلوگیری می کند و در بین راه یک بسته آب میوه ساندیس را به او پیشنهاد می کند و مدعی است که این پیشنهاد پس از گذاشتن نی است اما زن با توجه به تذکرات دریافتی آب میوه نمی خورد و چون راننده مسیر را عوض کرده بود به زور از ماشین پیاده شد.

مدتی بعد یکی از افسران ارشد پلیس به سر مزار چهار انبیاء رفت و خودروی خود را بیرون از محوطه این امامزاده پارک کرد. ماشین این کارمند جریمه می شود و پس از دیدن بلیط، ایده درخشانی به ذهنش می رسد. او پیشنهاد می کند که شاید ماشین قاتل که به گفته زن فراری رنو زرد است و چندین شاهد دیگر قبلاً این موضوع را تایید کرده اند نیز جریمه شده باشد. این موضوع با استعلام پلیس تایید می شود.

تحقیقات پلیس نشان داد که مالک خودرو در سال 2005 بار دیگر به ظن قتل دستگیر شد اما مجرم شناخته نشد. عکس این مرد به زن فراری نشان داده می شود و او تایید می کند که صاحب عکس قاتل است. پس از انجام تحقیقات در ساعت 15:00 روز پنجشنبه 24 اردیبهشت 87، حوالی ساعت 30 بامداد، پلیس وارد منزل کدیری در منطقه مینودار شده و وی را دستگیر کرد.

ارتباط اجتماعی؛ توانایی اصلی قاتل سریالی کازوین
به گفته تمامی افسران پرونده محین کدیری، مهمترین عامل موفقیت وی توانایی فوق العاده بالای وی در برقراری ارتباط با زنان و مردان بوده است. مهین به راحتی می توانست با زن ها گرم شود و آنها را متقاعد کند که سوار ماشینش شوند و آب سمی را بنوشند. این عامل در ترویج قتل های او بسیار مهم و تأثیرگذار بود.

قتل مشکوک پس از دستگیری مهین
همانطور که در مستند مهین ادعا شده است، در تابستان 1387 زمانی که مقامات شهر قزوین از بازداشت مهین آزاد شدند، قتل دیگری در آن شهر رخ داد و این بار مقتول یک زن مسن بود.

دیدگاهتان را بنویسید