پیام «پیاده روی زلنسکی و جانسون در کیف» به پوتین چه بود؟

پیام چه بود

روز جدید به عنوان یک تحلیلگر در امور اروپا، من معتقدم که آینده سیاسی پوتین تا حد زیادی به پایان رسیده است. غرب دیگر با پوتین کار نمی کند. البته او عجله ای برای تخریب آن ندارد. اما پوتین دیگر به غرب اعتماد نخواهد کرد. غرب مدت هاست به این نتیجه رسیده است که نمی تواند با پوتین کار کند. “این خیلی خوب است.

همزمان با تحولات جدید در زمینه “جنگ اوکراین” و به ویژه خروج نیروهای روسیه از حومه کیف پایتخت اوکراین و تمرکز قدرت روسیه در شرق اوکراین، بوریس جانسون نخست وزیر انگلیس به اوکراین سفر کرد. دیدار با رئیس جمهور ولادیمیر زلنسکی با رئیس جمهور در خیابان های کیف پایتخت اوکراین قدم زد که بسیاری آن را پیامی جدی برای روسیه و رئیس جمهور ولادیمیر پوتین می دانند.

این موضوع بازتاب گسترده ای در رسانه های بین المللی داشت و بسیاری از ناظران و تحلیلگران تلاش کرده اند تا ابعاد مختلف حرکت بوریس جانسون در اوکراین را بررسی کنند. لازم به ذکر است که این اقدام در شرایطی صورت گرفت که به نظر می رسد روسیه به دلیل فرسایش نسبی این جنگ برنامه خود را در چارچوب جنگ اوکراین تغییر داده است. مشکل را می توان در همان خروج نیروهای روسیه از حومه کیف دید.

ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه پرسید که راهپیمایی زیلینسکی-جانسون در خیابان های کیف در مورد پوتین چه پیام هایی داشت؟ مشروح گفتگو با سید وحید کریمی را در ادامه بخوانید.

اخیراً بوریس جانسون، نخست وزیر بریتانیا، در سفری جنجالی به اوکراین، با ولادیمیر زلینسکی، رئیس جمهور این کشور گفتگو کرد و با او در خیابان های کیف پایتخت اوکراین قدم زد. موضوعی که توجه بسیاری را در رسانه های بین المللی به خود جلب کرده است. پیام های اصلی این اقدام بوریس جانسون در بحبوحه جنگ روسیه و اوکراین چیست؟

به نظر من، هدف اصلی آنچه اخیراً در اوکراین در قالب پیاده‌روی بوریس جانسون، نخست‌وزیر بریتانیا و ولادیمیر زیلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین در خیابان‌های کیف مشاهده شد، مشخصاً ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه بود. در واقع جانسون به دنبال تحقیر پوتین بود. نباید فراموش کرد که روس ها به طور سنتی اوکراین را بخشی از خاک خود می دانستند و حتی ولادیمیر پوتین همچنان معتقد است که سرنوشت اوکراین باید به گونه ای تعیین شود که بتوان آن را به عنوان سرزمینی متعلق به روسیه ارزیابی و درک کرد. از این رو بوریس جانسون به نوعی تلاش کرد تا تعریفی را که روس ها و بویژه پوتین برای اوکراین دارند از اوکراین تحریف کند و به همین دلیل در بحبوحه جنگ این کشور با روسیه، پا به خاک اوکراین گذاشت.

وابستگی انرژی اروپا به روسیه غیرقابل انکار است. به نظر شما قیمت رویکردهای ضد روسی اروپا علیه روسیه زیاد نیست؟ به طور کلی چه چیزی باعث شد که این هزینه ها را پرداخت کنند؟

سوال جالبی ست. برای پاسخ به این موضوع ابتدا باید مقدمه ای داشته باشیم. من بحران اوکراین را بخشی از پیامدهای خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا (در قالب «انتخاب») می دانم. این بدان معناست که بریتانیا از اتحادیه اروپا خارج شد و سپس سیاست خارجی لجام گسیخته ای را در پیش گرفت. آنها حتی بارها اعلام کرده‌اند که در زمانی که در اتحادیه اروپا بودند، دست‌هایشان بسته و محدود بود و اکنون احساس راحتی می‌کنند که اتحادیه اروپا را ترک کنند. بنابراین آنها استراتژی خود را در چارچوب “بریتانیا در زمینه روابط بین الملل” بازتعریف کردند و به ویژه چندین هدف کلیدی را دنبال کردند.

آنها به دنبال تضعیف اتحادیه اروپا و در عین حال تلاش برای تثبیت ناتو و البته فریب آمریکا بودند. انگلیسی ها ماهرانه و هنرمندانه این سیاست را دنبال کردند و اکنون می بینیم که به دلیل بحران اوکراین به دنبال چندین نتیجه و دستاورد هستند. سوالی که می‌پرسید مبنی بر اینکه اروپا به انرژی روسیه وابسته است کاملاً درست است. با این حال، برای اینکه بریتانیا از طریق خط آنگلوساکسون وارد آلمان شود و از روابط دوستانه خود با روسیه جلوگیری کند (به ویژه در بحث توسعه روابط دو کشور در قالب روابط انرژی، به ویژه در مورد خط لوله سیار Stream II. بین دو کشور). در واقع، به بحران کنونی در اوکراین دامن می‌زند و کشوری مانند آلمان عملاً مجبور است سیاست خود را (در حمایت از اوکراین و علیه روسیه) در هنگام بحث در مورد تحریم‌های انرژی روسیه تعیین کند، بدون شک اروپا و غرب برای تعدیل نیاز به زمان دارند. با این حال، سیاست اصلی قطع کامل وابستگی روسیه به انرژی است. لازم به ذکر است که خط لوله گاز نورد استریم 2 که انرژی را مستقیماً از روسیه به آلمان منتقل می کند (این پروژه حتی تکمیل شده است) برای لندن اصلا خوشایند نبود. در این زمینه می بینیم که اکنون همه در اروپا به نوعی با سیاست انگلیس موافق بوده اند و می بینیم که روسیه نیز وارد حالت انزوا شده است.

آیا کاهش وابستگی اروپا به گاز و انرژی روسیه اساساً واقع بینانه و مقرون به صرفه است، حتی اگر زمان زیادی نیاز باشد؟ جانسون اخیراً از عربستان سعودی دیدن کرد، اما سعودی ها به او اطمینان ندادند که او با لندن همکاری می کند تا نیازهای انرژی این کشور و اروپا را به طور کلی در خلاء با روسیه برآورده کند.

یکی از ویژگی های سیاسی اروپا این است که هیچ چیز «غیر ممکن» را تفسیر و ارزیابی نمی کند و از آن ابایی ندارد. بله، اروپا در حال حاضر حدود 40 درصد به انرژی روسیه وابسته است، اما اروپا تسلیم نخواهد شد. البته او برای این کار تلاش زیادی می کند. به عنوان مثال اخیراً در خبری خواندم که اروپایی ها در حال تحقیق در مورد خطوط لوله و تدارکات نیجر و نیجریه به اروپا از طریق اسپانیا و ایتالیا هستند و چون سرمایه و فناوری کافی در این زمینه دارند، چرا که نه؟ بله، آنها می توانند وابستگی انرژی خود به روسیه را به میزان قابل توجهی کاهش دهند. شهری به اندازه شیکاگو در حال حاضر به LNG مجهز شده است. در این راستا یک کشتی در حال تحویل گاز به شهر، کشتی دیگر گاز نیجریه و کشتی دیگری در راه است. بلکه در خبرها دیدیم که ژاپنی ها اعلام کرده اند که آماده هستند کشتی های گاز طبیعی مایع را به سمت ژاپن هدایت کنند تا اروپا برای تامین انرژی اجداد غربی خود اقدام کند. همه اینها نشان می دهد که اروپا می تواند به تدریج وابستگی انرژی خود به گاز روسیه را کاهش دهد و این یک ایده عملی است. با این حال، همانطور که قبلاً گفتم، اروپا برای انجام این کار به زمان نیاز دارد و نمی تواند بلافاصله وارد میدان شود.

با توجه به تحولات اخیر، به ویژه با تمرکز بر توسعه جنگ در اوکراین، آینده روابط روسیه با اتحادیه اروپا را چگونه می بینید؟

من معتقدم که روسیه متأسفانه موجودیت خود را به عنوان یک کشور از دست داده است و اکنون بیشتر به عنوان “روسیه پوتین” شناخته و تحلیل می شود. این بدان معناست که روسیه با مردی که همان ولادیمیر پوتین است مصادف شده است و به نظر من غرب نسخه پوتین را پیچیده کرده است. البته غربی ها عجله ای برای توسعه این دستور کار ندارند، زیرا در بحبوحه جنگ در اوکراین، خود پوتین متوجه شد که ایده اصلی غرب در قالب جنگ در اوکراین، نابودی و شکست خودش است. این در واقع یک پدیده جدید در روابط بین الملل است. نباید فراموش کرد که راهبرد کلان غربی دسترسی سریع و ارزان به منابع انرژی روسیه است و حتی اگر ابزار تجزیه روسیه را داشته باشند، آماده این کار هستند. از این نظر، این امکان وجود دارد که پوتین را شکست دهند.

قبلاً دیده بودیم که درباره قدرت روسیه صحبت های زیادی شده است، اما جنگ در اوکراین نشان داد که روسیه به کشوری تبدیل شده است که تنها همسایگان خود را به چالش می کشد و قدرتی فراتر از آن ندارد. بسیاری در آغاز جنگ اوکراین انتظار داشتند که ارتش روسیه با ایده قدرت در این کشور بتواند خیلی زود در همان ابتدای جنگ اوکراین را اشغال کند. با این حال، روس‌ها شکست خورده‌اند و اکنون می‌بینیم که بوریس جانسون با رئیس‌جمهور کیف بسیار آزادانه در خیابان‌های کیف راه می‌رود (همانطور که در ویدئوی اخیر دیده می‌شود) و به پوتین پیام می‌دهد که اوکراین یک کشور غربی است. با آینده ای غربی لازم به ذکر است که تا کنون غرب از قدرت نرم خود در برابر قدرت سخت روسیه در معادله اوکراین استفاده کرده است. این بدان معناست که در عمل برخی از اقدامات آنها پوتین را تحریک به حمله به اوکراین کرده است و در این راستا می بینیم که روس ها حداقل نیم میلیون نفر از نیروهای خود را در قالب جنگ اوکراین فعال کرده اند، اما با هزینه گزاف. هم مادی و هم انسانی). ) هنوز به موفقیت زیادی نرسیده اند.

تحلیل و بررسی و ارزیابی شما از آینده سیاسی ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه چیست؟

من فکر می کنم آینده پوتین تا حد زیادی به پایان رسیده است. غرب دیگر با پوتین کار نمی کند البته همانطور که گفتم او عجله ای برای نابودی آن ندارد اما پوتین دیگر به غرب اعتماد نخواهد کرد. می دانید که پوتین و روسیه از گروه 8 حذف شدند و آن گروه به گروه 7 تغییر نام داد. در این راستا غربی ها به طرق مختلف تلاش خواهند کرد تا پوتین را منزوی کنند. با این حال، ولادیمیر پوتین رهبر کشوری بسیار بزرگ با قدرت نظامی و اقتصادی قابل توجه است (البته مثلاً در غرب قدرت اقتصادی روسیه معادل هلند، ایتالیا و اسپانیا است و نباید زیاد اغراق کرد). اما این واقعیت را تغییر نمی دهد که غرب در حال پیچیده کردن نسخه پوتین است.

چند سال پیش نیروهای اطلاعاتی روسیه در بریتانیا سرگئی اسکریپال (مامور سابق اطلاعات روسیه) را با سلاح های ممنوعه ترور کردند و در همان زمان انگلیسی ها به این نتیجه رسیدند که دیگر نمی توانند با روسیه و پوتین به توافق برسند و در حال کار هستند و اصولا پوتین باید از قدرت برکنار شود. در همین راستا چند سال بعد با بیانیه ای مبنی بر عضویت اوکراین در ناتو و تحریک به روسیه (البته پوتین چاره ای نداشت چون ناتو به مسکو بسیار نزدیک بود) و در نهایت انگلیس و روسیه، پوتین را مجبور به حمله به اوکراین کردند. غرب در مجموع جایگاه پوتین و روسیه را در عرصه معادلات بین‌المللی تضعیف کرده است. حتی در حال حاضر پوتین در موقعیت بسیار خطرناکی قرار دارد. شکی نیست که اگر تنش‌ها بین روسیه و غرب افزایش یابد، اروپا می‌تواند با قدرت نرم خود در حاشیه روسیه کارزار مهمی را علیه روسیه انجام دهد و عملاً با قدرت نرم خود به جنگ با قدرت سخت روسیه برود. این یک پدیده جدید در روابط بین الملل است که نیاز به بررسی دقیق دارد. متأسفانه در این زمینه نیز برتری نسبت به غرب وجود دارد. قدرت های شرقی اکنون به شدت احساس خطر می کنند.

مرز بین شرق و غرب جهان زمانی آلمان محسوب می شد، اما اکنون صحبت از اوکراین است. این پیشروی آشکار غرب به شرق و سیبری (میادین انرژی روسیه) است و در واقع سیگنال های جدی و خطرناکی را به قدرت های شرقی ارسال می کند. موضوعی که شرق باید به صورت جدی و اساسی مورد بررسی قرار گیرد. همچنین باید توجه داشت که اتحادیه اروپا و غرب علیرغم اختلاف نظرها، در بسیاری از مسائل تا حد زیادی با هم متحد هستند، اما روسیه علاوه بر روابط استراتژیک خود با چین، اساساً در یک مجموعه اتحادها قرار دارد. در کشورهای مختلف شرقی نمی گنجد و ما این را در مورد روسیه نمی بینیم. این یک ضعف جدی برای نیروهایی مانند روسیه در روابط بین الملل است.

بنابراین تحلیل من این است که شرق جهان با توجه به شرایط فعلی چشم انداز روشنی برای آینده ندارد. نباید فراموش کرد که اگر غرب موفق شود ضربه ای جدی به روسیه و پوتین وارد کند، این پایان ماجرا نخواهد بود و آنها به سمت دیگر قدرت های شرقی به ویژه چین و رئیس جمهور شی جین پینگ خواهند رفت. البته این ابهام نیست، زیرا بسیاری از قدرت‌های غربی در استراتژی‌های امنیت ملی خود، قدرت‌های شرقی مانند روسیه، چین و ایران را دشمن و چالش‌های جدی در برابر خود می‌دانند و اگر فرصت داشته باشند، یک به یک به سمت آنها خواهند رفت. . . البته آنها در این زمینه عجله ندارند و منتظر لحظات مهم تاریخی هستند.

دیدگاهتان را بنویسید