اصولگرایان روزگار رئیس جمهور را سیاه می کنند

اصولگرایان روزگار رئیس جمهور را سیاه می کنند

روز جدید : تاجر چه شد؟ با شعار لیبرالیسم آمریکایی او را بیرون کردیم. بنی صدر را نیز با فریاد «ژنرال پینوشه، ایران شیلی نیست» در تاریخ قرار دادیم. اگرچه میرحسین موسوی با موفقیت از سمت نخست وزیری عبور کرد، اما در پرونده 88، حساب او به گونه ای دیگر پایان یافت. خاتمی و روحانی را هم با انگ وابستگی و غرب زدگی آرشیو کردیم.

فیلم تظاهرات چند صد هزار نفری مردم با شعار خروشان “ما از بازرگان حمایت می کنیم” همچنان در آرشیو صدا و سیما است. شعار “بنی صدر 100%” هنوز بر روی برخی از خرابه ها و محله های قدیمی شهر پابرجاست. شعار «مخالف هاشمی دشمن پیامبر است» همچنان در ویدئوهای نماز جمعه دانشگاه تهران ضبط می شود. شعارهای جامعه مدنی خاتمی، ندای عدالت خواهی احمدی نژاد و شعار حسن روحانی در خاطر ما مانده است.

تاجر چه شد؟ با شعار لیبرالیسم آمریکایی او را بیرون کردیم. بنی صدر را نیز با فریاد «ژنرال پینوشه، ایران شیلی نیست» در تاریخ قرار دادیم. اگرچه میرحسین موسوی با موفقیت از سمت نخست وزیری عبور کرد، اما در پرونده 88، حساب او به گونه ای دیگر پایان یافت. خاتمی و روحانی را هم با انگ وابستگی و غرب زدگی آرشیو کردیم.

اما سرنوشت احمدی نژاد متفاوت بود. ما او را فرستاده خدا و منجی امت معرفی کردیم. داستان هاله نور را گفتیم، عهد کردیم که او را به رأی بیاوریم و یکی از بزرگان گفت طلاهای همسرش را برای تبلیغات انتخاباتی او فروخته است. خلاصه بهشت ​​جای او بود، یارانه را از امام وقت گرفته بود و هدایت کرده بود و به ملت داده بود. اما ناگهان ورقش برگشت و به ته سافلین و دره جریان منحرف افتاد و حالا ضد انقلاب خارجی می کند، اما حتی فریاد زدن «آجان مرا ببر» هم ربطی ندارد.

حالا آقای رئیسی آمد. بسیاری از علمایی که احمدی نژاد را به دست گرفتند، ظاهراً از ترس تکرار همان موضوع، به او پشت نکردند. اما بسیاری از چهره های سیاسی اصولگرا و همچنین ائمه جمعه (به ویژه امام جمعه محترم مشهد) به هر شکلی هوا دارند. بحث یارانه ها این روزها داغ است، صدای منتقدان بسیار ضعیف است و از طرفی گوینده ستایشگر قوی است. باران سنگی است که بر دولت قبل می بارد و طوفان شادی و رضایت بر دولت سیزدهم. ولی ….

اما فکر نکنید هاشمی مورد هجوم کسانی قرار گرفت که به او رای ندادند. نه، اتفاقاً کسانی که دشمن او را دشمن پیامبر می دانستند برای او سوت می زدند. بنی صدر و بازرگان هم همینطور. خاتمی و روحانی نیز مورد تمسخر برخی اصلاح طلبان قرار گرفتند و بدتر از همه این بود که احمدی نژاد در سال 84 از کسانی که به او می گفتند ملت آماده است دلخور شد و همین مردم او را منحرفی می خواندند که نماینده او بود. عکاس رجایی.

این روزها که عناوین صحبت ها و مطالب نزدیکان اصولگرایان در حمایت بی دلیل از آقای رئیسی را می بینم، آیا حق مقایسه آن ها را با گذشته ندارم؟ دولت اصلی حتی هوشمندتر از دولت (اول) احمدی نژاد نیست.

شرایط اقتصادی کشور مثل آن زمان نیست. سرمایه اجتماعی رئیسی به اندازه سرمایه احمدی نژاد نیست. اما ما اصولگرایان همان اصولگرایان سابق هستیم. با کشمش ما را گرم می کند و با کدو سبز ما را خنک می کند.

سی اگر رئیس باشد، راهش کمی شیب دارد و فقط کمی، که دوستش نداشته باشیم، طومارش را می پیچیم، روزش را سیاه می کنیم و می زنیم که بلند نشود.

بله، اما من واقعاً نمی خواهم این اتفاق بیفتد. سال هاست که این مسیر اشتباه را طی کرده ایم و این رفتار اشتباه را انجام داده ایم.

ما باید رئیس جمهور را نه تنها برای خودش، بلکه برای شخصیت حقوقی اش به خاطر ایران و ایرانی نگه داریم. این حفظ تنها راهی نیست که بگوییم ما سال ها این را به سران قبلی کشور گفته ایم و بعد به آنها توهین کرده ایم. راه نگه داشتن رئیس این است که از او انتقاد کنید. حتی خشن و بی رحم، اما دلسوز. کسانی که در پوشش مدافع و پشتیبان به انفاق می افتند و صبح تا شب با کمترین ناراحتی «قل هو الله و عن یکاد» می خوانند، ناگهان مانند گذشته تکلیف شرعی در خود احساس می کنند که او را بزنند; در نهایت، منتقدان دولت سیزدهم (به عنوان فرصت هایی که ممکن است مانع از تکرار تاریخ شود) توسط هیچکس جز رئیس جمهور قابل جمع آوری نیست. اما خاله دوست چنین فرصتی را به او نمی دهد و متأسفانه نه این یادداشت – و نه بسیاری از نوشته های مشابه دیگر – هرگز به دست رئیس جمهور نمی رسد.

دیدگاهتان را بنویسید